آخرین اخبارتحلیلجهانسیاست

رژیم ترامپ در حال شروع به فروپاشی است؛ تئوری جین شارپ

نسخه‌ای را که جین شارپ برای مقابله با رژیم‌های دیکتاتوری تجویز می‌کند، می توان در اوضاع فعلی امریکا مشاهده کرد. معترضان در روزها و شب‌های اخیر، عیناً نمودهایی از شجاعت خود را در برابر سرکوبگری نیروهای امنیتی امریکا که تحت فرمان ترامپ هستند به نمایش گذاشته‌اند

دونالد ترامپ در جریان ریاست جمهوری خود، بر رویه‌های اقتدارگرایانه‌اش، بیش از پیش تاکید کرده و هم اکنون، وی با سرنوشتِ محتومِ اغلبِ رهبرانِ اقتدارگرا و شورش مردم بر علیه خود مواجه شده است. آنچه که ایالات متحده آمریکا در شرایط کنونی با آن مواجه است، شباهت کمی به ناآرامی‌های این کشور در سال ۱۹۶۸ دارد که انشقاق و اختلافات داخلی جدی را در امریکا ایجاد کرد. در عوض، ناآرامی‌های اخیر در امریکا بیشتر به جنبش‌های غیرخشنی شباهت دارد که به تدریج با حمایت گسترده مردم مواجه شدند و نمونه آن‌ها را در کشورهایی نظیر صربستان، اوکراین و تونس و حذف رهبران دیکتاتوری نظیرِ میلووشویچ، یانوکوویچ و بن علی شاهد بودیم.

 برای درک آنچه در شرایط کنونی در امریکا شاهد آن هستیم و همچنین دریافتِ تصویری ذهنی از اینکه در ادامه چه اتفاقاتی خواهد افتاد(راجع به ترامپ)، به بررسی مثال‌هایی تاریخی از خارج از امریکا نیاز داریم.

همچون بسیاری از انقلاب‌ها، دو نبرد و نزاع در امریکا در حالِ وقوع است. نبرد اول، منازعه طولانی بر علیه یک ایدئولوژیِ وحشی و سرکوبگر است. منازعه دیگر نیز در مورد سرنوشت یک رهبرِ خاص (ترامپ) است. رییس جمهور ترامپ با دمیدن بر آتشِ تنش‌های نژادی به قدرت رسید. با این حال، وی هم اکنون عاقبت و سرنوشت خود را بسته به مبارزه با وحشی‌گری و نژادپرستی پولیس امریکا می‌بیند.

مهمترین نظریه پردازِ انقلاب‌های غیرخشونت آمیز، دانشمندِ علوم سیاسی به نامِ «جین شارپ» است. جین شارپ به دقت ابعاد مختلف شیوه اعتراضی مهاتما گاندی را در هند مورد مطالعه قرار داده است. کارهای جین شارپ عمدتاً معطوف به درس‌هایی بوده که می توان از قیام هندی‌ها به رهبری گاندی بر علیه بریتانیایی‌ها فراگرفت. شارپ می‌خواست نقاط ضعف رژیم‌های اقتدارگرا را بفهمد و به این نکته برسد که جنبش‌های غیرخشونت آمیز چگونه می‌توانند از آن‌ها در راستای اهداف خود بهره ببرند. شارپ نتایج یافته‌های خود را در این زمینه در یک کتابِ ۹۳ صفحه‌ای با عنوان از «دیکتاتوری به سوی دموکراسی» منتشر کرده است. این کتاب در حقیقت دستورالعملی در مورد شیوه‌ای است که با تمسک به آن می‌توان رژیم‌های دیکتاتور را سرنگون کرد.

گزاره اصلی که جین شارپ بر آن تاکید می کند این است: «اطاعت و فرمانبرداری، در قلبِ قدرت سیاسی قرار دارد». یک فرد دیکتاتور به صرفِ تکیه بر خود، قدرت را حفظ نمی‌کند بلکه وی به افراد و نهادهای مختلفی جهت انجام دستوراتش تکیه می‌کند. یک انقلاب دموکراتیکِ موفق بایستی این بخش‌ها را به نافرمانی از فرد دیکتاتور هدایت کند. یک چنین انقلابی، آن‌ها(افراد یا نهادها) را به دلیل همدستی با نظام حاکم، شرمنده می‌کند و آن ها را نسبت به هزینه‌های اجتماعی و اقتصادی تداوم همکاری شان با نظام دیکتاتوری هراسان می‌سازد.

شارپ بر این نکته تاکید می‌کند که انقلابیون در وهله اول باید به نرم ترین حوزه‌های یک نظام سیاسی حمله کنند. حوزه هایی مثلِ رسانه‌ها، نخبگان تجاری و پولیس. پایبندی و تعهدِ افرادی که در خارج از حلقه قدرت دارند سست است و اغلب ریشه درترسِ آن ها دارد. معترضان با ایستادنِ قدرتمندانه خود در برابرِ نیروهای سرکوبگر، می‌توانند نمونه‌هایی از شجاعت را به نمایش بگذارند که این خود بر عملکرد سرکوبگران و توقف خشونت از جانب آن‌ها تاثیرگذار است. در این چهارچوب، هر مدل و نمونه‌ای از شجاعتِ معترضان، زمینه را برای تداوم و شجاعت‌های بیشتر هموار می‌کند. در این چهارچوب، همزمان با تشدیدِ منزوی شدنِ دیکتاتورها، حلقه نزدیک به قدرت در حکومت‌های دیکتاتوری به حلقه بیرون از قدرت خواهد پیوست و نظام دیکتاتوری به نحو روزافزونی فلج خواهد شد.

