اسلایدشوافغانستانتحلیل

چرا حکمتیار خاموش است؟


گلبدین حکمتیار از رهبران جهادی که به تازه‌گی با حکومت افغانستان قرارداد صلح امضا کرده و بعد از بیست سال به کابل برگشت. در نخستین روزهای ورودش به کابل در برابر موضوعات مختلف موضع گرفته و نشان داد که در پی بازی نقش سیاسی در آینده آماده‌گی می‌گیرد. پس از برگشت حکمتیار به کابل تاکنون دو موضع‌گیری او چالش‌زا بوده و بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های داخلی و خارجی پیدا کرد.
گلبدین حکمتیار پس از اعتراض‌های مردم کابل در برابر آنچه بی‌توجهی حکومت نسبت به امنیت شهروندان کشور گفته می‌شود، واکنش نشان داده و اعتراض‌های مردم را غیرقانونی خواند. در موردی جالب‌تر، آقای حکمتیار در برابر واژه “شهروند” واکنش نشان داده و ابراز کرده بود که بکار بردن این واژه درست نیست و به جای آن باید از کلمه «تبعه» استفاده شود، اما این چهره سیاسی کشور در برابر رویداد جمعه‌شب در منطقه دشت‌برچی در غرب کابل که شماری را کشته و شماری دیگر را زخمی ساخت، تاکنون واکنشی نداشته و خاموش ماندده است؛ در حالی‌که نزدیک به تمام رهبران سیاسی کشور، آن رویداد را محکوم کرده و خواستار وحدت پیروان مذاهب اسلامی در کشور شده‌اند. او نیز می‌توانست دست‌کم برای ادای عرف سیاسی و ملی با قربانیان حمله انتحاری جمعه‌شب در غرب کابل ابراز همدردی کرده و انجام حملات انتحاری را محکوم می‌کرد، ولی تاکنون از صدور پیام تسلیت خودداری کرده و ساکت مانده است.
پرسشی که در ذهن مردم شکل گرفته این است که چرا حکمتیار در برابر اعتراض‌های دادخواهانه مردم و بکار بردن یک واژه خاص”شهروند” آن‌گونه واکنش نشان می‌دهد، ولی در برابر کشته‌شدن مردم بی‌گناه در اثر حملات انتحاری-انفجاری خاموشی اختیار کرده و پیامی صادر نمی‌کند.
می‎توان دو علت و انگیزه برای آن واکنش‌های تند حکمتیار و این خاموشی معنادار او جست‌وجو کرد. یکی بی‌اعتنایی سنتی رهبران سیاسی سه دهه اخیر نسبت به ارزش جان شهروندان کشور. دوم اهمیت مسایل قومی و زبانی نزد رهبران سیاسی و استفاده ابزاری از تریبون‌های سیاست برای رسیدن به اهداف قومی و حزبی. واکنش حکمتیار در برابر اعتراض‌های دادخواهانه مردم کابل نشان‌داد که امنیت جانی شهروندان کشور، در درجه پایین‌تر از امتیازات سیاسی وعده داده شده از سوی حکومت و احتمالاً خارجیان درگیر در مسایل داخلی افغانستان، قرار دارد. این طیف رهبران برای حفظ جایگاه قومی خویش به آسانی می‌توانند ارزش‌های ملی و انسان‌دوستانه را قربانی کرده و طرف‌داران رادیکال خویش را راضی نگاه کنند. سیاست نفی و نادیده گرفتن “دیگران” اصلی است که از گذشته‌های دور در افغانستان وجود داشته و تاهنوز هم ادامه دارد. جای خوشبختی اما این است که جوانان آگاه امروزی از این رهبران فاصله گرفته و راه خودشان را می‌روند. قوم‌گرایی، تعصبات زبانی و مذهبی در کنار انحصارگرایی در قدرت سیاسی آسیبی است که مانع از شکل‌گیری دولت فراگیر ملی شده و بیم آن می‌رود که گسترش این پدیده‌ها کشور را به سوی درگیری‌های فرقه‌ای و قومی کشانده و جنگ داخلی را رقم بزند. رهبران سیاسی باید با درس‌گرفتن از دهه هفتاد خورشیدی از موضع‌گیری‌های انحصارگرایانه پرهیز کرده و مردم را به سوی وحدت ملی ترغیب کنند؛ چیزی که شهروندان کشور بیش‌تر از هر زمانی نیاز به آن دارند. اکنون باید رهبران سیاسی مصالح ملی کشور را فدای خواست‌ها و امتیازهای حزبی و قومی نکرده و برای حل بحران کنونی بکوشند تا مردم با هم نزدیک شوند. اکنون نه فضای سیاسی کشور همانند فضای دهه هفتاد خورشیدی است و نه هم جامعه پذیرای سیاست‌های حذف و نادیده گرفتن.
ظاهر شکوهمند- خبرگزاری دید

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا