چرا اردوغان میخواهد دولت عثمانی را احیا کند و هویت تاریخی عثمانی – اسلامی برای آن بسازد؟
اردوغان و رهبری حزب عدالت و توسعه در برابر فشار برای تغییر وضعیت ایا صوفیه تنها تا زمانی مقاومت کرد که باور داشت ترکیه شانس معقولی برای وارد شدن به اتحادیه اروپا دارد و اقتصاد ترکیه تحت رهبری اردوغان، در حال شکوفایی بود.
مطالب زیادی درباره دلایل فوری اقدام رجب طیب اردوغان رییس جمهوری ترکیه مبنی بر تغییر ماهیت «ایا صوفیه» از موزه به مسجد، نوشته شده است. در حالی که عواملی مانند جستوجوی اردوغان برای اقداماتی پوپولیستی به منظور حفظ محبوبیت رو به افول او در پی بیکفایتی اقتصادی، افت شدید ارزش لیره و افزایش بیکاری و نیز شیوه استبدادی او به زمانبندی این اقدام کمک میکنند، این را روشن نمیکنند که چرا بخش زیادی از جمعیت ترکیه با اشتیاق از این اقدام استقبال کرده است.
این موضوع فقط با استناد به تاریخ اخیر ترکیه به اندازه ۱۰۰ سال، قابل توضیح است. ترکها خود را وارثان حقیقی امپراتوری عثمانی میدانند. تلاشهای آتاتورک و جانشینان «کمالی» او برای پاک کردن گذشته عثمانی به منظور ساخت جمهوری رؤیاهای خود که به سفارش اروپا ساخته شده است، ممکن است موقتاً این احساس را زیر خاک برده باشد، اما هرگز قادر نبوده آن را از روان اکثریت بزرگی از جمعیت ترکیه پاک کند. در بین چیزهای دیگر، محبوبیت گسترده فیلمها و سریالهای ترکی با موضوعات عثمانی، مانند «ارطغرل»، که مبتنی بر زندگی و فتوحات پدر بنیانگذار امپراتوری عثمانی است، گواهی بر صحت این ادعا است.
این احساسات ژرف در بین جمعیت سرزمین مرکزی آناتولی، با انتخاب حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان که به گذشته عثمانی و اسلامی ترکیه افتخار میکرد و در سال ۲۰۰۲ به قدرت رسید، به شکل دراماتیکی آشکار شد. پیروزی حزب عدالت و توسعه نه تنها نخبگان سیاسی سکولار که عمدتاً از کمربند ساحلی غربی برآمده بودند بیقدرت ساخت، بلکه نفوذ افسران ارشد نظامی سکولار را نیز که خود را حافظ ایدئولوژی کمالیست در زندگی سیاسی کشور تلقی میکردند، به شدت کاهش داد. این ایتلافی از جمعیت مذهبی آناتولی و عناصر لیبرال ضد استبدادی در مناطق ساحلی بود که حزب عدالت و توسعه را به قدرت رساند و به از بین بردن ساختار قدرت استبدادی کمالیستی تحت سلطه ارتش کمک کرد.
در حالی که عناصر لیبرال از سال ۲۰۱۳ و همزمان با گرایشهای استبدادی اردوغان، از توهم خود خارج شدهاند، مرکزیت مذهبی سرزمین آناتولی، تاکنون در کنار او ایستاده است. این بدین معنی است که اردوغان ناچار بوده بیشتر و بیشتر به احساسات جمعیت ناظری که حاملان واقعی میراث عثمانی هستند، بپردازد؛ چرا که سلطان عثمانی نیز، به ویژه طی سالهای امپراتوری عثمانی، خلیفه اسلام و نماد پیروزی مسلمانان بر اروپای مسیحی تلقی میشد. در اوج امپراتوری عثمانی، سلطان-خلیفه بر یک سوم اروپا فرمانروایی میکرد و ارتش عثمانی در سال ۱۶۸۳ بر دروازههای وین کوبید. تنها در نیمه دوم قرن نوزدهم بود که امپراتوری عثمانی به آهستگی دچار ازهم پاشیدگی شد و به طور پیوسته داراییهای اروپایی خود در بالکان را از دست داد. سرانجام نیز زمانی با ضربهای مهلک مواجه شد که به دنبال شکست در جنگ جهانی اول، بخشهای عرب این امپراتوری از کنترولش خارج شدند.
مانند نمکی که بر زخم پاشیده شود، معاهده «سور» که توسط متفقین پیروز بر رژیم شکستخورده عثمانی تحمیل شد، آناتولی را هم تحتالشعاع قرار داد. آناتولی غربی، به یونان اعطا شد و آناتولی جنوبی و آناتولی جنوب شرقی هم به ترتیب، به عنوان «مناطق نفوذ» و در واقعیت به عنوان نیمه- مستعمره، به ایتالیا و فرانسه داده شد. علاوه بر اینها، بخشهای قابل توجهی از آناتولی غربی نیز به دولتهای در حال ساخت کرد و ارمنی تبدیل شدند. این برای جمعیت ترک آناتولی، بیش از قدر تحمل بود؛ به ویژه برای ارتش ترک، که در زمان مصطفی کمال (که بعداً آتاتورک نام گرفت)، در برابر سلطان عثمانی که ابزار تسلیم را امضا کرده بود، قیام کرد.
