آینده دور و نزدیک حاکمیت طالبان
طالبان این بار با پشت سر کردن یک رژیم مزدور و فاسد روی کار آمدهاند که تمامی نیروهای مخالف شان به نسبت شراکت در فساد با رژیم گذشته محبوبیت و مقبولیت مردمی برای مقابله با آن ها را از دست دادهاند
برنا صالحی
با خروج نیروهای خارجی و تصرف کامل افغانستان توسط طالبان، اوضاع این کشور دچار تحول عظیم و سنگینی شد.
این تحول کلان چنان سریع اتفاق افتاد که عدهٔ زیادی از شخصیتها، نهادها و دولتها را حتی تا امروز که یک ماه از آن میگذرد دچار شوک و آشفته حالی کرده است .
گمانه زنیهای رسانهها، تحلیل گران و سیاسیون در داخل و خارج نسبت به وضع حاکم و به تبع تحولات اخیر در افغانستان نیز دست خوش تشتت و پراکندگی شده است به طوری که هیچ کدام دقیق گفته نمیتوانند که این وضع به همین شکل ادامه پیدا میکند، دچار تحول دیگری میشود و یا اصلاً فرو میپاشد؟
تحلیل بنده با توجه به فشارهای امریکا و غرب به طالبان و اصرار آن ها بر مواضع خودشان در بحث حکومت داری وغیره با توجه به نظام سیاسی فروپاشیده، اقتصاد ضعیف درحال فروپاشی و فرار مردم از کشور این است که:
۱- در سطح کلان
خلاف تصور عدهای که فکر میکنند با فشار و تحریم بینالمللی به خصوص امریکا و غرب حاکمیت طالبان دوام چندانی نخواهد آورد، به این باورم که تسلط و حاکمیت این بار طالبان بر افغانستان در برابر فشارهای بیرونی به سادگی کوتاه نخواهد آمد.
هرچند موارد بسیاری وجود دارد که باعث تداوم فشار غرب و امریکا به طالبان میشود نظیر حقوق بشر، حقوق زن، رابطه با جریان های جهادی اسلامی و انحصار قدرت اما به هیچ صورت این فشار ها نظیر آنچه در ۲۰۰۱ انفاق افتاد نخواهد بود؛ چون از یک طرف تاکید بر این ارزشها از جانب امریکا اکثراً واقعی نیست و از جهتی هم همیشه با منافع ایالات متحده در کشورهای نظیر افغانستان همخوانی و تطابق ندارد.
ایالات متحدهٔ امریکا اگر نیت و ارادهٔ فشار سخت علیه طالبان در آینده را هم داشته باشد در قدم اول همانند بیست سال گذشته نخواهد بود و از جانب دیگر در کوتاه مدت عملی نخواهد شد، چون اقدام مجدد ( از نوع حمله و یا برگشت به افغانستان ) پس از خروج برمبنای یک توافق صلح ( توافق نامهٔ دوحه )مقدمات و زمان زیادی را میطلبد.
گذشته از همه کشورهای قدرت مند و رقیب ایالات متحده به خصوص اعضای سازمان شانگهای اگرچه صریحاً بحث شناسایی امارت طالبان را مطرح نکردند، تلویحاً در تقابل با موضع امریکا علیه طالبان، موضع گرفتند که این هم جلو امریکا را در اجرای اقدام یک جانبه تا حد زیادی میگیرد.
از جهتی هم میتوان حدس زد که تهدید و فشار امریکا میتواند به مقصد کنترول طالبان باشد تا شکست و نابودی آن ها.
۲- در سطح داخلی
طالبان این بار با پشت سر کردن یک رژیم مزدور و فاسد روی کار آمدهاند که تمامی نیروهای مخالف شان به نسبت شراکت در فساد با رژیم گذشته محبوبیت و مقبولیت مردمی برای مقابله با آن ها را از دست دادهاند و از جهتی هم بیست سال جنگ و سنگر تجربهٔ جنگی طالبان را فوق العاده بالا برده است.
بحثهای حکومت داری و مسئلهٔ تعامل و تقابل با مردم البته باعث ایجاد خوش بینیها و بدبینیهایی خواهد شد بدون آنکه قدرت و حاکمیت این گروه را به تحلیل ببرد.
حکومت گذشته و به خصوص حلقهٔ فاسد ارگ با آنکه در ناکارگی و فساد کارد را به استخوان مردم رسانده بود هفت سال حکومت کرد، اگر حمله و جنگ طالبان نبود بیست سال دیگر هم دست از سر مردم بر نمیداشت.
