۲۰ سال حضور نظامی امریکا؛ در کجا ایستادهایم!
بیست سال حضور امریکاییها در افغانستان نه تنها سودی برای ما نداشته که مطلقا به ضرر ملت ما نیز تمام شده است؛ زیرا دو دهه برای مسایلی این ملت را فریب دادند که اصلا وجود خارجی نداشت و فقط عروسکی بود در صحنه نمایش بازیگران قدرت در جهان
شکوهمند- خبرگزاری دید
بامداد سهشنبه ۹ سنبله سال ۱۴۰۰ خورشیدی آخرین نظامی امریکایی افغانستان را ترک کرد و به این ترتیب حضور۲۰ ساله امریکا در کشورمان به پایان رسید. طالبان حضور بیست سال امریکا را «اشغال» و «تجاوز» میخوانند، ولی برخی جناحهای دیگر از آن به عنوان ایتلاف مبارزه با تروریزم یاد نموده و حمله سال ۲۰۰۱ ایالات متحده را توجیه میکنند. در این نبشتار کوچک در پی این نیستیم که موضع طالبان و مخالفان شان را سبک و سنگین کنیم که کدام جناح درست میگوید و کدام طرف بر صواب نیست.
اینجا منظور از پرداختن به حضور ۲۰ ساله و خروج امریکا و متحدانش از افغانستان بررسیی این نکته است که آیا این حضور دو دههای سبب تغییری در افغانستان شد یا خیر و به عبارت دیگر، دستاورد کشورمان در این برهه زمانی نستباً طولانی چه بوده و اکنون پس از خروج امریکاییها در کجا ایستادهایم.
شکی در این نیست که اشغال کشور توسط امریکاییها سبب تغییرات بنیادین در جامعه ما شد و مسایلی را از بیخ و بن دیگرگون ساخت. میتوان در این خصوص به رشد جامعه مدنی، پرورش نسلهای با سواد و ارتقای سطح دانش سیاسی جامعه اشاره کرد، اما از جانب دیگر باید دید که بیست سال سرو کله زدن با امریکاییها در حوزه سیاست و نظام چه دستاوردی برای ما داشته و آیا قابل دفاع است یا خیر.
زمانی که امریکاییها در سال ۲۰۰۱ میلادی بر افغانستان حمله کرد، در نود درصد خاک کشور حکومت طالبان زیر نام «امارت اسلامی افغانستان» حاکمیت داشت. جنگ داخلی به شدت در جریان بود و افغانستان منزوی و جدا افتاده از جامعه جهانی در آتش آن جنگ میسوخت. دولت ربانی در تبعید به حیات نیمه جان خود ادامه میداد و در یکی دو ولایت مقاومت علیه طالبان چند سالی بود که هسته گذاری شده بود.
اقتصاد کشور به شدت شکننده بود و تورم بیداد میکرد. جهان افغانستان را فراموش کرده بود و گویی عضوی از جامعه جهانی نیست. جنگ داخلی فرسایشی شده بود و جناحهای درگیر دیگر توان پیشروی در قلمرو همدیگر را نداشتند.
امریکا حمله کرد و جهان متوجه افغانستان شد. پیشرفتهایی حاصل شد. ارتش ساخته شد، پولیس ملی، امنیت ملی، قانون اساسی، پارلمان، نظام اداری و سیاست خارجی. اما این دولت مستعجل دیری نپایید و با انحصارگری و مداخلات امریکاییها و تکنوکراتهای بی ریشه و از غرب برگشته مبدل به کابوسی بیست ساله برای مردم افغانستان گردید.
«نظام جمهوری اسلامی» به صورت فرمایشی از سوی امریکاییها ساخته و تاسیس شد، ولی در راس آن کسانی نصب شد که نه دمخوری با این ملت داشتند و نه درد آن را درک میکردند. آنان افغانستان را با جامعه امریکا و غرب اشتباه گرده و در پی گرته برداری از نظام انتخاباتی و پارلمانی امریکا بر آمدند که نتیجه آن فروپاشی دولت و ارتش و پولیس و پارلمان پس از خروج امریکا است.
در راس نظام جمهوری افراد از قماش خلیلزاد و هم ردههای او که جز به فکر پر کردن جیب شان از خزانه این ملت نبودند، قرار گرفتند، این قماش انسانهای دیسانت شده نه به اسلام که باورهای اکثریت مطلق جامعه افغانستان را تشکیل میدهد باور داشتند و نه به وحدت ملی ارجی میگذاشتند، آنان در پی انحصار بر آمدند و فساد پیشه کردند و سرانجام فاتحه آن نظام را نیز خواندند و فرار کردند.
اکنون یک روز پس از خروج امریکاییها، ما در جایی ایستادهایم که بیست سال پیش ایستاده بودیم، اکنون نه دولت داریم، نه ارتش، نه پولیس، نه امنیت ملی، نه پرچم و نه هویت ملی، از جهان جدا افتادهایم و سفارتهای خارجی در کابل بسته است. راه تاریک و مبهم است، دولت فراگیر تشکیل نشده، احتمال جنگ داخلی خیلی بلند است، تهدید گروه تروریستی داعش هنوز وجود دارد. بنا بر این، بیست سال حضور امریکاییها در افغانستان نه تنها سودی برای ما نداشته که مطلقا به ضرر ملت ما نیز تمام شده است؛ زیرا دو دهه برای مسایلی این ملت را فریب دادند که اصلا وجود خارجی نداشت و فقط عروسکی بود در صحنه نمایش بازیگران قدرت در جهان.