آخرین اخبارفرهنگ و دانش

فرانکو زفیر‌لی: مردی که شکسپیر را دوباره محبوب کرد

فرانکو زفیر‌لی، کارگردان ایتالیایی تئاتر، اپرا و سینما امروز (شنبه ۲۵ جوزا) در ۹۶ سالگی در روم درگذشت.

شت صحنه « رام کردن زن سرکش» از راست به چپ: ریچارد برتون، فرانکو زفیرلی و الیزابت تیلور

فرانکو زفیر‌لی، کارگردان ایتالیایی تئاتر، اپرا و سینما امروز (شنبه ۲۵ جوزا) در ۹۶ سالگی در روم درگذشت.
زفیر‌لی، خالق آثار سینمایی‌ مانند «رومئو و ژولیت» (۱۹۶۸)، «رام کردن زن سرکش» (۱۹۶۷) و «عیسای ناصری» (۱۹۷۷) به خاطر محبوبیت بی‌سابقه اقتباس‌هایش از آثار نام‌آشنای دنیای نمایش و اپرا و همینطور شخصیت‌های تاریخی/مذهبی شناخته می‌شود. در ایران تقریباً تمام آثار کلیدی او تا زمان انقلاب دوبله شده و به نمایش درآمده‌اند.

شت صحنه « رام کردن زن سرکش» از راست به چپ: ریچارد برتون، فرانکو زفیرلی و الیزابت تیلور


او اساساً کارگردان دنیای صحنه بود تا سینما. ورودش به سینما بخشی از جریان توجه دوباره این هنر به دنیای تئاتر بود. در دهه ۱۹۴۰، بازیگر/کارگردان‌هایی مثل لارنس الیویه، سینما و تئاتر را بیش از پیش به هم نزدیک کرده و به موفقیت‌های انتقادی و تجاری تازه‌ای رسیده بودند. این به بقیه هم نسلان‌شان دل و جرأت می‌داد. در دهه ۱۹۵۰، به لطف محبوبیت متون نمایشی و ادبی کلاسیک و رواج اقتباس‌های سینمایی بر مبنای آنها، به این تصور دامن زده شد که تئاتری‌ها آدم‌هایی شایسته‌تر برای کارگردانی این دسته از آثار هستند. این راه ورود زفیر‌لی را به سینما هموار کرد.

پشت صحنه شاهکار اقتباسی « رمئو و ژولیت»


فرانکو زفیر‌لی در خانواده‌ای ثروتمند و اهل فرهنگ در دوازدهم فبروری ۱۹۲۳ در میلان متولد شد. فرزند یک طراح مود و یک تاجر پشم بود که هر دو در زمان تولد او متأهل بودند. او از کودکی جذب تئاتر و بازیگران دوره‌گرد شد. اما هنوز تا سال‌های بعد از جنگ احتمالاً برایش مسلم نشده بود که می‌خواهد به دنیای تئاتر پا بگذارد یا این‌که نقشه دیگرش را پی بگیرد و معمار شود.
زفیر‌لی در جنگ جهانی دوم به پارتیزان‌ها پیوست و چند بار تا یک قدمی مرگ رفت. بخش‌هایی از داستان این روزهای او را در فیلم نیمه اتوبیوگرافیکی که در ۱۹۹۹ به نام «چای با موسولینی» ساخت باید بجویید. اما با وجود این سابقه ضدفاشیستی افتخارآمیز، او در ۱۹۹۴ در یکی از آن تناقض‌های همیشگی فرهنگ ایتالیا، به عنوان سناتور از طرف حزب سیلویو برلوسکونی به سنای ایتالیا راه پیدا کرد.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم، یکی از اولین کارهای بازیگری زفیر‌لی در رادیو رخ داد، جایی که با آنا مانیانی، یکی از بزرگ‌ترین بازیگران تاریخ سینما هم‌بازی شد و بعدها حتی او را روی صحنه کارگردانی کرد.
خانه‌ تکانی فکری و فرهنگی اساسی در زندگی زفیر‌لی وقتی رخ داد که با وزنه‌ای فرهنگی آشنا شد که در سال‌های نخست کارش به عنوان یک کارگردان سینما قرار داشت، اما حتی تا همان جای کار هم به عنوان یک استاد شناخته شده بود: لوکینو ویسکونتی.
زفیرلی مانند ویسکونتی اهل میلان بود، مال و مکنت داشت، به چپ گرایش داشت و هم‌جنس‌گرا بود. ویسکونتی که از دنیای تئاتر، اپرا و زندگی اعیانی می‌آمد هم زفیر‌لی را روی صحنه کارگردانی کرد و هم او را در شاهکار نئورالیستی «زمین می‌‌لرزد» (۱۹۴۸) دستیار خودش کرد.
فقط چند سال بعد از این آشنایی، یعنی از دهه پنجاه میلادی و تا همین اواخر، زفیر‌لی بعضی از مشهورترین آثار دنیای نمایش و اپرا را در ایتالیا و بقیه اروپا (به خصوص لندن) و امریکای شمالی روی صحنه برد و به موفقیتی دست یافت که نصیب کم‌تر کارگردان ایتالیایی هم‌نسلش شده است.
در اوایل دهه ۱۹۶۰، اجرای صحنه‌ای او از «رومئو و ژولیت» در تماشاخانه اولدویچ لندن مقدمه‌ ساخت فیلمی بر اساس این تراژدی عاشقانه شکسپیر شد. این اجرای تئاتری را خیلی از منتقدان انگلیسی آن دوره رد کردند، اما بعضی هم نگاه تازه زفیر‌لی را پسندیدند؛ اگر شکسپیر اجازه داشت تا ایتالیای تخیلی‌اش را در این نمایشنامه به زبان انگلیسی به رشته تحریر درآورد، چرا یک ایتالیایی نتواند تخیل و طبع ملی‌اش را به این اثر اضافه کند؟
فیلم‌های شکسپیری زفیر‌لی (به خصوص «رام کردن زن سرکش» که شاید بهترین اثر او باشد و «رومئو و ژولیت») بعضی از محبوب‌ترین و شناخته‌شده‌ترین اقتباس‌های سینمایی از آثار نمایشنامه‌نویس انگلیسی‌اند. اما در ادامه باید اضافه کرد که آن‌ها از نظر بصری بعضی از چشم‌نوازترین اقتباس‌ها هم هستند، اگرچه دربارۀ عمق دریافت‌شان از شکسپیر همیشه تردید‌هایی وجود داشته است. این مشکل عمده زفیر‌لی بود که اعتبارش در بیشتر موارد از اعتبار آثاری که آن‌ها را به فیلم برمی‌گرداند می‌آمد و ارتباط چندانی با استعداد و توانایی‌های سینمایی‌اش نداشت.