۳- در سطح منطقهای
کشورهای منطقه در دوستی و دشمنی با طالبان اجماع و توافق نظر ندارند، چیزی که در آستانهٔ حمله به افغانستان در ۲۰۰۱ ایجاد شده بود. طالبان ازین خلا برای یار گیری بهتر استفاده خواهند کرد و این وضع بیتردید به دوام حاکمیت طالبان کمک میکند.
از جانب دیگر، کشورهای منطقه ناچارند تا به خاطر سهولت در مسایل ترانزیتی، تجاری وغیره اگر با دولت بر سرکار در افغانستان دوستی نمیکنند، رابطه را برقرار نگه دارند.
اما مشکلات طالبان که تا آخر دست و پاگیر شان خواهد بود و روزی باعث تغییر و تحول کلانی در کل ساختار آن ها و افغانستان خواهد شد این هاست:
۱- ایجاد جبههٔ مقاومت
با اشتباهی که طالبان در حل مسئلهٔ پنجشیر از طریق نظامی کردند در سطح ملی و بینالمللی جبههٔ را در برابر خود شکل دادند که هر روز نسبت به گذشته اعتبار و مشروعیت بیشتر کسب میکند و مشروعیت این جبهه هرچند که جغرافیایی را در اختیار ندارد، با مشروعیت حاکمیت طالبان با آنکه کل جغرافیای کشور را در دست دارد تناسب معکوس ایجاد کرده است.
به نظر بنده اگر گپ به جنگ نمیکشید در هر صورت حساسیتی در حد امروز برای مقابله و مقاومت زیر عنوان جبههٔ مقاومت ملی برعلیه حاکمیت طالبان و تفکر شان ایجاد نمیشد.
۲- کابینهٔ امارت اسلامی
در این ارتباط هم طالبان کار را برای خود مشکل کردند، حالا اگر این کابینه موقت هم باشد نشان دهندهٔ آن نیست که به فرض تغییر در آن، مفهوم دولت همه شمولی که جامعهٔ بینالمللی از آنها توقع دارد را افاده کند.
هرچند از یک جهت این کابینه نمایانگر قاطعیت طالبان به مسئولیت پذیری ست که اگر کاری میشود یا نمی شود تحسین و تقصیرش به خود آن ها برگردد، اما در یک نگاه کلان و به تبع وعدهٔ طالبان به ایجاد حکومت همهشمول، این خلاف آنچه است که وعده داده بودند.
۳- روحیهٔ همدیگر ناپذیری
هر چند در روان شناسی جنگ آوران و فاتحان در طول تاریخ چیزی که کمتر به مشاهده رسیده است فروتنی و همدیگر پذیری بوده، اما در تحریک اسلامی طالبان این روحیه با یک حس حقانیت بالا در نگرش و رفتار آنها نیز همراه شده است.
ایشان فکر میکنند که چون جنگ را بردهاند حالا اگر حقی به زن قایل نمیشوند یا آزادیهای مدنی و سیاسی را پاس نمیدارند و یا کابینه و حکومت را یک دست و منحصر به افراد خودشان و غیر تخصصی میسازند کار پسندیده و مناسبی کردهاند و هیچ مشکلی هم ندارد.
در حالی که هرچه آن ها خود را در شکست امریکا حق به جانب بدانند به معنای رفع مسئولیتهای شان در برابر مردم و نفی تعهدات شان در برابر دنیا نیست؛ چون بنا بر یک توافق با امریکا متعهد شدهاند که در بدل خروج امریکا و ناتو از افغانستان به تعهداتی در دولت داری شان متعهد باقی بمانند نظیر رفع تهدید کشورها از آدرس افغانستان وغیره.
نتیجتاً با آنکه تیم و گروه مشخص سیاسی نظامی در حال حاضر حاکمیت طالبان را تهدید نمیکند، اما اگر ایشان در پی رفع مشکلاتی که در بالا بر شمردم به اسرع وقت نباشند، ماه عسل پیروزیهای نظامی شان دیر نخواهد پایید و به انواع درد سرها در روابط شان با خود، با مردم و با دنیا رو به رو خواهند شد.
یادداشت: دیدگاه و آرای مطرح شده در مقالات وارده الزاماً نظر و دیدگاه خبرگزاری دید نبوده و به خود نویسنده بر میگردد(هیئت تحریر خبرگزاری دید)