اگر این فرضیه را که آقای غنی مردی است انحصار طلب، در نظر بگیریم و گلبدین حکمتیار را که شهرت خاصی در این زمینه دارد کنار وی اضافه کنیم، باید درنظر گرفت که آقای غنی به دنبال چیست؟
حزب اسلامی به رهبری گلبدین حکمتیار پس از ۱۶ سال جنگ با نظام کنونی، دست به پخش اطلاعیههایی مبنی بر گفتگو با دولت زد و درنهایت طی توافقنامهای با حکومت وحدت ملی مصالحه کرده و پذیرفت که از ارتباط و همدستی با هرگونه گروه تروریستی دست برداشته و به دولت بپیوندد.
حزب اسلامی متهم به کشتن هزاران شهروند افغانستان در دهه ۹۰ میلادی است و همچنان این حزب طی درگیری پانزده ساله خود با نظام جدید، دست به دهها حمله ترروریستی زده است که بیشتر قربانیان آن افراد ملکی بودهاند. بعد از توافق صلح حکمتیار- حکومت، دولت متعهد به بخشیدن تمام جنایات گذشته منسوب به حکمتیار و آزادی سران این حزب شد. اما آنچه ذهن را مشغول میکند این است که توافق با حکمتیار، آیا توافقی است مبنی بر میل به صلح که به نفع مردم افغانستان باشد، یا تقویت قدرت رییسجمهور غنی، در برابر مخالفان سیاسی و هستههای دیگر قدرت در کشور؟
اول آنکه در یک نظام دموکراتیک، حرف اول را مردم میزنند و به طور مستقیم در تصمیمهای دولت سهم دارند، دوم آنکه بخشیدن کمکهای جامعه جهانی به حزب و فردی که مشهور به «قصاب کابل» است، امری است غیر معقول. حال آنکه ماده نهم توافق با حکمتیار، دادن پول به نظامیان این حزب را جهت تامین امنیت حکمتیار معقول دانسته و این، وقتی نگران کنندهتر میشود که به «منظوری» دولت جهت پرداخت این هزینه نظر بیندازیم که نزدیک به ۵٫۵ میلیون افغانی میرسد.
توافق با حکمتیار؛ تقویت قدرت غنی
اگر به شخصیت آقای حکمتیار، اشرف غنی و توافق بین این دو نظر بیندازیم، خیلی بهتر روشن میشود که توافق با حکمتیار جهت میل به صلح برای مردم است یا تقویت آقای غنی. چنانکه پیشینه آقای حکمتیار نشان میدهد، وی مردی است جاهطلب و در عینحال کسی است که به حضورتمام اقوام در قدرت باور ندارد. چندی پیش، وی در اظهارت خود گفته بود:«اقوام بیشتر از نفوس خود در قدرت سهم دارند.» و این خود به روشنی بیانگر آن است که وی علاقهای خاص به انحصار طلبی توسط یک قوم دارد. آقای غنی نیز از این لحاظ اشتراکات خاصی با حکمتیار دارد. غنی پس از ایجاد دولت وحدت ملی متعهد شده بود که قدرت را به صورت ۵۰-۵۰ تقسیم کند، اما این کار را نکرد. او در یکی از اظهارت مشهور خود گفته بود: «توازن قومی در زندان زندانهای رعایت نشده است.» و از سوی دیگر وی خیلی بیشتر از رییسجمهور قبلی، متهم به انحصار طلبی است، تا جایی که در دولت وی به صورت علنی در اداره امور «رهنمای قومی» مطرح و بین سران این اداره نشر شد.
اشرف غنی به دنبال چیست؟
اگر این فرضیه را که آقای غنی مردی است انحصار طلب، در نظر بگیریم و گلبدین حکمتیار را که شهرت خاصی در این زمینه دارد کنار وی اضافه کنیم، باید درنظر گرفت که آقای غنی به دنبال چیست؟
از نظر نویسنده، آقای غنی به دنبال تقویت قدرت خود است. از آنجا که وی مردی است تکنوکرات، نیاز مبرمی به یک فرمانده جنگی و با تجربه در کنار خود دارد تا بتواند قدرت را حفظ کند و از شکل نمادین آن بیرون بیاورد. در این زمان بهترین گزینه برای آقای غنی، حکمتیار است؛ زیرا وی رقابت خاصی با حزب جمعیت اسلامی دارد که اکنون مبدل به رقیب اصلی آقای غنی شده است. اشرف غنی میخواهد برای انتخابات آینده، نهتنها یک رقیب نظامی در برابر حزب جمعیت داشته باشد که به دنبال همپیمانی از مردم پشتون نیز هست، که هر دوی اینها در آقای گلبدین جمع شده است. اگر توافقنامه صلح با حکمتیار را درست بخوانیم متوجه میشویم که این توافق هر دو گزینه را برای آقای حکمتیار به نفغ غنی باز گذاشته است؛ یک، مبدل شدن به یک هسته قدرت و دوم مهیا ساختن زمینه اشتراک در انتخابات. در ماده هشتم توافق صلح با حکمتیار آمده است:« دولت متعهد میگردد که زمینه را برای حضور حزب اسلامی افغانستان در روند اصلاحات نظام انتخاباتی فراهم سازد… همچنین در ساختارهای انتخاباتی حضور حزب اسلامی افغانستان در مطابقت با قانون تامین میگردد.» و در ماده نهم توافق با حکمتیار دولت موظف شده تا هزینه لازم امنیتی این حزب را بپردارد. در کنار آن، در ماده سیزدهم این توافقنامه ذکر شده که دولت نیروهای حزب اسلامی را در درون نظام جا به جا میکند و در ماده چهاردهم نیز وعده داده شده که فرماندهان این حزب را وارد ردههای نظامی در دولت کند.
این موارد به خوبی نشان میدهند که آقای غنی با آوردن حکمتیار و جا به جا کردن نظامیان حزب اسلامی در قدرت، به دنبال مهار رقیبهای خود از نظر نظامی بوده (مغایر با اصول دموکراسی است؛ زیرا نظامیان نباید گرایشهای حزبی داشته باشند.) و در عینحال با مهیا ساختن زمینه برای اشتراک و حضور این حزب در ساختارهای انتخاباتی به دنبال مهندسی انتخابات آینده است.
مهدی سرباز – خبرگزاری دید