جرگه مشورتی و نگاه قدرت محور استاد سياف!
او به خوبى مىداند كه اگر غنى از برزخ مذاكرات قطر عبور كند، حريفى مانع او شده نمیتواند و پنج سال ديگر سكاندار اداره كشور خواهد بود. بناءً با جانبدارى از غنى در جرگه مشورتى صلح، به عنوان پيش پرداخت صداقت و نشان دادن حسن نيت سياسى، رفيق گرمابه و گلستان حاكم مستبد و متعصب ارگ شده تا از خوان كرم قدرت بىنصيب نماند.
رويكرد سياسى استاد سياف همواره معطوف به مركزيت قدرت و تقرب به آن بوده و است.
علیرغم ظاهر شديداً اعتقادى و اصولگراى وى، شخصيت حقيقى او بسيار متفاوت و در هر موردى انعطاف پذير است. من بارها شاهد سخنان قاطع اما بعداً عقبگرد او از موضعش بودهام و به همين دليل هيچگاهى از شخصيت ناپايدار سياسىاش خوشم نيامده و نمىآيد. عادت ندارم مثل بسيارى از دوستان بزرگوار، به دليل عالم دين بودن، رهبر جهادى و و و دهها مصلحت ديگر، خويشتندارى كنم و نظرم را در لفافه بيان كنم.
خوب بياد دارم كه بعد از كودتاى ناكام( گلبدين – تنى ) در محفل بزرگى گفت كه اقامه حكومت اسلامى هدف مقدس است و ایتلاف با ملحدين حرام است. هدف مقدس، نيازمند وسيله مقدس است. اما در همان زمان، حزب اسلامى ملاقات حضورى استاد سياف و انجنير احمدشاه احمدزى معاونش را با جنرال فاروق ظريف يكى از نظاميان بلندپايه حكومت كمونيستى، مستند افشاء نمود.
بعد از خروج عساكر شوروى و مطرح شدن ظاهر شاه در معاملات سياسى، صريحاً در نماز جمعه در مسجد كمپ پبى، خطاب به مجاهدين گفت كه: ظاهر شاه فاسق، فاجر و قاتل دهها تن از اعضاى نهضت اسلامى است. معامله، گفتوگو و ساختن حكومت مشترک با وى جواز شرعى ندارد. او مجاهدين را مخاطب قرار داده، گفت: اگر روزى ديديد كه سياف با ظاهر شاه معامله نموده. بدانيد كه او از راه خدا منحرف و گمراه شده و اطاعتش از دوش شما ساقط است. اما شنيدم كه او را در پغمان دعوت نمود و ديدم كه در جنازهاش اشتراک نمود.
با وجود آن كه به صراحت لهجه و انتقادهاى تند معروف است، اما در ساليان اخير از دخيل شدن در موارد مورد منازعه و شکافهايى كه در متن جامعه بروز نمود، شديداً اجتناب ورزيد. هيچگاه درباب كشمكش تذكرههاى الكترونيک، نزاع زبان فارسى و پشتو، بحث سَلفيت و حنفيت و موارد مشابه اينها ابراز نظر واضح و شفاف ننمود. با آن كه ظاهراً در هر مجلس و مناسبتى شعارِ حق تلف شده مجاهدين را بلند نموده، اما عملاً همواره همدست و متحد كسانى بوده كه حق مجاهدين را تلف نمودهاند.
