فرصتسوزی در سایه غفلت؛ چشمانداز همکاری ایران و افغانستان در برابر ابتکارات آسیایمیانه
خبرگزاری دید: یکی از اساسیترین چالشهای فعالان اقتصادی افغانستان در ایران، بیثباتی قوانین، رفتارهای سلیقهای نهادهای دولتی و نبود ضمانتهای حقوقی برای تجارت و سرمایهگذاری است. این مشکلات باعث شده بسیاری از سرمایهداران افغانستان، به جای ایران، به امارات، ترکیه یا آسیای میانه مهاجرت سرمایه کنند.

ابتکار عمل ازبیکستان سبقت هوشمندانه در برابر انفعال ایران در قبال اقتصاد افغانستان
در شرایطی که ازبیکستان با دیپلماسی فعال اقتصادی، همکاریهای هدفمند با تاجران افغانستان را در خاک امارات راهاندازی میکند، ایران همچنان درگیر نگاههای سنتی و امنیتمحور به همسایگی با افغانستان است.
ایجاد شورای مشترک تجاری افغان ـ ازبیک در امارات، همکاری برای ساخت ترمینال اقتصادی در ترمذ و طرح ساخت مسیر هوایی ترانزیتی میان اروپا، تاشکند و کابل، همه گواه آن است که تاشکند نهتنها افغانستان را به عنوان شریک اقتصادی جدی میبیند، بلکه از جغرافیای افغانستان به عنوان پلی برای اتصال به بازارهای بزرگ جهانی استفاده میکند. این در حالی است که ایران با داشتن مرز طولانی، زبان مشترک و پیوندهای تاریخی، در خواب سنگین سیاستزدگی و بیعملی فرو رفته است. نهتنها سازوکارهای تجارت مرزی، مدرن نشدهاند، بلکه فعالان اقتصادی افغانستان در ایران با بیقانونی، برخوردهای سلیقهای و نبود چشمانداز روشن مواجهاند.
ایران هنوز افغانستان را نه به مثابه فرصت ژئواقتصادی، بلکه به عنوان یک تهدید بالقوه و بار امنیتی میبیند. تفاوت چشمگیر این دو رویکرد را میتوان با مثال تاریخی جاده ابریشم مقایسه کرد؛ زمانی که ایران هاب تمدنی و تجاری منطقه بود، تعامل با شرق و غرب، از سمرقند تا شام، بخشی از ماهیت حکومتداری بود، اما امروز آن تفکر جای خود را به محافظهکاری بیثمر داده است.
نگاه سنتی مدیران ایرانی مانع تحول در روابط اقتصادی با افغانستان
مدیران اقتصادی و سیاسی ایران عمدتاً دارای نگاه سنتی و مرکزگرا به مفهوم همکاری منطقهای هستند. برخلاف کشورهای نوظهور آسیای میانه که با نسل جدیدی از سیاستمداران عملگرا و تحصیلکرده روبرو هستند، ایران همچنان با مدیرانی مواجهست که مفاهیمی مانند ترانزیت، زنجیره تأمین، و دیپلماسی اقتصادی را یا نمیشناسند یا آن را در اولویت نمیدانند. این عقبماندگی فکری بهشدت در تعامل با افغانستان خود را نشان میدهد.
عدم ایجاد مراکز لجستیک، ناتوانی در پیادهسازی قوانین تجاری شفاف، عدم حمایت از سرمایهگذاران افغانستان مقیم ایران و فقدان نهاد مشترک پایدار برای تنظیم روابط تجاری، از جمله مواردی است که کار را برای توسعه روابط اقتصادی سخت کرده است.
نمونه مشخص آن وضعیت گمرکهای مرزی مانند میلک و دوغارون است که بهجای آن که به قطب مبادله کالا و ترانزیت منطقه تبدیل شوند، بیشتر محل کشمکشهای بروکراسی اداری، فساد محلی و تنشهای بیپایان اداریاند.
در سوی دیگر، ازبیکستان با سرمایهگذاری در آموزش نیروی انسانی حملونقل، پیشنهاد تأسیس مرکز لوجستیک داده و حتی در خاک کشور ثالث مثل امارات، ابتکار عمل به خرج داده است. این نشان میدهد که نگاه ازبیکها، آیندهنگر و عملمحور است، در حالی که نگاه ایران هنوز اسیر سنت و بیاعتمادی است.
