نگاهی به چالشهای اقتدار سیاسی تاجیکها
تمرکز زندگی تاجیکها در شهر با آن که از یک سو فرصت تبارز برای اقتدار تاجیکها پنداشته می شود؛ اما از سوی دیگر زندگی تاجیکها در شهرها به یک چالش، فراروی بسیج این گروه قومی مبدل شده است.
تاجیکها پس از سلطنت سامانیان و غزنویان از متن قدرت به حاشیه قدرت کشیده شدند و با تشکیل حکومت ابدالیها به صورت گسترده زمینه افول تاجیکها، از محور قدرت تنزیل یافت. با آن که در سده بیستم با دگردیسی اوضاع، تاجیکها دوباره مجال کسب قدرت سیاسی را در قامت حبیبالله کلکانی به صورت کوتاه مدت در دهه سوم سده بیستم و در قامت برهانالدین ربانی در دهه آخر سده بیستم پیدا نمودند؛ اما نبود یک دید استراتیژیک در میان رهبران بازمانده از دوره مقاومت، پس از شهادت احمد شاه مسعود یکبار دیگر تاجیکها به حاشیه قدرت، به صورت تدریجی رانده شدند تا جایی که امروز جایگاه تاجیکها در رأس هرم قدرت سیاسی کشور با حضور داکتر عبدالله شکل نمادین و تزئینی به خود گرفته است.
متغیرهای متفاوت در شرایط کنونی زمینهساز تضعیف و مانع فراروی تاجیکها در جهت کسب اقتدار سیاسی ایجاد کرده است که برخی از مهمترین آنها اشاره خواهم کرد.
تمرکز زندگی تاجیکها در شهر با آن که از یک سو فرصت تبارز برای اقتدار تاجیکها پنداشته می شود؛ اما از سوی دیگر زندگی تاجیکها در شهرها به یک چالش، فراروی بسیج این گروه قومی مبدل شده است؛ زیرا زندگی شهری روحیه محافظهکار و تا حدودی فردگرایی را در میان این گروه قومی بسط داده که امکان بسیج سیاسی و اجتماعی آنها را با دشواری جدی مواجه ساخته است که میتوان به عنوان یک مانع در راستای کسب اقتدار سیاسی این گروه قومی قلمداد کرد.
از سوی دیگر، با وجودی که ظرفیت فرهنگی بالنده و پویای جوان محور در میان تاجیکها وجود دارد؛ اما مانع بزرگ در این راستا فراروی کسب اقتدار سیاسی تاجیکها؛ فقدان ساختار سیاسی مدرن حزبی است. نبود ساختار مدرن سیاسی امکان بهرهگیری از ظرفیت فرهنگی بالنده را در جهت بسیج سیاسی و نقش آفرینی سیاسی محدود ساخته و در نیتجه باعث شکاف میان نخبگان سیاسی و جوانان روشن ضمیر گردیده است. فراتر از متغیرها، فقدان رهبری منسجم، فراگیر و قابل قبول برای تمام جامعه تاجیک به دلیل اختلاف سلیقهای نخبگان سیاسی و تن دادن برخی این نخبهها به معاملههای زود گذر به صورت تک فردی بدون داشتن یک دید آینده نگر و عدم توجه تجزیه و تحلیل دورنما، تصمیمات مقطعی مانع جدی دیگر فراروی کسب اقتدار سیاسی این گروه قومی به شمار میرود. رهبری کنونی سیاسی در میان تاجیکها بیشتر گرایش مونارشیک، الیگارشیک و محلی دارد که تدوام این امر در زوال اقتدار سیاسی تاجیکها نقش جبران ناپذیر خواهد داشت.
نسیم بهمن – استاد دانشگاه بلخ