در شرایط کنونی به وضوح می‌توان نسخه‌ای را که جین شارپ برای مقابله با رژیم‌های دیکتاتوری تجویز می‌کند، در اوضاع فعلی امریکا مشاهده کرد. معترضان در روزها و شب‌های اخیر، عیناً نمودهایی از شجاعت خود را در برابر سرکوبگری نیروهای امنیتی امریکا که تحت فرمان ترامپ هستند به نمایش گذاشته‌اند.                                                                                          

در عین حال، این موضوع نیز به وضوح قابل مشاهده است که بسیاری از نخبگان امریکایی در حوزه‌های مختلف، رویه دولت ترامپ در مقابله با معترضان را رد کرده و خود را در صفوف مردم قرار داده اند. مسئله‌ای که نشانه‌ای از گرایش حلقه داخلی قدرت در امریکا جهت پیوستن به حلقه بیرونی آن است.

محکوم سازیِ رویه‌های خشونت بار ترامپ از سوی شرکت توییتر که با اعلان هشدار به وی در این فضا صورت گرفت نیز به نوعی حلقه را بر تفکرات اقتدارگرایانه ترامپ که سال‌ها از توییتر به عنوان پایگاهی جهت حمله به مخالفان و منتقدانش استفاده می‌کرد، تنگ تر کرد. از طرفی، واکنش خفیف دولت امریکا به اقدام توییتر موجب شد تا بسیاری از نهادها و بنگاه‌های اقتصادی دیگر نیز جهت اعلام همبستگی با مردم جرئت بیشتری پیدا کنند و این کار را علناً انجام دهند. اضافه بر این، فرمانداران و مقام‌های ارشد ایالتی در امریکا نیز از جمله حلقه‌های دیگر قدرت در این کشور بودند که در برابر دستورات و فرمان‌های ترامپ قویاً مقاومت کردند. هنگامی که ترامپ گفت در جریان اعتراضات جاری امریکا، فرمانداران به نمایندگی از وی باید کنترول خیابان‌ها را به دست بگیرند، بسیاری از مقام‌های ایالتی نظیر مقام‌های نیویارک و ویرجینیا در برابر ترامپ ایستادند و به حرف وی گوش ندادند.

هر چه گروه‌های بیشتری در میان نخبگان سیاسی امریکا از فرمان‌های ترامپ سرپیچی می‌کنند، اینکه بقیه از دستورات وی تبعیت کنند، بیش از پیش سخت می‌شود. از منظر جین شارپ، ماندنِ یک رهبر خودکامه در قدرت تا حد زیادی به وفاداری نیروهای مسلح به وی ارتباط دارد. زمانی که نیروهای مسلح خواستار همکاری با مردم و مخالفان باشند، دیکتاتوری به پایان می‌رسد.

مطمئناً، ایالات متحده امریکا بسیار دموکراتیک تر از رژیم‌هایی است که شارپ مورد مطالعه قرار داده است و متناسب بودن آن را متناسب نمی‌کند. اما روز چهارشنبه، مارک اسپر وزیر دفاع قویاً از اجرای خشونت بر علیه معترضان امریکایی و فرستادن نیروهای نظامی بیشتر به خیابان‌های امریکا جهت مقابله با معترضان خودداری کرد و از این موضوع انتقاد کرد. این یکی از مهمترین نمونه‌هایی در چند دهه گذشته است که یک مقام ارشد دولتی در امریکا عملاً در جبهه مقابل رییس جمهور این کشور قرار گرفته و موضع گیری کرده است.

جدا از همه این‌ها، در مدت اخیر مقام‌های زیادی از دولت ترامپ خارج شده‌اند و همگی پس از خروجشان از قدرت، به مثابه الگوهای شجاعت برای ملت امریکا تبدیل شده‌اند. در این زمینه به طور خاص می‌توان به «جیمز متیس» وزیر دفاع اسبق امریکا و یا «جان کلی» رییس کارکنان کاخ سفید اشاره کرد. این رویه می‌تواند حالت سریالی گسترده‌تری را نیز به خود بگیرد.

حتی اگر اعتراضات و تظاهرات خیابانی به پایان برسد، ارزش آن را دارد که به آن توجه کنیم. علی‌رغم تفاوت نظرهایی که میان مردم وجود دارد، دست کم در این زمان بیشتر مردم در مخالفت با رییس جمهور متحد بودند. در این دوران تاریک، هنگامی که فراتر از ظرفیت‌های اخلاقی ملت به نظر می‌رسید، آنان ناگزیر به  نافرمانی (از ترامپ) شدند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا