افغانستان و شکست امپراتوریها؛ تغییر هویت دینی(۳۶)
به عنوان سندی با اهمیت، وقتی متن گزارش بسیار مهم لئونید برژنف در کنگره ۲۶ حزب کمونیست را با دقت میخوانیم؛ گویی او برآورد روشنی از واقعیات ملموس و موجود در افغانستان نداشته است
سید عطاءالله مهاجرانی
نکته با اهمیت دیگری که در ژرفای باور و احساس و ایمان مردم افغانستان، نسبت به اشغال سرزمین خود توسط ارتش شوروی و نسبت به تهاجم به مبانی ایمانی و باورهای دینی و سنتهای فرهنگی و اجتماعی افغانستان، از سوی کارشناسان روسی اعمال میشد، تحقیر و توهینی بود که در سخنان و یا در زبان و ادبیات آنان آشکارا دیده میشد. به صراحت میگفتند: افغانستان کشوری عقب مانده است، مردمی بیسواد و مرتجع و بیتمدن دارد، اگر حمایتهای مالی و اقتصادی شوروی نباشد، شما مردم افغانستان امکان زندگی و بقا ندارید. حتی میگفتند در جنگ میوند در سال ۱۸۸۰ علیه ارتش انگلستان، اگر حمایت ارتش روسیه نبود شما مردم افغانستان شکست میخوردید. دانشجویان پاسخ میدادند، ولی در جنگ میوند حتی یک سرباز روسی حضور نداشت. (۱۱۴)
این دیگ استالین ظاهراً بدون جعل و دروغ های اشکار به خوبی گداخته نمیشد. همان شیوه و توصیه مشهور ماکیاول- میتوان برای رسیدن به هدف از هر وسیلهای استفاده کرد. دروغ و جعل هم از جمله وسیلههایی است که در شکل دادن ذهنیت جامعه نقش درجه اول دارد. در روزگار خودمان شاهد بودیم که امریکا و انگلستان و هم پیمانان برای توجیه حمله به عراق، دروغ جعل کردند که عراق سلاح کشتار جمعی دارد، عراق را اشغال کردند. تمامی زیرساخت های صنعتی عراق را در جستجوی سلاح کشتار جمعی ویران کردند. هیچ نشانی از سلاح کشتار جمعی نیافتند. به همین خاطر تونی بلر در کتاب زندگی نامهاش، با اشاره به فاجعهای که در اثر اشتباه استراتژیک امریکا و انگلستان در منطقه خاورمیانه به بار آمده است، به این نکته ناب نیز اشاره کرده است که برخی به او به جای تونی بلر میگویند «تونی بلایر» یعنی تونی دروغگو. (۱۱۵)
دیگ گدازان دروغ استالین البته در مقطع زمانی که مورد نظر ماست، برژنف یکی از جلوههای بارزش توجیه قانونی اشغال افغانستان و تهاجم ارتش سرخ است. شوروی ادعا میکرد که به دعوت دولت قانونی به افغانستان لشکر کشی کرده است. دولت قانونی در زمان اشغال که دولت حفیظ الله امین بود که در همان روز اشغال، او و اعضای خانوادهاش را مأموران امنیتی کا گ ب/کی جی بی کشتند. چگونه امین میتوانست دعوت کننده باشد؟ برای گریز از این مخمصه این سناریو طراحی شد که امین توسط اعضای پلیت بورو حزب دموکراتیک خلق افغانستان از قدرت خلع شده بود و رییس دولت قانونی ببرک کارمل بوده است. این سناریو با مشکلات و پیچیدگیهای بسیاری رویاروست. رجا انور با تکیه بر منابع دست اول، جزئیات برساخته بودن سناریو را نشان داده است. (۱۱۶)
ترهکی و امین هر چه بودند، نسبت شان با دولت شوروی به نزدیکی ببرک کارمل نبود. البته آن دو در تسلط بر کشور و حل مشکلات دوران گذار ناموفق مانده بودند. به رغم ظاهر آرایی در سخن و تبلیغات و نمایشهای سیاسی که دولت شوروی در آن تخصص داشت، امر واقع چیز دیگری بود. به عنوان سندی با اهمیت، وقتی متن گزارش بسیار مهم لئونید برژنف در کنگره ۲۶ حزب کمونیست را با دقت میخوانیم؛ گویی او برآورد روشنی از واقعیات ملموس و موجود در افغانستان نداشته است. از دهه ۱۹۷۰ به عنوان دهه انقلابهای افغانستان و نیکاراگوئه و ایران و اتیوپی نام برده است. جهان سرمایه داری شکست خورده و جهان سوسیالیزم پیروز میدان است. رژیمهای ارتجاعی و وابسته به امپریالیزم همه منهزم شدهاند. فضای جهانی برای امپریالیزم تنگ شده است. (۱۱۷)