متفکری که تاریخ را تکان داد
کارل مارکس از متفکران انتقادی است که «شیوارگی»(اُبژه) انسان را در عصر سرمایهداری به شدت نقد میکرد و از «بتوارگی»(سوبژکت) کالا نیز سخن میگفت، جایی که کالا معیار تعیین هویت، جایگاه و ارزش انسان باشد.
پنجم می برابر با تولد کارل مارکس، یکی از فیلسوفان بزرگ آلمانی در سطح جهان است. با این برابر، ۲صد سال از تولد مارکس میگذرد.
کارل مارکس یکی از معدود فیلسوفان جهان است که تا این حد موافقان و مخالفان تند و قوی را در سراسر گیتی دارد. او در قرن هژدهم زندگی میکرد. سالها در نشریه «راین» روزنامهنگاری کرد و از داناترین شخصیتهای تاریخ در عرصه اقتصاد و سیاست و فلسفه در تاریخ جهان بهشمار میرود.
از این فیلسوف بزرگ، اثرهای عمیق زیادی به جا مانده است، اما سرمایه یا کاپیتال از مهمترین دستنوشتههای اقتصادی و پرمحتوای وی به شمار میرود.
کارل مارکس از جمله متفکرانی است که اندیشه سرمایهداری و لیبرال دمکراسی را مورد چالش قرار داد و از ضرورت جدی جامعه بشری به سوسیالیزم سخن گفت. درد اصلی مارکس وجود طبقات اقتصادی بود که به نظر نظم واقعی جامعه انسانی را بههم زده بود. او در رد اندیشههای سرمایهداری بسیار گفت و طرفدار مالکیت تولید دولتی به صورت جدی بود.
در کنار تزهای مهم اقتصادیاش در باره تولید و مالکیت تولید، او تعریف جدید و دگرگونهای از ایدئولوژی ارائه کرد. او با تقسیم جهان به زیر بنا و روبنا به این باور بود که اساس جهان را ایدئولوژی و دین و فرهنگ نه، بلکه ماده تشکیل میدهد. او اقتصاد و مادیات را مقدم بر دین و فرهنگ میدانست. او به عنوان یک ماتریالیست نیز شناخته میشود.
کارل مارکس از متفکران انتقادی است که «شیوارگی»(اُبژه) انسان را در عصر سرمایهداری به شدت نقد میکرد و از «بتوارگی»(سوبژکت) کالا نیز سخن میگفت، جایی که کالا معیار تعیین هویت، جایگاه و ارزش انسان باشد.
به هر روی، مارکس تاثیرگذاری عمیقی بر اذهان جهانیان گذاشت. متفکران زیادی راه کارل مارکس را ادامه دادند و امروز هم تئوریسنهای زیادی از او دفاع میکنند. مکتب فرانکفورت، بهعنوان بزرگترین اندیشهگاه انتقادی در سطح جهان از ادامهدهندگان کارل مارکس است. هرچند پیروان این مکتب تغییرات زیادی در اندیشههای این اندیشمند به وجود آوردند، اما محور گفتوگوهای مارکوزه، تئودورآدورنو، والتربنامین و هورکهایمر دفاع از اندیشههای انتقادی و مبارزه با سرمایهداری بوده است. همیناکنون یورگن هابرماس فیلسوف معاصر انتقادی جهان در راستای نقد سرمایهداری و دفاع از فرانکفورت قلم و قدم میزند. اگرچه فرانکفورتیها دیدگاههای گستردهتر و متفاوت از کارل مارکس داشتند، اما ریشه شکلگیری و مبانی فکری آنان تئوریهای مارکسیستی است و به فیلسوفان مارکسیست معروفاند.
با اینوجود، هرچند سرمایهداری بخشهای گسترده و عظیم جهان را درنوردیده و قبضه کرده است، اما باز هم دیده میشود که افکار مارکس بهعنوان پرچمدار مبارزه با لیبرالیزم، هنوزهم در میان هواخواهانش رد و بدل میشود. این تاثیرگذاری در این دو سده به شدت جریان داشته و بهنظر میآید که جریان خواهد داشت. یکی از دلایل آن، صنعت فرهنگسازی جامعه لیبرال، نقش گسترده رسانهها در تودهای سازی جهان و گسترش قلمروهای سرمایهداری با شکافتن مرزهای جهانی است. بدون شک، متفکران انتقادی این رویکرد را نقد میکنند و دیگران را با مسئلههای زیادی مواجه میسازند.
اکنون در گوشه و کنار جهان، چپیهای بسیاری در صدد احیای دوباره اندیشههای مارکسیستی و تقویت روحیه کمونیستیاند. اگرچه کمونیزم با از بین رفتن اتحاد شوروی و یک قطبی شدن و در این اواخر چند قطبی شدن جهان، به شکل رسمی و گسترده آن از بین رفته است، اما بیتردید افکار چپگرایانهای که در دفاع از مانفیست کمونیزم حرکت میکند، در گوشه و کنار جهان کم نیست. آنها مارکسیستهایی هستند که موافق یا مخالف با کارل مارکس در صدد تغییر مسیر تاریخاند و به شدت از اوضاع فعلی جهان ناراض.
به هر روی، مارکس دانشمندی نیست که بهسادگیها رد و تاییدش کرد. رد و یا تایید اندیشههای مارکس به فهم بلند، مطالعه عمیق و دقیق نیاز دارد. او از متفکران تاثیرگذار و عمیق جهان بود و تتوریهایش تاهنوز در اعماق وجود بزرگترین دانشمندان تاریخ وجود دارد. او تاریخ را مورد پرسش قرار داد و به تکان آورد. خیلیها به سخنان حکیمانه مارکس، تئوریهای بزرگ علمی لقب میدهند و برخی هم آن را پیشگوییهایی میدانند که از فهم بلند مارکس نشأت گرفته است.
سیدعبدالبصیر مصباح، استاد دانشگاه بغلان و پژوهشگر ارتباطات