در جنگ سخت استقلال که چهار روز به طول انجامید، ترکها، یونانیها را از آناتولی غربی بیرون کردند و دولتهای در حال ساخت ارمنی و کرد را منتفی کردند. با این وجود، آتاتورک از این هوشمندی استراتژیک برخوردار بود که بخشهای عربی امپراتوری عثمانی را برنگرداند چرا که جمهوری ترکیه را در درگیری مستقیم با بریتانیا و فرانسه قرار میداد.
مرزهای جدید ترکیه در توافق لوزان که در سال ۱۹۲۳ به امضا رسید و در پایان موفقیتآمیز جنگ استقلال ترکیه و کم و بیش در مطابقت با مرزهایی که توسط مجلس ملی کبیر ترکیه تعیین شده بود، مشخص شد.
واکنش همراه با استقبال ترکها به تغییر کاربری ایا صوفیه، نمیتواند بدون ارجاع به این حقیقتهای تاریخی توضیح داده شود. تلاش قدرتهای متحد مسیحی برای چند پاره کردن سرزمین ترکیه و نیز جدا کردن قسمتهای غیرترک و تقسیم آنها بین خودشان، مؤلفههای قدرتمندی برای ترکیه هستند تا یادآور از دست دادن عظمت گذشته برای نسلها باشند. تغییر ایا صوفیه از موزیم به مسجد هم به عنوان بخشی از این فقدان برداشت شد تا مرهمی برای آن باشد.
مسجد ایا صوفیه نماد مهمی برای پیروزی امپراتوری عثمانی در برابر امپراتوری بیزانس در سال ۱۴۵۳ بود و نشان غرور ترکیه به حساب میآمد. تصمیم آتاتورک مبنی بر تغییر آن به موزیم برای نمایش میراث دوگانه بیزانسی و اسلامی، تلاشی برای به نمایش کشیدن گسست از آنچه که او به عنوان گذشته مخوف عثمانی تلقی میکرد، و نیز تأییدی بر اعتبارنامه ترکیه به عنوان یک ملت «متمدن» در نگاه غرب، بود. اما، این تصمیم با مخالفت تودههای ناظر مذهبی که با روح اسلام و عثمانی تنیده شده بودند، روبهرو شد.
این احساسات، تا زمانی که نخبگان سکولار و استبدادی کمالیست، چه نظامی و غیرنظامی، در قدرت مطلق بودند، خفته باقی ماند. با این وجود، هنگامی که معادله با ظهور حزب عدالت و توسعه در سال ۲۰۰۲ عوض شد، این دیدگاهها به ابراز خود پرداختند.
اردوغان و رهبری حزب عدالت و توسعه در برابر فشار برای تغییر وضعیت ایا صوفیه تنها تا زمانی مقاومت کرد که باور داشت ترکیه شانس معقولی برای وارد شدن به اتحادیه اروپا دارد و اقتصاد ترکیه تحت رهبری اردوغان، در حال شکوفایی بود.
با این وجود، در حال حاضر روشن شده که به لطف قدرتهای عمده اروپایی که احساس میکنند شخصیت مسیحی اتحادیه اروپا تحت تهدید شمولیت ترکیه مسلمان قرار میگیرد، در به روی عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا کاملاً بسته شده است. «والری ژیسکار دستن»، رییس جمهور اسبق فرانسه این احساس را به روشنی اینطور خلاصه کرده که «تابعیت اروپایی، تابعیت مسیحی است».
بنابراین، تغییر کاربری ایاصوفیه به مسجد، که به مدت ۵۰۰ سال برای این کاربری تعطیل بوده، به عنوان اقدامی برای احیای محبوبیت روبه افول اردوغان، اقدامی جذاب و نسبتاً بیهزینه برای او بود. با این وجود، چنین اقدامی نمیتواند در خلاء موفقیت ایجاد کند. این تصمیم در نطر اکثریت جمعیت ترکیه، قماری است که اردوعان انجام داده و دلیل کافی برای این نتیجهگیری است که به نفع او عمل خواهد کرد.
چند سال پیش یک فرد آکادمیک سکولار ترک و از دوستان خوبم به من گفت: «آتاتورک مرد فوقالعادهای بود اما برای ما مردمی بدون تاریخ به ارمغان گذاشت.» تبدیل مجدد ایا صوفیه به مسجد در نظر بخش قابل توجهی از جمعیت ترکیه، بخشی از تلاش برای بازیابی تاریخ این کشور تلقی میشود.