هر خط چشم شعبهای از حسن کابل است
«از گریه، از تب، از هیجان» نام تازهترین گزیده شعری سید رضا محمدی است که عصر پنجشنبه (۱۳ جدی) در مرکز فرهنگی شهر کتاب روگشایی شد.
روگشایی «از گریه، از تب، از هیجان»، چهل ساله شدن استاد محمدی و انتخاب شدن گزیدۀ شعری «روح اندوهگین یک شاعر» بهعنوان کتاب سال از سوی انجمن علمی نقد ادبی ایران که جایزۀ «الوند» را دریافت کرد؛ سه رویداد خجسته است که ما امروز گرامیاش میداریم.
یاسین نگاه، این سه رویداد را برای سید رضا محمدی مبارک میگوید. آقای نگاه بیان میدارد:« استاد محمدی، یکی از امیدهای کلان فرهنگ ما بوده و شعر نشانۀ خاص اوست. جامعۀ ما پیش از هرچیز به چنین دعوتگر نیاز دارد.» از سید رضا محمدی دعوت میشود برای دوستدارانش که جمع شدهاند، شعر بخواند و بگوید.
سید رضا محمدی میگوید: در متون قدسی آمده است که شعرا شاگردان خداوند اند؛ شاگردی خداوند کاری است دشوار و دوستداشتنی. او رنج خویش را بابت اندک بودن جامعۀ خلاق کابل بیان میدارد. ترانۀ عزراییل در قوطی را میخواند:
از گریه از تب از هیجان میشوی شروع
از روزنامههای جهان میشوی شروع
چون ناله در محاکمۀ روزنامهها
در سرمقالۀ همۀ روزنامهها
ای کاست قدیمی آوازهای شرق
ای سرزمین منقلب رازهای شرق!
در روزنامهها خبرت را نوشتهاند
اصلن خبر نه، خون سرت را نوشتهاند
با روزنامه خون تو دیوانه میشود
دیوانهوار وارد هر خانه میشود
هرکس به خواندن خبرت آرمیده است
با چشمهاش خون سرت را مکیده است
دیده به دیده با تو زمان منفجر شده است
خون تو در رگان زمین منتشر شده است
هر گل سفیر اول عید مزار توست
هر سبزه زند معبد بینوبهار توست
هر دل تبش به نقشۀ تلخ تو میرسد
هر شعر کوچهیی که به بلخ تو میرسد
هر خال لب مرید غزالی به زابل است
هر خط چشم شعبهیی از حسن کابل است
آقای محمدی سه نمونۀ دیگر نیز از کارهای مجموعه شعری «از گریه، از تب، از هیجان » را به خوانش میگیرد.
«تنها قاتلی که آدم دوستش میدارد، کابل است.» مجیب مهرداد سخنهایش را با مبارکگویی به آقای محمدی و این جمله شروع میکند. او میگوید: غزلی که را محمدی خالقش است، بیانگر عظمت اوست و نیکترین شعر در حوزۀ ادبیات و شعر معاصر زبان فارسی است.
آقای مهرداد همچنان به اهمیت نقد مقایسهیی میپردازد: امروز در حوزۀ ادبیات نقد تفسیری رواج یافته است که میشود در مورد هر نوشتهیی یک تفسیر ارایه کرد. آنچه که ادبیات و ادبیت یک زبان را هل میدهد، مقایسۀ در زمانی آثار تولیده شدۀ آن زبان است. باید ادبیات کلاسیک را با ادبیات معاصر مقایسه کنیم و برگردیم به نقد موازنه، حکمای شعر و ادبیات.
یکی از مهمانان برای سید رضا محمدی چپن و کلاه قطغنی هدیه میدهد و از او خواهش میشود تا چند شعر عاشقانه از مجموعه شعری «پادشاهی شعر» را بخواند. پس از شعرخوانی آقای محمدی، علی نظری، مهتاب ساحل، دانش آردیش، امان پویامک و طارق جلالیپور نیز برای مهمانان شعر خواندند.
نمونۀ غزل از «پادشاهی شعر»:
نفرین به زندهگی که تو ماهی من آدمم
نفرین به من که پیش فراوانیت کمم
نفرین به آنکه فرق نهاده است بین ما
تا تو بهشت پاکی، تا من جهنمم
نفرین به خلقتی که مرا عرضه کرده است
من که تمام رنجم من که فقط غمم
آهستهتر به زندهگی من قدم بنه
من گور دسته جمعی گلهای مریمم
لب های من دو مار لهند و لورده اند
با بوی خون به سینه فرو میرود دمم
ای ماه! مهربانی تو میکشد مرا
ای ماه! من سیاه دلم از تو میرمم
والا بلند خوبی عظمای مرحمت
نفرین به من که پیش فراوانیت کمم
مانیار مهرآیین
منبع : پرسش