با پيروزى كودتاى ثور، نه تنها تمام زندانيان سياسى به ويژه اعضاى نهضت اسلامى باقى مانده از دوران سردار داوود، توسط خلقىها اعدام شدند، بلكه هزاران انسان بيگناه، بدون تحقيق و محاكمه به جوخه اعدام سپرده شد، استاد سياف، استثنای مرموزى است كه از جهنم خلقىها سر بسلامت كشيد و از پلچرخى به رهبرى اتحاد مجاهدين راه يافت. خودش آن را معجزهای مىداند كه از نظر من نه تنها توجيه شرعى دارد و نه معقوليت سياسى. اما شايد در قاموس استخبارات بتوان برايش تعبيرى جستوجو نمود. برخى پيوند با حفيظالله امين را در اين زمينه كارساز مىدانند و بعضى هم بدين باورند كه شايد امين مىخواست در تداوم تفاهم با حكمتيار از استاد سياف نيز بعنوان مُهره ريزرف در زندان بهره بردارى نمايد. اما واقعيت آنست كه تا مرگ ترهكى كه هزاران تن كشته شد، چنين تفاهمى وجود نداشت. احتمالاً پادرميانى جنرال رفيع وزير دفاع در زنده نگهداشتن استاد سياف موثر بوده. و شايد به همان دليل بود كه هنگامی كه رفيع با نوميدى از معامله با حكمتيار در روزهاى اول پيروزى مجاهدين مىخواست با لباس و چهره غير متعارف و با پاسپورت جعلى از كابل فرار نمايد و توسط مجاهدين در ميدان هوايى كابل شناسايى و دستگير شد، با وساطت استاد سياف رها شده و به خارج از كشور رفت.
استاد در دوران جهاد نه تنها روابط سردى با شهيد احمدشاه مسعود داشت بلكه ذهنيت منفى اعراب نسبت به شوراى نظار برخاسته از تلقينات او و حكمتيار بود. با همان پيشينه بود كه با ورود متحدانه شوراى نظار، حزب وحدت و جنبش ملى، گروپهاى مسلح حزب وحدت و افراد ملا عزتالله عاطف قوماندان جمعيت در پغمان، مانع پيشروى گروپهاى اتحاد بسوى كابل شدند. استاد در يک نشست خصوصى گفته بود كه قبل از سقوط حكومت نجيب در پشاور به اين تصور بود كه يگانه تنظيمى كه امكان سقوط كابل را دارد، حزب اسلامى است. به همين منظور روى دوستى با حكمتيار سرمايه گذارى و روابط گرمى را با حزب اسلامى ايجاد نموده بودم. اما پيروزى غير منتظره احمدشاه مسعود، نادرست بودن محاسبات مرا نشان داد و ازهمان اولين روزهاى سقوط كابل در تلاش تأمين رابطه با احمدشاه مسعود شدم تا اين كه بهم خوردن ایتلاف ميان شوراى نظار و حزب وحدت، زمينه تقرب مرا به مسعود مساعد ساخت.
حضور استاد سياف در دوران مقاومت و در كنار شهيد مسعود كه بسيارى خود را ممنون احسان وى مىدانند، به جاى آنكه ريشه در پيوند اعتقادى و هماهنگى سياسى وى با مسعود داشته باشد، برخاسته از ناگزيرى استاد بود كه هيچ كشورى برايش ويزا نداد و اجباراً در حوزه مقاومت ماندگار شد.
در حاليكه همواره مورد احترام و ارادت همسنگران شهيد مسعود بوده و است.
بعد از شهادت آمر صاحب، راه خود را از همسنگران وى جدا نموده به سِلك ياران كرزى پيوست. رقابت وى با استاد شهيد برهانالدين ربانى در احراز رياست پارلمان، حمايت وى از كانديداتورى كرزى در دوره هاى مختلف، بیطرفى وى در رقابت اشرف غنى و داكتر عبدالله در دور دوم انتخابات قبلى و حالا هم پيوستنش به اردوگاه غنى، موارد آشكار و مصداق هاى بارز ادعاى من است.
حالا نيز او به خوبى مىداند كه اگر غنى از برزخ مذاكرات قطر عبور كند، حريفى مانع او شده نمیتواند و پنج سال ديگر سكاندار اداره كشور خواهد بود. بناءً با جانبدارى از غنى در جرگه مشورتى صلح، به عنوان پيش پرداخت صداقت و نشان دادن حسن نيت سياسى، رفيق گرمابه و گلستان حاكم مستبد و متعصب ارگ شده تا از خوان كرم قدرت بىنصيب نماند.
كاش با همه فراز و نشيبهاى زندگى سياسىاش، در حالی كه خورشيد عمرش رو به افول است، نصيحت ( قُرب اجل و سوء عمل ) بزرگمهر حكيم را آويزه گوشش مىنمود تا نام نيكى از وى به يادگار مىماند.