افغانستان و مسیر پیش رو
افغانستان از نظر سیاسی، زبانی و قومی یک کشور تکه و پارچه باقی مانده است. بر اساس گزارش بانک جهانی، وابستگی مالی افغانستان پس از ۲۰۳۰ ادامه خواهد داشت
افغانستان، چهلمین کشور بزرگ جهان از نظر مساحت که طی سالیان متمادی توسط ناهماهنگیهای سیاسی و قومی ویران و آسیب دیده است، به شدت توجه جدی جامعه جهانی را میطلبد. در واقع، این کشور از نظر منابع غنی است. ثروت معدنی افغانستان برجستهترین منبع درآمد بالقوه آن است. دارای ذخایر نفت و گاز است. علاوه بر این، این کشور دارای ذخایر زغال سنگ، سنگ مرمر، طلا، مس، کرومیت، سنگهای قیمتی، نیمه قیمتی، لیتیوم و انواع مختلف سنگ مرمر است. افغانستان دارای پنج حوزه اصلی رودخانه است و چندین دره حاصلخیز نیز دارد. این کشور پسته، انگور، گندم، کنجد، برنج، جو، پنبه و بسیاری محصولات دیگر تولید میکند. علاوه بر این، صنایع دستی سنتی که شامل ابریشم بافی، قالین و قالینچه است نیز بخشی از تولیدات محلی این کشور است. جالب اینجاست که قندهار در زمان مغول و صفویه شهر ابریشم بود و با هر دو پادشاهی تجارت میکرد. افغانستان «شاهراه فتوحات» نامیده شد، زیرا بسیاری مهاجمان خارجی این کشور را فتح کرده بودند. از سوی دیگر، افغانستان به دلیل اهمیت موقعیت جغرافیاییاش که بسیاری کشورهای منطقه بهویژه منطقه آسیای میانه (CAR) را متصل میکند، به عنوان «شاهراه تجارت» نامگذاری شده است.
متأسفانه، افغانستان از نظر سیاسی، زبانی و قومی یک کشور تکه و پارچه باقی مانده است. بر اساس گزارش بانک جهانی، وابستگی مالی افغانستان پس از ۲۰۳۰ ادامه خواهد داشت. افغانستان از نظر وسعت پهناور است و توپوگرافی آن که عمدتاً از کوههای ناهموار تشکیل شده است، اداره این کشور را از سوی گروههای اداری کمرشکن و ناممکن ساخته است. جدا از ناسازگاریها و درگیریهای قومی و اجتماعی، افغانستان شاهد چندین دهه جنگ بوده است. گروههای قومی-زبانی در افغانستان سالهاست که برای تامین دستاوردهای سیاسی خود علیه یکدیگر میجنگند. علاوه بر این، این کشور یکی از سریعترین جمعیتهای در حال رشد جهان را دارد و طبق دادههای سازمان ملل، نرخ رشد جمعیت این کشور بیش از چهار درصد است. علاوه بر این، سیاستهای دولتی عمدتاً ماهیت استثماری داشته و تغییر دولتها و نظامها باعث رشد فساد، خویشخوری و ظلم شده است. با تأسف، مردم افغانستان هرگز شاهد دموکراسی در ماهیت واقعی آن نبودهاند. این کشور در عرصه بهداشت، آموزش و سایر شاخصهای اجتماعی و انسانی عملکرد ضعیفی داشته است. افغانستان طی سالیان متمادی از جهان عقب مانده است. علاوه بر این، قانون اساسی در افغانستان به دلیل اختلافات میان جناحهای مختلف در افغانستان همواره شاهد بحثهای داغ بوده است.
سالها شورش توانایی این کشور را از کار روی نظام کارا و تامین نیازهای کشاورزی و داخلی از بین برده است. از سویی هم، تجاوزات لجام گسیخته متجاوزان خارجی بر این کشور، چیزی جز ویرانی و تباهی برای افغانستان به ارمغان نیاورده است. پیامدهای جنگهای چند ساله این است که بسیاری افغانهای زیر چهل سال چیزی جز جنگ، درگیری اجتماعی و ناامنی اقتصادی و غذایی نمیدانند. در نتیجه، دولتهای بعدی در افغانستان نتوانستند شاخصهای اجتماعی و اقتصادی را به خوبی تنظیم کنند، از همین رو این کشور را به ورطه عمیق تحجر اجتماعی و اقتصادی انداخته است. همه این موارد به بینظمی، بیقانونی و فقر گسترده در این کشور کمک میکند. اگر چنین سطحی از فروپاشی و ناهماهنگی در جامعه وجود داشته باشد، هیچ کشوری نمیتواند پیشرفت کند. افغانستان امروز با چالشهای زیادی مواجه است و تا زمانی که حکومت طا-لبان با برداشتن گامهای عملی بر این چالشها غلبه نکند، نمیتوانند افغانستان را به کشوری باثبات و متحد تبدیل کنند.
برای شروع، یکپارچگی منطقهای برای پیشرفت افغانستان الزامی است. موقعیت افغانستان فرصتهایی را برای این ملت جنگزده فراهم میکند تا اوضاع را به نفع خود تغییر دهد. افغانستان برای تقویت اقتصاد خود به تجارت نیاز دارد. ادغام آن با کشورهای آسیای مرکزی و گنجاندن آن در دهلیز اقتصادی چین و پاکستان CPEC میتواند به این کشور کمک کند تا بر مشکلات اقتصادی خود غلبه کند. کشورهای آسیای مرکزی توسط افغانستان جنگزده در جنوب محصور شده و ارتباط آنها با آسیای جنوبی غیرقابل تصور و دشوار است. بهبود زیرساختها در سراسر افغانستان فرصتهایی را برای همه کشورهای منطقه به وجود میآورد. برای افغانستان، توسعه زیرساختها به منظور اتصال منطقهای، اقتصاد ضعیف این کشور را تقویت میکند.
علاوه بر این، ثبات سیاسی اولین گام برای دستیابی به این امر است. این امر را میتوان با ایجاد اجماع جناحهای سیاسی روی قانون اساسی و روند انتخابات به وجود آورد. از سوی دیگر، توپوگرافی افغانستان، اداره کارآمد این کشور را برای دولت مرکزی دشوار میسازد. تمرکززدایی معنیدار قدرت و منابع از طریق نهادهای محلی میتواند به بهبود اداره این کشور کمک کند.
افغانستان به یک جامعه فراگیر نیاز دارد. برای این منظور، تامین حقوق اساسی اولین قدم است. علاوه بر این، آموزش با کیفیت، تجارت با سایر کشورها و سرمایهگذاری در همه بخشها، اجزای حیاتی ارتقای اجتماعی و اقتصادی مردم افغانستان است. با این حال، صلح در این کشور پیشنیازی است که بدون آن افغانستان نمیتواند از مزایای موقعیت و منابع طبیعی خود بهرهمند شود. یافتن راهحل سیاسی به معضل افغانستان به نفع همه طرفها است.