كانديدا شدن حكمتيار/ عنصر خودخواه و لجوج دمکراسی را پذیرفت
بالاخره اين عنصر خودخواه و لجوج راه رسيدن به قدرت را از طريق آراى مردم و دمكراسى پذيرفته و دوم اين كه در نتيجه انتخابات، نفوذ او در ميان تودههاى مردم معلوم خواهد شد كه هيچ چيز نبوده وبه چنان شكست بزرگى مواجه خواهد شد كه بايد مُرده سياسى او را در ميان مردگان جستوجو كرد و آن روز، دور نيست.
حكمتيار كه در طول دوران سياسى – مبارزاتى خويش، جز به زور تانک، تفنگ و تخريب باور نداشت و در دوران جهاد، جنگهاى خانمانسوز داخلى ايجاد نمود و مخالفين خود را در پاكستان يكى پىِ ديگرى ترور مىكرد و در زمان حكومت مجاهدين شهر كابل را چندان گلولهباران كرد كه از كشتهها پشته ساخت و اين شهر را به خرابه تبديل نمود و در دوران حكومت طالبان به ايران پناه برد و در اخير هم مخالف سرسخت ايران شد و در حكومت حامد كرزى به غيبت كبرا رفت و جنگ را عليه نيروهاى خارجى و دولتى آغاز كرد و سرانجام با حكومت اشرف غنى به مصالحه رسيد و به كابل آمد.
حكمتيار از زمانى كه از غيبت به در آمد و در لغمان و ننگرهار ظهور نمود، جز نفاقافکنى و ايجاد تعصبات قومى و زبانى چيزى از خود بروز نداد. حكمتيار فقط به يک چيز ايمان دارد و آن رسيدن به قدرت از هر راه ممكن مىباشد. نگرش حكمتيار در رسيدن به قدرت، همان نگرش «ماكياولستى» است كه هدف وسيله را توجيه مىكند، است. يعنى براى وصول به قدرت، مىتوان آدم كشت، دروغ گفت، مخالفان را سر به نيست نمود. اما او هيچگاه به قدرت نخواهد رسيد. حكمتيار چنان دچار توهم خود بزرگ بينى شده كه با آن همه شرارت و جنايت، هنوز هم گمان مىكند كه رهبر دلها در افغانستان است و اين آفتى است براى حكمتيار.
من بر خلاف بعضىها، از اين كه حكمتيار خود را با دو معاون ضعيف و ناشناخته كانديداى رياست جمهورى كرده است، خوشحالم و اين خوشحالى دو دليل دارد؛ اول اين كه بالاخره اين عنصر خودخواه و لجوج راه رسيدن به قدرت را از طريق آراى مردم و دمكراسى پذيرفته و دوم اين كه در نتيجه انتخابات، نفوذ او در ميان تودههاى مردم معلوم خواهد شد كه هيچ چيز نبوده وبه چنان شكست بزرگى مواجه خواهد شد كه بايد مُرده سياسى او را در ميان مردگان جستوجو كرد و آن روز، دور نيست.