زفیرلی همان‌قدر که به دنیای نمایش علاقه داشت، به ساخت فیلم‌هایی «نمایشی» علاقه داشت. این بار منظور از «نمایشی» فیلم‌هایی است با دنیایی به شکلی آگاهانه مصنوعی و مبتنی بر نقش ایفا کردن، بدون این که کارگردان قصد داشته باشد این جنبه نمایشی را پنهان کند و با وسایل مختلفی که رسانه سینما در اختیارش گذاشته به آن رنگ و بوی واقعی بدهد. شاید برای همین بود که هم بر اساس اپراها فیلم ساخت («اتللو»ی جوزپه وردی، ۱۹۸۶) و هم بر اساس زندگی اپراسازها و رهبران ارکستر (آرتورو توسکانینی در «توسکانینی جوان»، ۱۹۸۸) و ستاره‌هایش (ماریا کالاس در «کالاس ابدی»، ۲۰۰۲). انگار برای او پشت صحنه و خود صحنه به یک اندازه شکوهمند و شایسته توجه بودند.
اما واقعیت این است که هر کاری که زفیر‌لی به سرانجام رساند و برایش مشهور شد، یک ایتالیایی دیگر با کسری از بودجه و امکانات و تبلیغات او به مراتب بهتر و درخشان‌تر به سرانجام رسانده‌ است: «رومئو و ژولیت» را کارگردانی مهم و قدرندیده به نام رناتو کاستلانی در ۱۹۵۴ به فیلمی بهتر برگرداند، اثری که شیرطلایی ونیز را گرفت؛ فیلم تلویزیونی گران و مشهور او، «عیسای ناصری» (با شرکت رابرت پاول در نقش مسیح)، در مقایسه با «انجیل به روایت متی»، ساختۀ پیر پائولو پازولینی، فاقد تنش احساسی و روشنفکرانه است.
با در نظر گرفتن این و با غیرممکن بودن تکرار تجربه یا دسترسی به آثاری که در تئاتر و اپرا انجام داد، باید گفت زفیر‌لی سینمایی نمونه‌ای است از وقتی که خوش سلیقگی مطابق با مُودها و دوره‌ها به محبوبیت عمومی می‌انجامد. فیلم‌هایش خوش‌ساخت، زیبا و فریبنده‌اند و بازیگرانی درجه‌یک دارند، اما در دورانی ساخته شده اند که هم‌نسلان زفیر‌لی، با فیلم های ماندگارتری سینمای ایتالیا را به اوج رساندند.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا