اتحادیه اروپا؛ یکی به نعل، یکی به میخ!
آیا همزمان با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، اتحادیه اروپا نیز در پی طراحی تمهیداتی برای ترک افغانستان و تنها گذاشتن کابل در برابر دشمنان داخلی و خارجی خود است؟.
وزرای خارجه ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا با انتشار اعلامیهای هشدار دادهاند که با برگشت دوباره امارت اسلامی در افغانستان، تمامی کمکها و حمایت سیاسی خود را به و از افغانستان قطع خواهند کرد.
در این اعلامیه بیشتر بر حفظ نظام جمهوری و دستاوردهای ۱۹ سال اخیر افغانستان در کنار آتشبس دایمی و آغاز مذاکرات داخلی صلح، به عنوان شروط اتحادیه اروپا برای حمایت از افغانستان، تاکید شده است.
به گفته این اتحادیه، باید اطمینان حاصل شود که ارزشهای نظام جمهوری از جمله مردمسالاری در افغانستان حفظ و بیشتر تقویت میشود.
در مقابل اما طالبان، ضمن استقبال از اعلامیه اتحادیه اروپا، این اتحادیه را تلویحاً به مداخله در امور افغانستان متهم کرده است. سخنگوی این گروه گفته است که در اعلامیه اتحادیه اروپا «بعضی نکاتی است که با حق استقلال افغانها متصادم است.»
ذبیحالله مجاهد، سخنگوی طالبان در ادامه گفته است: «باید بگوییم که نظامهای تحمیلشده از خارج، همواره سبب جنگها و بربادی کشور ما گردیده و برای افغانها قابل قبول نبوده است.»
این نخستین موضعگیری جمعی اتحادیه اروپا در مورد سرنوشت آینده افغانستان، پس از امضای توافقنامه صلح میان امریکا و طالبان است. به موجب این توافقنامه، نیروهای خارجی طی چند ماه افغانستان را ترک میکنند و طالبان نیز برای تشکیل دولت آینده، با حکومت افغانستان وارد مذاکره میشود.
هماکنون روند خروج نیروهای امریکایی از افغانستان ادامه دارد و هفته گذشته، آقای ترامپ رییس جمهور امریکا نیز بر خروج کامل این نیروها از افغانستان تاکید کرد.
اما اعلامیه اخیر اتحادیه اروپا که متضمن حمایت مشروط از افغانستان است، به صورت بیرحمانهای ریاکارانه به نظر میرسد؛ زیرا محورهای گنجاندهشده در این اعلامیه، با عملکرد این اتحادیه در قبال افغانستان، هم در دو دهه گذشته و هم در روند مذاکرات صلح امریکا ـ طالبان، در تناقض آشکار قرار دارد.
اتحادیه اروپا به عنوان مهمترین اعضای سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در دو دهه حضور نظامی ـ استخباراتی خود در افغانستان، کار درخشانی برای پیشگیری از بازگشت امارت اسلامی انجام ندادند. نیروهای نظامی این اتحادیه در قالب نیروهای ناتو که در کنار نیروهای امنیتی افغانستان و در خط مبارزه با تروریزم طالبانی قرار داشتند، زمینه و ظرفیت زیادی برای خشکاندن ریشههای تفکر طالبانی و نابودی بازماندههای ساختاری این جریان تروریستی و جلوگیری از قدرتیابی دوباره آن در اختیار داشتند، اما کاری نکردند تا دستاوردهای مادی و معنوی ۱۹ سال پسین افغانستان در معرض نابودی قرار نگیرد و جمهوریت با تمام مؤلفههای ارزشمند خود از جمله دموکراسی، در وضعیتی قرار نگیرد که اکنون دایههای مهربانتر از مادر برای دموکراسی و جمهوریت، حمایت خود از افغانستان را مشروط به بقا و دوام آن کنند.
در روند مذاکرات صلح قطر نیز این اتحادیه اروپا بود که نسبت به مشروعیت یک گروه تروریستی و سلب تلویحی مشروعیت از دولت منتخب و مستقر افغانستان، سکوت معناداری اختیار کرد و نسبت به این شیوه مذاکره، لب به انتقاد و اعتراض تر نکرد.
آیا جز این است که بیشترین صدمه و لطمه به جمهوریت نظام افغانستان را مذاکرات صلح قطر وارد کرد و پس از آن، موارد مندرج در متن توافقنامه صلح امریکا و طالبان، بیش از هر چیز دیگری، دستاوردهای ۱۹ سال اخیر افغانستان را با چالش جدی تزلزل و تنزل مواجه کرده است؟
پس چرا اتحادیه اروپایی که اکنون حمایت خود از افغانستان را مشروط به حفظ نظام جمهوری و دستاوردهای ۱۹ سال اخیر کشور کرده است، حتی یک بار از به حاشیه رانده شدن دولت قانونی افغانستان و طرف اصلی جنگ و صلح با طالبان، ابراز نگرانی نکرد و مفاد موافقتنامه صلح قطر را دستکم مورد پرسش قرار نداد؟
آیا همزمان با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، اتحادیه اروپا نیز در پی طراحی تمهیداتی برای ترک افغانستان و تنها گذاشتن کابل در برابر دشمنان داخلی و خارجی خود است؟