آخرین اخباراسلایدشوافغانستانایرانتحلیلترجمهسیاستمنطقه

نقش کشورهای حوزه خلیج فارس در افغانستان

مترجم: سید طاهر مجاب – خبرگزاری دید

خبرگزاری دید: در حالی که ریاض با عادی‌سازی روابطش با تهران، می‌خواهد از حوزه تنش اسرائیل و ایران دور بماند، به نظر می‌رسد سیاست منطقه‌ای امارات متحده عربی بر مبنای پیامد بالقوه عادی‌سازی با اسرائیل شکل می‌گیرد. در حال حاضر، امارات متحده عربی از طریق سرمایه‌گذاری‌های راهبردی در زیرساخت‌ها و تسهیلات حمل و نقل، نفوذش را در افغانستان افزایش می‌دهد.

نقش کشورهای خلیج فارس در افغانستان

موازنه‌ها در افغانستان در حال تغییر است، زیرا شرکای ایالات متحده، امارات متحده عربی و عربستان سعودی روابط خود را با طالبان تقویت می‌کنند.
ما وارد دوره‌ای شده‌ایم که در کنار قطر؛ امارات متحده عربی و عربستان سعودی در محراق روابط با طالبان قرار دارند. امارات متحده عربی در این اواخر با برقراری روابط مستقیم با طالبان به‌دنبال افزایش نفوذش در افغانستان بوده است، چنانچه در تلاش تضمین قراردادها برای مدیریت میدان‌های هوایی افغانستان دیده می‌شود. همراه با عربستان سعودی، امارات متحده عربی یکی از سه کشوری بود که در کنار پاکستان حکومت طالبان را از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ به‌رسمیت شناخت.

روابط نزدیک امارات با طالبان در گام اول اهداف گسترده‌تر را در سیاست منطقه‌ای و فرصت‌های اقتصادی منکعس می‌کند. در همین حال، قطر از ۷ اکتوبر به این‌سو بیشتر بر تحولات سیاسی منطقه‌ای با محوریت غزه و حماس متمرکز شده که منجر به تغییر سیاست خارجی‌اش شده است. این امر تقویط روابط طالبان با سایر کشورهای خلیج را به یک اولویت و ضرورت تبدیل کرده است. اگرچه بازیگرانی مانند روسیه و چین از طریق نمایندگانش تماس‌های گسترده‌ای برقرار کرده‌اند، اما طالبان هنوز به‌طور رسمی توسط هیچ دولتی به‌رسمیت شناخته نشده است. با این وجود، طالبان به‌تازگی تنوع بخشیدن به سیاست خارجی‌اش را آغاز کرده و تعاملات سیاسی خود را با سایر کشورهای خلیج فارس مانند امارات و عربستان سعودی تقویت کرده است.
اگرچه تحولات بین اسرائیل و گروه‌های مستقر در غزه پس از ۷ اکتوبر تا حد زیادی تلاش‌های سیاست خارجی قطر را به‌ویژه با توجه به نیاز به تسهیل ارتباط بین حماس و سایر گروه‌ها با جامعه بین‌الملل به خود مشغول کرده است، اما نمی‌توان گفت که این رویدادها روابط قطر-طالبان را به‌طور مستقیم تضعیف کرده است. تمایل طالبان برای تقویت روابط با بازیگران حوزه خلیج فارس مانند امارات متحده عربی نیز از پویایی داخلی‌اش ناشی می‌شود. در حالی که برخی جناح‌های طالبان روابط نزدیک‌تر با دوحه را ترجیح می‌دهند، اما برخی دیگر از روابط قوی‌تر با ابوظبی حمایت می‌کنند. با در نظر گرفتن این تحولات داخلی، گام‌های امارات متحده عربی برای تقویت روابط با طالبان، به‌ویژه در زمانی که قطر بیشتر بر حماس و اسرائیل متمرکز است، می‌تواند حرکت مهمی تلقی شود.

