آیا طالبان شانسی برای پیروزی از طریق انتخابات دارند
باید دید پذیرش این عمل برای گروهی که بر نیمی از جغرافیای این کشور تصرف دارد سودآوری بیشتری دارد و یا مذاکره مستقیم با کشوری که یک روز در جهت نابودی این گروه وارد کشور شد.
انتخابات در تمام دنیا به عنوان یکی از شیوههای رفراندم و کسب مشروعیت محسوب میشود، امروزه بسیاری از کشورهای مطرح دنیا برای کسب کرسیهای قدرت و یا محک میزان محبوبیت خود سعی مینمایند با ارائه برخی افراد سرشناس از حزب و جناح خود از این روند دمکراتیک و مردمی دامنه حمایتهای خود را افزایش دهند. از سویی دیگر یکی از مهمترین ویژگیهای رژیمهای مردمسالار، مشارکت دادن مردم در صورتبندی قدرت و امور عمومی است و این که شهروندان یک رژیم هم حق انتخاب کردن نمایندگان و کارگزاران حاکمیت را و هم حق انتخاب شدن به این سمتها را داشته باشند. در این نوع از رژیمها، مردم به عنوان صاحبان اصلی حق حاکمیت بر سرنوشت خویش و مرجع تشخیص و تنفید مشروعیت تلقی میگردند و رعایت نظر و عقیده اراده عمومی در اعمال حاکمیت از شروط استمرار و تداوم قدرت در دست هیئت حاکمه منتخب مردم به شمار میآید.
افغانستان به عنوان کشوری که از دیر باز مورد طمع قدرتهای داخلی و بینالمللی بوده تاکنون از این نعمت به نوعی محروم مانده است، شاید بتوان گفت از معدود دفعاتی که کرسی قدرت به صورت نسبتاً مسالمت آمیز در اختیار گروهها و جریانات قدرت قرار گرفت اجلاس ۲۰۰۱ بن و انتقال کرسی قدرت به حامد کرزی و به همین طریق در سال ۲۰۱۴ کسب کرسی ریاست جمهوری توسط اشرف غنی بوده است؛ هر چند در طی این روند نیز فراز و فرودها و جناح بندیهای حاکم تا حدی نظام دمکراتیک انتخابات را دچار نوساناتی کرده، لیکن این انتقال قدرت شاید طی سده اخیر در تاریخ افغانستان در نوع خود کم نظیر بوده است.
امروزه علیرغم تلاشهای ۱۸ ساله جامعه جهانی مبنی بر مهار تروریزم در افغانستان وایجاد ثبات جهت حیات مجدد این کشور، متاسفانه شاهد افزایش تعداد گروههای تروریستی در خاک کشور و خروج بیش از ۴۰% از جغرافیای افغانستان از حاکمیت دولت توسط این گروههای تروریستی از جمله طالبان هستیم.
موضوع صلح که از دیرباز جزئی از آرزوهای دست نیافتنی مردم این دیار محسوب میشد، امروزه با جدیت جامعه جهانی رنگ و بوی جدیدی به خود گرفت، تلاشها برای آوردن طالبان به پای میز مذاکره به نتیجه رسید و اکنون قریب به ۴ دور مذاکره به صورت جدی بین طرفین امریکایی و طالب صورت پذیرفته است، در طول روند مذاکرات امتیاز هایی که از سوی طرف امریکایی به اعضای این گروه داده شد، بخشی از آنها نگرانی مردم افغانستان را در پی داشت ، آزادی برخی سران طالب از زندانهای افغانستان و پاکستان، مشروعیت بخشی به این گروه به صورت بسیار نامحسوس را میتوان به عنوان بخشی از همین امتیاز دهی و ایجاد نگرانیها یاد کرد، عدم تمایل طالبان جهت مذاکره با دولت یعنی تنها نهاد حاکمیتی و دمکراتیک در کشور نیز بخش دیگر از دل نگرانیهای جامعه نخبگانی و عوام افغانستان محسوب میشود.
با این حال، تلاشها همچنان جهت مصالحه این گروه با احزاب و جریانهای قدرت در افغانستان ادامه دارد اما تاکنون نتیجهای حاصل نشده است. بسیاری از نخبگان جامعه افغانستان، شرکت طالبان در پروسه انتخابات را یکی از راهکار های ایجاد صلح در افغانستان میدانند چرا که از منظر این دست افراد، حضور طالبان در این پروسه دارای منفعتهای دو سویهای است که در ذیل بدان اشاره می شود:
ابتدا این که شرکت طالبان در روند انتخابات به نوعی نمایانگر حسن نیت این گروه جهت برپایی صلح است و نه صرفاً امتیاز گیری و یا رخ نمایی قدرت.
ثانیاً تلاش منطقی و اجماع پسندی است که بر مصالحه افغان/افغان تاکید دارد
ثالثاً سعه صدر طرفهای قدرت را در افغانستان بالا میبرد که اگر هر نتیجهای حاصل شود؛ یعنی اکثریت جامعه مدنی این کشور خواهان آن است و مجبور به پذیرش منطقی آن خواهند شد و پذیرش آن نیز یعنی آری گفتن به رویای صلح مردم افغانستان.
حال با این تفاسیر، باید دید پذیرش این عمل برای گروهی که بر نیمی از جغرافیای این کشور تصرف دارد سودآوری بیشتری دارد و یا مذاکره مستقیم با کشوری که یک روز در جهت نابودی این گروه وارد کشور شد و تقریباً تمام زیر ساختهای کشور را نابود کرد و امروزه دست از پای دراز تر بر مصالحه به جای مجادله تاکید میکند.
نگاه نخبگان افغانستان و برخی کشورهای منطقه نیز بر این است که اگر طالبان دیگر بر زبان سلاح خویش تاکید ندارد و مطمئن از همسویی توده مردم افغانستان با خود است، منطقیترین حالت «مصالحه» شرکت در روند انتخابات است نه مذاکرات با امریکایی که هیچ التزام و تعهدی نسبت به نظام دمکراتیکی که خود روزی با شعار احیای آن پای در موضوع افغانستان نهاده و امروزه خود به عنوان ناقض آن رفتار میکند، است.