جهانی شدن؛ جنگ سنت و مدرنیته در افغانستان
در واقع یکی از مصادیق و ابزارهای عمده جهانی شدن فرهنگ، شکلگیری رسانههای جمعی در افغانستان است. رسانهها مردم افغانستان را با منطقه و جهان پیوند داد و این پیوستگی روز به روز در حال استحکام است.
جهانی شدن از پدیدههای بسیار مهم و دارای پیامدهای گسترده در ابعاد گوناگون است که تعریفهای مختلفی از آن ارائه شده است. اما سه دیدگاه بسیار مهم در این باره وجود دارد: دیده گاه اول به مفهوم تحقق شرایط جهانی و پیوستگی فرهنگهای محلی تاکید دارد. دیدگاه دوم، این فرایند وسیع را پروژه غربی میداند که در صدد سلطه برجهان، خصوصاً جهان شرق است. دیدگاه سوم، جهانی شدن را به مفهوم جهان شمولی میداند.
بنابراین، جهانی شدن فرایندی است که در اثر آن رابطه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میان بازیگران در سطح بینالملل محکم میشود و اقتدار دولت-ملتها در مقابل اقتدار مرکزی جهانی تضعیف میشود. این مورد باعث شده است که دهکده جهانی ظهور کند، شاهد انقلاب اطلاعات و ارتباطات در عین فشردگی زمانی و مکانی باشیم؛ کما این که دمکراسی روز به روز به عنوان یک مدل حکومتی در سطح جهان به رسمیت شناخته شود.
جالب است بدانیم که فرایند جهانی شدن به طور کلی اهمیت مرزها را به چالش کشانیده و پیش از آنکه ابعاد اقتصادی و ایدئولوژیک آن برجسته باشد؛ بعد فرهنگی آن توجه را جلب میکند. به بیان دیگر، جلوههای فرهنگی جهانی شدن قبل از ابعاد اقتصادی و سیاسی آن در سراسر جهان گسترش یافته است. در سادهترین تعریف، جهانی شدن فرهنگی عبارت است از به وجود آمدن فرهنگ خاص در عرصه جهانی که در واقع موج جدیدی از همگونی فرهنگی در سطح جهان را پدید میآورد. به تعبیر دقیقتر، جهانی شدن خرده فرهنگها و دیگر فرهنگهای خاص را به چالش میکشد. به همین دلیل، برخی نظریه پردازان این مفهوم را امپریالیزم فرهنگی نیز میدانند.
اگر این رویکرد را در افغانستان تطبیق دهیم، این کشور پس از حاکمیت امارت اسلامی طالبان و حضور جامعه جهانی در سال ۲۰۰۱ شاهد تغییرات بنیادین بوده است. یکی از این تحولات، تغییرات در سطح فرهنگی مردم افغانستان است. مکاتب، دانشگاهها، مراکز آموزشی فعال شد و رسانههای جمعی سنتی، الکترونیک و در این اواخر دیجیتال به شکل گسترده به فعالیت آغاز کردند.
در واقع یکی از مصادیق و ابزارهای عمده جهانی شدن فرهنگ، شکلگیری رسانههای جمعی در افغانستان است. رسانهها مردم افغانستان را با منطقه و جهان پیوند داد و این پیوستگی روز به روز در حال استحکام است. وجود آزادی بیان و شکلگیری رسانههای آزاد به عنصر عمده دفاع از مردمسالاری و نظارت بر حکومت تبدیل شد. گفتمانهای انتقادی جدی در رسانههای کشور به وجود آمد و فرهنگ جهانی در رسانههای کشور روز به روز گسترده بوده است.
اما فکر نکنیم که این مسائل به معنی گسترش قابل قبول و جدی جهانی شدن فرهنگ از طریق رسانهها در افغانستان است. به عبارت دیگر جهانی شدن به عنوان یک فرایند از طریق ابزارهای ارتباطی به شکل روزافزونش در افغانستان گسترش یافت، اما دیدگاههای سنتی، نبود کانتکست اجتماعی و فرهنگی، موجودیت جامعه قبیلهای، بیسوادی، فقر، عوامل سیاسی و امنیتی داخلی و خارجی و… باعث شده است که این فرایند کمتر عملی شود و بیشتر شعاری باشد. سادهتر بگویم؛ بخشی از مردم افغانستان توانستند با فرهنگ جهانی کنار بیایند؛ اما بخش قابل توجهی نتوانستند این ارزشهای جهان شمول را بپیذیرند. در واقع گفتمان مردمسالاری و آزاداندیشی در میان بخشی از مردم افغانستان وجود داشته است و تاهنوز نتوانسته است عمومیت پیدا کند.
بههر روی، مهم این است که با چه پاردایمی به جهانی شدن نگاه میکنیم. این از موضوعاتی است که دیدگاههای مثبت و منفی در باره آن وجود دارد. دیدگاه مثبت این است که افغانستان توانست با قافله جهانی در عرصه فرهنگ همصدا شود. سنتهای اجتماعی این کشور آهسته – آهسته به باد فراموشی سپرده شود و به جای آن رویکردهای جدیدی نسبت به زندگی شکل گیرد. در بعضی مناطق کشور شکل و شمایل نهاد خانواده «افغانی» تغییر یابد و نظام جدیدی در اصول خانوادگی به وجود آید. همچنین برای زنان افغانستان زمینههای فرهنگی و هنری مهیا شود و بتوانند در سطح جهان از زن و هویت زنانه افغانستانی حرف بزنند.
باتوجه به این دیدگاه، آزادی بیان و دمکراسی به عنوان مثالهای بارز جهانی شدن فرهنگی باعث شده است که نمادهای گوناگون فرهنگ جهانی از طریق رسانهها در افغانستان به نمایش گذاشته شود و فرهنگ جهانی در بخشهای تربیت فرزندان، مراودات اجتماعی، روابط زناشویی و مشارکت سیاسی در این کشور بیش از پیش سایه افگند و دیدگاههای مردم افغانستان را تغییر دهد. این دیدگاه به این باور است که با گسترش جهانی شدن فرهنگی، موسیقی زنانه و زنان هنرمند بیش از گذشته دارای مصئونیت اجتماعی و فرهنگی باشد. خیابان فقط به زمینه تحرک اجتماعی و فرهنگی مردان خلاصه نشود و کافیشاپها و رستورانتهای مدرن، مکانی برای گفتوگوهای رو در روی زنان و مردان، دختران و پسران و… باشد.
اما دیدگاه دیگر، درحد رادیکال آن این ارزشهای جدید جهانی را خلاف ارزشهای انسان افغانستانی میداند و آن را صبغه غیر دینی نیز میدهد. کما این که نظریه پردازان معتدل، وجود فرهنگ جهانی را به معنای تقویت مدرنیته و تضعیف اسلام دانسته و این موضوع را به گسترش سرمایهداری و نظام بازار آزاد نیز پیوند میدهند.
در نتیجه، میتوان گفت جهانی شدن پیامدهای مثبت و منفی در پی داشته است و دیدگاههای موافق و مخالف درباره آن در میان مردم افغانستان وجود دارد. با وجود سلطه فکر جهانی هنوز هم مردم این سرزمین در جهنم ناامنی و مرگ زندگی میکنند و بخش بزرگ این جغرافیا نتوانستهاند از صلح جهانی بهرهمند شوند.
سید بصیر مصباح؛ استاد دانشگاه بغلان و پژوهشگر ارتباطات