رویکرد در حال تغییر طالبان
دولت افغانستان توانسته است با اقداماتی مانند مذاکرات صلح و گنجاندن اعضای میانهرو طالبان در حکومت، قدرت این گروه را کاهش دهد و به درگیریهای داخلی بین طالبان کمک کند. این امر باعث شده است که جناح طبقه متوسط طالبان، تمایل بیشتری به پذیرش تغییر داشته باشند
گرچه طالبان شامل افراد و گروههای مختلفی میشود، اما بسیاری اکنون میپرسند که آیا شاهد «طالبان جدیدی» به دور از سازمان، هستیم؟
بعد از مرگ ملا عمر، ملا اختر محمد منصور به عنوان رهبر جدید انتخاب شد. برخی اعضای برجسته طالبان از وی حمایت کردند و برخی آن را زیر سئوال بردند. این مشکل همچنان با جانشینی هبتالله آخوندزاده پس از منصور به وجود آمد.
اما به نظر میرسد که با رهبری آخوندزاده، بخش قابل توجهی از تصمیمگیران سیاسی طالبان میانهروتر شدند. در این مدت، گرچه برخی از اعضای رادیکال طالبان به دیگر جنبشها مانند داعش پیوست، اما جناح میانهرو و واقعبین به نظر میرسد قادر به تغییر رویکرد این گروه، هم از لحاظ داخلی و هم از بعد خارجی بوده است.
علاوه بر این، شمار زیادی از اعضای قدیم طالبان در جریان بیش از دو دهه جنگ کشته شدند و نسل جدیدی ظهور کرده است. این جوانان ایدههای جدیدی دارند و مفاهیم ثبات داخلی و صلح در مقابل جنگ، برای آنها بیشتر قابل فهم است.
نزدیک به سه دهه همکاری بین طالبان و گروههای افراطی باعث شده است این گروه به این نتیجه برسد که افغانستان متعلق به مردم افغانستان است. در حقیقت، طالبان چارچوب معتدلتری دارند، جهاد را وسیلهای برای سرنگونی دولت افغانستان و بیرون راندن نیروهای خارجی میدانند، در حالی که داعش و سایر گروههای افراطی فکر این را دارند که بر جهان سلطه داشته و یک خلافت اسلامی ایجاد کنند.
در این رابطه، لازم به ذکر است که طالبان اکنون به این نتیجه رسیدهاند که زمان خروج نیروهای خارجی از افغانستان به میزان قابل توجهی با قطع روابط بین طالبان و گروههایی مانند القاعده مرتبط است.
تسلط جناح سیاسی
طالبان را میتوان به جناحهای نظامی و سیاسی تقسیم کرد اما به نظر میرسد طی دو دهه درگیری با دولت و غرب جناح سیاسی بر بخش نظامی آن غلبه کرده است.
نقش پاکستان
برای دو دهه و نیم، پاکستان نقش مهمی در موضعگیری طالبان ایفا کرده است و بسیاری حتی طالبان را به داشتن روابط ساختاری با سازمان استخبارات پاکستان مرتبط میدانند. اما طی یک دهه گذشته، طالبان دیگر به نظر نمیرسد که ابزار استراتژیک ارتش پاکستان برای پیشبرد سیاست امنیتی آن کشور در افغانستان باشند.
در حقیقت، طالبان اغلب نسبت به پاکستان منافع متفاوتی دارند مانند به رسمیت شناختن مرز دیورند و غیره. در عین حال، به نظر میرسد که طالبان با درک منافع ملی پاکستان میخواهند منافع خود را در جغرافیای افغانستان تعریف کنند.
درگیری کابل با طالبان
دولت افغانستان توانسته است با اقداماتی مانند مذاکرات صلح و گنجاندن اعضای میانهرو طالبان در حکومت، قدرت این گروه را کاهش دهد و به درگیریهای داخلی بین طالبان کمک کند. این امر باعث شده است که جناح طبقه متوسط طالبان، تمایل بیشتری به پذیرش تغییر داشته باشند.
نقش قدرتهای منطقهای و بینالمللی
درک چندین دهه افغانستان از تحولات داخل کشور، عدم به رسمیت شناختن اکثر کشورها در دهه ۱۹۹۰ و ارتباط طالبان با بازیگران و نهادهای منطقهای و اسلامی، باعث شده طالبان به این نتیجه برسند که بازیگران خارجی فقط علاقمند دنبال کردن سیاستهای خود در افغانستان هستند. از طرف دیگر، پشتیبانی بازیگران خارجی علیه داعش منجر به گفتوگو با بازیگرانی همچون ایالات متحده، روسیه، چین و ایران شد.
دیدگاه
پس از برکناری رژیم طالبان، آزادی بیان، آزادی مطبوعات، بهرهمندی زنان از حقوق اساسی شان و غیره، چهره افغانستان را به کلی تغییر داد. در این میان، باید اعتراف کرد که طالبان فعلی با افراطگرایان و تندروهای دهه ۱۹۹۰ کاملاً متفاوت هستند.
با این حال، هیچ تغییر بنیادی در دیدگاه طالبان نسبت به موضوعات مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایجاد نشده است. اما به نظر میرسد اکنون بخش سیاسی طالبان بر جناح نظامی مسلط است، در حالی که شاهد کم رنگتر بودن ایدئولوژی و افزایش ناسیونالیزم در این گروه هستیم. در واقع، تغییرات در گروه طالبان در سطوح مختلف ادامه دارد.