قول اردوی مناطق مرکزی؛ نقطه پایان تهاجمات مسلحانه
ایجاد قول اردوی مرکزی میتواند تنشجهای موجود را با چرخشی برعکس به جبهههای نبرد برای پیروزی و انگیزه تبدیل کند. در صورت جذب نیروهای مردمی و جابهجایی در قالب ساختار فرقههای نظامی، تصویر جنگ به نبرد میهنی تبدیل خواهد شد.
جنگ در مناطق مرکزی گسترده و پیچیده شده است. هزاران نفر آواره و تعداد بسیاری نیز کشته و زخمی. بر اساس گزارش برخی رسانهها، بیش از ۶۰ درصد مردم مناطق مالستان و جاغوری از آتش جنگ به مناطق دیگر آواره شدهاند. بر اساس گفتههای مردم آن مناطق، طالبان در حملاتشان از سلاحهای مجهز به دوربین دید در شب استفاده و از جنگ روبروی تا حد امکان پرهیز میکنند.
طالبان سعی بر وادار کردن مردم مناطق مرکزی به تبعیت از آنان میکنند و گفتهاند که در صورت پذیرش این مورد، آنها دست از حمله بر میدارند.
نیمهشب یکی از روزهای پاییزی و حدود ساعت ۲ صبح پس از چند شلیک پراکنده، بلندگوهای مسجد مناطق حوتقول به مردم در رابطه با حمله طالبان اطلاع داد و از آنان خواست تا در برابر هجوم آنان آمادهگی بگیرند.
صبح همان روز خبر تلخ دیگری، نیروهای مردمی و مردم را آشفتهتر کرد. کشتهشدن «باشیحبیب» بزرگقومی منطقه حوتقول و کسی که به عنوان ارشد و بزرگ مردم، مسئولیت مذاکرههای مردمی منطقه را با طالبان داشت.
جنگ جاغوری و مالستان به ماراتونی پیوست که البته هنوز به رکورد جنگ فرسایشی دیگر مناطق مرکزی یعنی جنگ «ارزگان خاص» نرسیده.
هیچ خبرنگار در هیچکدام از دو ساحه حضور نداشت. تنها خبرهای موثق، تلفنهای اقوام و آشنایان پریشاناحوال و جان به لب از کابل به مناطق جنگزده بود که با قطع و وصل شبکههای مخابراتی وضعیت بسیار متشنج و استرس آفرینی را به وجود آورد.
دولت هم زیر فشار شدید اتهام کمکاری نهادهای امنیتی و بازی جنگ و گریز طالبان، در میان مردم به چوپان دروغگو شهرت یافت. اظهار بیاطلاعی سخنگویان نهادهای امنیتی باعث بلند رفتن سطح اعتراضهای مردمی و سیاسی تا یکی از بلندترین مقامات کشور یعنی معاون دوم ریاست جمهوری پیش رفت. در شب تظاهرات مردم به سمت میدان فواره آب، دولت با آوردن دلیل وضعیت جوی نامساعد آبوهوا مردم را به آرامش دعوت کرد.
در چنین وضعیتی، موجی از احساسات مردمی برای اقدام به دفاع از عزت و حیثیتشان در شبکههای اجتماعی به وجود آمد. مردم مناطق محلی نیز دستهدسته در پوشش نیروهای خیزش مردمی به جنگ با طالبان میرفتند و البته در شرایط فعلی بیشتر نیز خواهد شد. پیدایش گروههای خیزش مردمی در مناطق محلی، در چند سال اخیر با توجه به شدت حملات طالبان بیشتر شده است. مناطق مرکزی نیز با ظهور فرماندههان تازه مردمی و موج حملات طالبان، وارد فصل تازهای از جنگ شده است.
اما موج فرماندههان خیزش مردمی با توجه با نظرات مختلفی همراه بوده است. آنان در مناطق خود و سایر مناطق قومیشان به فردی محبوب تبدیل و در رابطه با سایر اقوام معمولاً به فردی نقدپذیر و حتا با اتهامهای مختلف دیگر نیز رو به رو میشوند.
فیالواقع، با توجه به پیچیدهگی جنگ در مناطق مرکزی، انتظار بیشتر شدن نیروهای خیزش مردمی برای دفاع از مناطقشان و همچنین حمایتهای مردمشان در خارج از کشور و در سایر ولایات میرود.
دولت میتواند با رویکردی عینی و درست از این موقعیت استفاده اعظمی ببرد. ایجاد یک نیروی محرک و بالفعل در مناطق مرکزی برای ختم آشوبهای فعلی در درون کشور.
طالبان و سایر قدرتهای منطقه در صدد تسلط بر مناطق مرکزی برای سنگینتر شدن کفه ترازوی شان در معادلات سیاسی هستند. در حال حاضر مناطق مرکزی یکی از تیررسهای واضح آنهاست. جنگ در مناطق مرکزی از طرفی نمایش قدرت طالبان و از طرفی دیگر مهره فشار عوامل خارجی برای بازیهای سیاسی افغانستان است.
ایجاد قول اردوی مرکزی میتواند تنشجهای موجود را با چرخشی برعکس به جبهههای نبرد برای پیروزی و انگیزه تبدیل کند. در صورت جذب نیروهای مردمی و جابهجایی در قالب ساختار فرقههای نظامی، تصویر جنگ به نبرد میهنی تبدیل خواهد شد. مردمی که برای دفاع از مناطق خود در ساختار نظامی رسمی دولت هستند، هم جنبه ملی ارگانهای امنیتی را حفظ خواهد کرد و هم جنبه دفاع میهنی را.
مصطفی ميرهزار