اعتراضات پاکستان چه تاثیر بر روند صلح افغانستان میگذارد
اگر ارتش احساس کند که نیاز به یک دگردیسی در راس هرم دستگاه حکومت ملکی است، بدون شک عمران خان کنار زده شده و سیاستمداری شاید از مسلملیگ جایگزین او شود. در چنین اوضاعی، روند صلح افغانستان صدمه جدی میبیند، تلاشهای دیپلماتیک نقش بر آب میشود و رویکرد هند محور پاکستان در قبال کابل بار دیگر به تقویت شورشگری در نقاط مختلف افغانستان منجر میشود.
پاکستان کشوری که با ماهیت مذهبی متولد شد، در تقابل با هند به حیات ادامه داد و از همان آغازین روزهای تاسیس با همسایه غربی و شمالیاش-افغانستان- مشکلات عدیده سرزمینی و پولتیک داشت/دارد، این روزها بار دیگر شاهد تحولات و تصادمات سیاسی در درون است که بی بروبرگرد بر سرنوشت دست کم روند صلح افغانستان تاثیر مستقیم دارد.
غلام محمد غبار مورخ صاحب نام کشور و نویسنده افغانستان در مسیر تاریخ، در مورد آغازین روزهای تاسیس پاکستان مینویسد که برای جدایی از هند، در برابر مردم مسلمان قرآن و در برابر غیر مسلمانان کتاب مقدس هندوها قرار داده شده تا به یکی رای بدهند، که بدون شک مسلمانان صرف نظر از قومیت و هویت سیاسی خویش به قرآن رای دادند و پاکستان تاسیس شد. غبار نتیجه میگیرد که این علت تاسیس، برای سرزمینی از نظر اتنیکی و سیاسی به شدت نامتجانس و از دید راهبردی به شدت امنیتی، منجر به شکلگیری کشوری شد که همواره نسبت به همسایههایش عمق استراتژیک امنیتی تعریف کند.
اگر مروری کوتاه به تاریخ پاکستان از شکلگیری تا امروز داشته باشیم، رهبران و نهادهای سیاسی این کشور نسبت به افغانستان همواره دیدگاه امنیتی و راهبردی داشته و همسایه شمالی خویش را خصمانه بررسی کردهاند.
از محمد علی جناح در زمان تاسیس پاکستان تا ذوالفقارعلی بوتوی کمونست، جنرال ضیاءالحق بنیادگرا-نظامی، بینظیر بوتوی با سابقه چپی، نواز شریف اسلامگرا، پرویز مشرف نظامی تا عمران خان ملکی، همه حکومتهای پاکستان در سایه ارتش و راهبرد امنیتی با افغانستان برخورد داشتهاند.
تجاوز ارتش سرخ به افغانستان در دهه هشتاد میلادی نیز زمینه را برای دخالت و مانور دستگاههای امنیتی پاکستان در این سوی دیورند بازتر کرد تا پالیسی تقابل با هند در میدان کابل ادامه یابد.
از این زمان به بعد است که اشراف ارتش پاکستان بر گروههای ضد شوروی در افغانستان افزایش یافته و سرانجام به تولد گروهی به نام طالبان میانجامد.
از این مقدمه چینی نسبتاً طولانی به این نتیجه میرسیم که پاکستان یک کشور و طرف مهم در روند صلح افغانستان است و هر تحولی در آن به متغیرهای معادلات سیاسی و امنیتی افغانستان به گونه مستقیم اثر میگذارد.
از آغاز به قدرت رسیدن عمران خان، این اتهام از سوی احزاب و گروههای مخالف او مطرح شد که آقای خان با حمایت ارتش به نخستوزیری رسیده است. اتهامی که این روزها به پاشنه آشیلی علیه او مبدل شده است.
از اواسط هفته گذشته بود که اعتراضات سیاسی علیه خان فاز جدیدی گرفت و مثلث مولانا فضلالرحمان- حزب نوازشریف- حزب بوتو متحد شدند تا خان را از قدرت کنار بزنند.
هر سه ضلع مثلث یاد شده در قبال افغانستان کارنامه مشخص دارد. مولانا فضلالرحمان(رهبر جمعیت علمای اسلام) از پدران معنوی طالبان به شمار میرود و معتقد است که در افغانستان جهاد رواست. «مسلم لیگ» شاخه نوازشریف در دهه نود میلادی مانع مذاکرات مخالفان مسلح دولت کمونستی افغانستان با کابل شد و در نتیجه ارتش وقت افغانستان از هم پاشید. حزب مردم(عوامی نشنل پارتی) به رهبری خانواده بوتو نیز در شکل گیری گروه طالبان نقش اساسی داشت.
هرچند ارتش پاکستان در تمام شئون سیاسی و امنیتی و اقتصادی آن کشور نقش برجسته دارد و هیچ حکومت ملکی در آن کشور نمیتواند بدون حمایت ارتش به حیات خود ادامه بدهد، ولی به نظر میرسد دولت عمران خان ارتش را متقاعد کرده باشد که رویکردش نسبت به افغانستان به سود اسلامآباد نیست. اکنون با توجه به این مسئله، اگر خان توسط مثلث اخیرالذکر از قدرت کنار زده شود، این هراس وجود دارد که اسلامآباد بار دیگر به سازماندهی مجدد گروههای مخالف مسلح در افغانستان اقدام کرده و مانع هرگونه تلاش برای رسیدن به صلح شود. در چنین حالتی، دم دست ترین نتیجهای که میتوان متصور بود، ادامه جنگ برای سالهای زیادی در افغانستان است. جنگی که تاکنون صحنه گردان اصلی آن پاکستان بوده است.
اگر واقعاً ارتش پاکستان از عمران خان حمایت کند، اعتراضات فروکش کرده و عرصه سیاسی پاکستان به روال عادی بر میگردد، ولی اگر ارتش احساس کند که نیاز به یک دگردیسی در راس هرم دستگاه حکومت ملکی است، بدون شک عمران خان کنار زده شده و سیاستمداری شاید از مسلملیگ جایگزین او شود. در چنین اوضاعی، روند صلح افغانستان صدمه جدی میبیند، تلاشهای دیپلماتیک نقش بر آب میشود و رویکرد هند محور پاکستان در قبال کابل بار دیگر به تقویت شورشگری در نقاط مختلف افغانستان منجر میشود.