افغانستان و شکست امپراتوریها؛ ریشهها (۷)
زبان دری و تاجیکی و پارسی، همان ماجرای پرنیان و حریر و پرند است، همان جامه فاخر پر جلال زبان مشترک، زبان رودکی و فردوسی و خیام و سنایی و عطار و مولانا جلالالدین بلخی و خواجه عبدالله انصاری و ابو سعید ابوالخیر و بیهقی و… همه آن ها به یک زبان سخن گفتهاند
سید عطاءالله مهاجرانی
به درستی تاریخ تمدن و فرهنگ و زبان در افغانستان امروز و تاجیکستان و ایران با اوستا و زرتشت پیامبر با شکوه آغاز میشود. گوهر مشترک اندیشه الهی و انسانی زرتشت، مهمترین سرفصل تاریخ تمدن و فرهنگ سرزمین بزرگ ایران و آریا و باختر و یا با نامهای امروزی افغانستان و تاجیکستان نیز هست. افزون بر آن بخش مهمی از قلمرو تمدنی و فرهنگی که امروزه در ازبکستان و ترکمنستان و سینکیانگ قرار دارد، وابسته به همین قلمرو تمدنی و فرهنگی و ادبی است.
زبان خانه اندیشه و خانه فرهنگ است. عنوان زبان دری که در افغانستان به کار میبرند، یا زبان تاجیکی در تاجیکستان و یا زبان فارسی در ایران، عناوین سه زبان مختلف نیست، سه نام برای مفهوم و گوهر معنای مشترک است. هنگامی که سه نفر ایرانی و افغانستانی و تاجیک و یا افرادی از بخارا و سمرقند و مرو با هم سخن میگویند، زبان انها زبان آشنایی است. زبان همدلی است، به یک زبان با اندک تفاوت و تمایزی در برخی واژگان و یا لهجه و موسیقی کلام سخن میگویند. به تعبیر هاتف اصفهانی:
سه نگردد بریشم ار او را
پرنیان خوانی و حریر و پرند
زبان دری و تاجیکی و پارسی، همان ماجرای پرنیان و حریر و پرند است، همان جامه فاخر پر جلال زبان مشترک، زبان رودکی و فردوسی و خیام و سنایی و عطار و مولانا جلالالدین بلخی و خواجه عبدالله انصاری و ابو سعید ابوالخیر و بیهقی و… همه آن ها به یک زبان سخن گفتهاند و به مردمان منطقه و سرزمین پهناور فلات ایران، هویت فرهنگی و معنوی بخشیدهاند.(۱)
سیاست و دخالت سودطلبانه بریتانیا و شوروی و امریکا در دوران معاصر مبتنی بر ایجاد فاصله بین کشورهای منطقه و نیز در میان قومیتهای نژادی و زبانی و مذهبی در هر کشور بوده و هست. سیاست همچنان زنده و راهبردی است. و هر لحظه یا در هر دوران بت عیار به شکلی بیرون میآید و جلوه فروشی میکند و مانند گوساله زرّین سامری با آوای «خُواری» که دارد، برخی را در اطراف خود جمع میکند. چنان که محمود طرزی در منظومه افغانستان خود سروده است:
تأثیر حسن لیلی شرقی مثال ما
مجنون نمود خسرو غرب و شمال را
انگلیس و روس حسرت این ملک را به جان
دارند و می دوند به سویش دوان دوان (۲)
در برابر سیات تجاوز نظامی و سیاسی و تغییر شیوه زندگی، ملت افغانستان از زمان یورش اسکندر به باختر، پس از آن حمله چنگیز خان مغول، جنگهای سه گانه با انگلستان، مقاومت در برابر اشغال شوروی و سرانجام اشغال بیست ساله امریکا، مقاومت کردند. البته عدهای کارگزار اشغالگران شدند و شیوه زندگی شان تغییر کرد. اگر هم پیش از این از زمره مباررزان و مجاهدان بودند؛ تغییر مشی آنان آشکار است. اما کانون مقاومت و مبارزه در میان مردم زنده ماند. در تاریخ افغانستان با پنج سرفصل مقاومت روبرو هستیم. توقف جهانگشایان در خاک افغانستان و شکست امپراتوری های سه گانه انگلستان و شورروی و امریکا. این پنج سرفصل را به شکل مستقل بررسی میکنم تا ببینیم میتوانیم از این عنوان: «افغانستان، شکست امپراتوری؟» برای این کتاب، استفاده کنیم؟ به عبارت دیگر تا پایان بررسی میتوانیم علامت پرسش را از جلو عنوان برداریم و به این داوری روشن برسیم که امپراتوری ها در افغانستان شکست خوردهاند؟
(۱) بدیهی است که جای بحث ریشهها و رویش زبانهای مختلف قلمرو فلات ایران، از جمله زبان پهلوی و دری و بلخی و سغدی و خوارزمی و… در این پژوهش نیست. تاریخ زبان و شکل گیری گونهها و لهجهها و کوچ واژگان و نحو زبان، داستان پر ماجرا و بسیار جذابی است. عبدالله بن مقفع دانشمند ادیب و زبانشانس ایرانی به برخی از این نکات اشاره کرده است. از دید او زبان دری، زبانی بود که در دربار شاهان ساسانی استفاده میشد.
«دری (الدریه)» زبان شهرهای مدائن { سلوکیه-تیسفون، پایتخت ساسانی در عراق}؛ این زبان توسط کسانی تکلم میشد که در دربار پادشاه بودند؛ این نام منسوب است به دربار، «در» در فارسی به معنای صحن و حیاط، در لهجات این زبان در خراسان و مشرق لهجه بلخی لغت غالب است. به نقل از:
روایت خوارزمی، مفاتیح العلوم، به کوشش گ فان فلوتن، لیدن ۱۹۸۵، صص ۱۱۶-۱۱۷
تاریخ ادبیات فارسی، زیر نظر دکتر احسان یارشاطر مقدمهای کلی بر زبان فارسی، به قلم گروهی از ایران شناسان، ویراسته یوهانس توماس پتردوبزن، ترجمه مجدالدین کیوانی (تهران، انتشارات سخن،۱۳۸۹) ج ۱ ص ۸۲
(۲) محمود طرزی، افغانستان، دارالسلطنه کابل، مطبعه عنایت، ۱۳۳۰، ص ۹ و ۲۳