انفجار هرات و حملات راکتی؛ پرسشهایی که بیپاسخ است!
میتوان افغانستان را لوکیشن صحنه اجرای سناریویی دانست که دال مرکزی آن اهداف راهبردی و رقابتهای اطلاعاتی حوزهای و جهانی کشورهای مختلف با پویشها و منافع متضاد است
زنجیره حوادث واقع شده در افغانستان همواره پرسشهای بیپاسخی ایجاد میکند و تا جایی که به یاد داریم، این پرسشها هرگز به پاسخ درستی نمیرسد. از جمله این حوادث زنجیرهای که در یک نگاه نسبتاً عمیق با هم ارتباط مییابد، انفجار روز جمعه در هرات که منجر به کشته شدن مولوی مجیبالرحمان انصاری از ملاهای طرفدار طالبان شد، حرف و حدیثها در باره حملات هوایی بر ولسوالیهای ینگی قلعه و درقد ولایت تخار و حملات راکتی بر ساحه دهمزنگ شهر کابل هرچند حملات جداگانه و ظاهراً با اهداف متمایز بوده است، اما وجه اشتراک همه یکی است: گسترش ناامنی.
با تحلیل و تجزیه حملات تروریستی و گردونه خشونت از نوع انفجارها، بمبگذاریها، انتحاری و پرتاب راکتهای کور میتوان سر این کلاف خم اندر خم و پیچیده را به پویشهای راهبردی جناحهای ذیدخل در قضیه افغانستان به عنوان نقطه محوری اتصال سه منطقه به شدت جئوپولیتیک و در عین زمان مهم خاور میانه، جنوب آسیا و آسیای میانه رساند؛ زیرا ساده لوحانه است اگر تمام این سناریو را برخاسته از رقابتهای داخلی یا کشمکشهای ایدئولوژیک چند گروه منقطع از منافع کشورهای مختلف بدانیم.
روی هم رفته میتوان افغانستان را لوکیشن صحنه اجرای سناریویی دانست که دال مرکزی آن اهداف راهبردی و رقابتهای اطلاعاتی حوزهای و جهانی کشورهای مختلف با پویشها و منافع متضاد است. چنین سناریویی پیش از ختم جنگ سرد با تجاوز ارتش سرخ آغاز شده و تاکنون نیز ادامه دارد. با دقت به آنچه از سوی برخی کشورها در منطقه و جهان مبنی بر نگرانی از گسترش داعش و دیگر گروههای تروریستی در افغانستان اظهار میشود، بعید نیست که به شمول امریکا، برخی کشورهای دیگر نیز به دنبال حذف عناصری که با متر و معیار خود آن را خطرناک تشخیص دادهاند در صحنه جنگ نیابتی افغانستان باشند؛ چنین موضوعی با توجه به هراسی که از آدرس افغانستان حس میکنند، کشورها را بر بنیاد آنچه امنیت ملی خوانده میشود، مجوز میدهد تا سهمی در آش دهنسوز افغانستان داشته باشند.
اما از بعد دیگر، شکست نظام جمهوری مورد حمایت امریکا در افغانستان و خروج کامل نیروهای امریکایی و ناتو، طالبان را در موقعیتی قرار داد که یک شبه از یک کتله مخالف مسلح حکومت، خود مبدل به حکومت شوند. طبیعی است که طالبان در جنگ آب دیده شده و از پس مبارزه مسلحانه خوب به در آمدهاند، اما اکنون که خود حکومت شده و جنگی آنچنانی وجود ندارد تا آدرس دوست و دشمن مشخص باشد، حکومت آنان با خلاء عظیم اطلاعاتی مواجه است و در این عرصه آب دیده نشده است.
این موضوع از آنجا هویدا میشود که امریکا مدعی کشتن الظواهری در قلب کابل شد، اما سخنگویان طالبان اعلام کردند که حکومت شان از اقامت رهبر القاعده در کابل اطلاع نداشته است. بعد از این، ذبیحالله مجاهد سخنگوی عمومی طالبان از خلاء امنیتی در چارچوب حکومت موقت یاد کرد.
بنا بر این، زمانی که حکومت طالبان خود به ضعف اطلاعاتی اذعان دارد، ترافیک تروریزم داعشی که احتمالاً عنصر نیابتی با ارائه خدمات تروریستی برای هر متقاضی میتواند باشد، از هر لایه امنیتی میتواند عبور کند و به سادگی به اهداف خود برسد.
ولی فراتر از سناریوها، راهبردها، بازیهای استخباراتی و جنگهای نیابتی، خطر گسترش خشونت و تصادمهای فرقهای است که با کاتالیزر ترور و حذف جان مردم افغانستان را میگیرد و احتمال سوریهای شدن جامعه را افزایش میدهد.