اهمیت ژئوپلیتیک ایران برای افغانستان و فرصتهای از دسترفته
ایران به دلایل متعدد، از جمله دسترسی به آبهای آزاد، موقعیت ترانزیتی بینظیر و پیشینه تمدنی، همواره شریک بالقوه استراتژیک برای افغانستان بوده است. مسیر بندر چابهار که میتوانست به نقطه اتصال شرق افغانستان به بازارهای جهانی تبدیل شود، بهدلیل ناهماهنگی، سوء مدیریت و نداشتن اراده سیاسی واقعی، همچنان ناتمام و ناکارآمد باقی مانده است.
این در حالی است که هند، افغانستان و حتی کشورهای آسیای میانه بارها بر اهمیت این مسیر تأکید کردهاند. از نگاه تاریخ، ایران در دوران صفویه با ایجاد کاروانسراهای شاهعباسی، بخش بزرگی از شرق و غرب آسیا را به هم متصل کرد، اما امروز، زیرساختهای مشابه یا ساخته نمیشود یا درگیر بروکراسی بیپایاناند.
افغانستان پس از اشغال وخروج امریکاییها وسقوط نظام جمهوریت، با تمرکز بر سیاست همسایگی و نگاه به شرق، فرصتهای همکاری متعددی را با چین، آسیای میانه و حتی روسیه در دستور کار قرار داده است. ایران اما همچنان نتوانسته سیاست اقتصادی مشخصی برای تعامل با دولت جدید افغانستان تدوین کند.
در این خلأ، امارات، ترکیه و آسیای میانه بهتدریج جای ایران را بهعنوان شریک تجاری و ترانزیتی افغانستان گرفتهاند. اگر این روند ادامه یابد، ایران از مسیرهای آینده اقتصاد منطقه حذف خواهد شد؛ چیزی که تبعات ژئوپلیتیکی سنگینی دارد.
بیثباتی قوانین و مشکلات افغانهای مقیم ایران، مانع سرمایهگذاری مشترک
یکی از اساسیترین چالشهای فعالان اقتصادی افغانستان در ایران، بیثباتی قوانین، رفتارهای سلیقهای نهادهای دولتی و نبود ضمانتهای حقوقی برای تجارت و سرمایهگذاری است. این مشکلات باعث شده بسیاری از سرمایهداران افغانستان، به جای ایران، به امارات، ترکیه یا آسیای میانه مهاجرت سرمایه کنند.
تاجری که در ایران خط تولید راه میاندازد، معلوم نیست هفته بعد با چه دستور یا مانعی روبرو میشود. بانکها همکاری نمیکنند، سیستم گمرکها فرسوده و غیر شفاف است و مهاجران افغانستان بهجای آن که به عنوان شریک اقتصادی دیده شوند، بیشتر در معرض طرد، بیثباتی اقامتی و بیاعتمادیاند.
این وضعیت در تضاد کامل با کشورهای آسیای میانه است که نهتنها سیاستهای تشویقی برای جذب سرمایهگذاران افغانستان دارند، بلکه تسهیلات اقامتی، آموزشی و تجاری نیز ارائه میدهند. ایران در حالی این فرصت تاریخی را از دست میدهد که خود در تحریم است و بهدنبال بازار جایگزین برای صادرات و تجارت غیر دالری میگردد، اما بهجای اصلاح ساختارها و اعتمادسازی، بیشتر بر کنترول و محدودسازی تمرکز دارد.
آیندهنگری، نیاز به بازتعریف استراتژی اقتصادی ایران با افغانستان
در نهایت، برای آن که ایران بتواند در آینده اقتصادی منطقه جایگاهی حفظ کند، نیازمند بازتعریف سیاست اقتصادی خود نسبت به افغانستان است. ایران باید از تجربههای موفق کشورهای آسیای میانه درس بگیرد و با رهایی از نگاه سنتی و امنیتی به افغانستان، وارد مرحلهای از تعامل سازنده و برد ـ برد شود.
افغانستان کشوری با منابع عظیم، موقعیت استراتژیک و جمعیت جوان است که میتواند شریک اقتصادی بلندمدت برای ایران باشد. حکومت سرپرست افغانستان نیز در حال حاضر تمایل نشان داده با همه همسایگان، از جمله ایران، روابطی مفید برقرار کند؛ به شرطی که این روابط بر پایه احترام متقابل و منافع مشترک باشد.
سرمایهگذاری ایران در زیرساختهای حملونقل، مراکز لجستیک، بنگاههای تولیدی مشترک و آموزش نیروی انسانی، میتواند یک راهبرد پایدار و عاقلانه باشد. در غیر این صورت، ایران به حاشیه رانده میشود و نقشآفرینی در اقتصاد آینده منطقه را از دست میدهد؛ فرصتی که شاید در دهههای بعد دیگر تکرار نشود.
نویسنده: سید ایوب حسینی – خبرگزاری دید