مشارکت امارات-طالبان
این ایده که برقراری روابط با طالبان و به‌دست آوردن نفوذ بر این گروه برای کشورهای خلیج فارس در روابط‌شان با ایالات متحده ارزش قابل توجهی دارد، قابل قبول به نظر می‌رسد. از آگست ۲۰۲۲، ایالات متحده سیاست تعامل عملی با طالبان اتخاذ کرده است و نیاز به گفت‌وگو را درک کرده است. با این حال، با توجه به چالش‌های تعامل مستقیم با طالبان، ایالات متحده برای حفظ این تعامل به‌طور غیرمستقیم به شرکای کلیدی‌اش متکی است. در این زمینه، کشورهایی بانفوذی مانند امارات و عربستان سعودی، نقش مهمی را ایفا کرده‌اند و به این ترتیب مسایل دیپلماتیک را شکل داده‌اند. رویکرد واشنگتن به این کشورها اجازه می‌دهد تا خود را به‌عنوان مذاکره‌کنندگان کلیدی منطقه‌ای قرار دهند.
سفر ماه آگست شیخ محمد بن زاید، رییس جمهور امارات، برای دیدار با ملا حسن آخوند، نخست‌وزیر طالبان که در امارات متحده عربی تحت معالجه پزشکی بود، نقطه حساسی در توسعه روابط بین امارات متحده عربی و طالبان به رهبری افغانستان است. دولت این بازدید چندین جنبه کلیدی رویکرد امارات متحده عربی را نسبت به افغانستان برجسته می‌کند و بر پویایی جیوپولیتیک گسترده‌تر در منطقه تاکید دارد. این دیدار در درجه اول بر علاقه راهبردی امارات متحده عربی برای تعمیق روابط با طالبان تاکید می‌کند، به‌ویژه وقتی این کشور به‌دنبال ایفای نقش برجسته‌تر در بازسازی و توسعه افغانستان است. امارات متحده عربی با تضمین قراردادهایی مانند مدیریت میدان‌های بین‌المللی افغانستان، فعالانه با طالبان وارد تعامل شده است. سفر بن زاید می‌تواند موقعیت امارات متحده عربی را به‌عنوان بازیگر کلیدی در آینده افغانستان و نقش‌اش را به‌عنوان عامل مهم در تلاش‌های بازسازی افغانستان پسا-جنگ، تقویت کند.
ثانیاً، این دیدار را می‌توان بخشی از راهبرد گسترده‌تر سیاست امارات متحده عربی دانست. امارات از قدرت اقتصادی و نفوذ دیپلماتیک خود برای ایفای نقش در افغانستان استفاده می‌کند. امارات متحده عربی با برقراری روابط مستقیم با رهبری طالبان، خود را به عنوان متحد حیاتی برای طالبان قرار می‌دهد و به‌طور بالقوه راه را برای به‌رسمیت‌شناسی حکومت طالبان در آینده تسهیل می‌کند.

با توجه به این‌که امارات بین سال‌های ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ – به‌رغم تغییرات در ساختار طالبان، سیاست خاورمیانه و سیاست خارجی امارات متحده عربی – طالبان را به‌رسمیت شناخته بود؛ این احتمال محتمل‌تر به نظر می‌رسد.
علاوه بر این، این سفر اقدام عملی با هدف حفاظت از امنیت منطقه‌ای و منافع اقتصادی امارات متحده عربی است. رویکرد امارات، درک تحولات داخلی طالبان، را نشان می‌دهد. محمد بن زاید که به‌تازگی با کسانی مانند سراج‌الدین حقانی ملاقات داشته است، ممکن نقش جدیدی برای طالبان در سیاست خارجی امارات به‌وجود آورد. امارات متحده عربی با تعامل با حقانی و سایرین در درون طالبان که ممکن بیشتر با منافعش هماهنگ شوند، خود را موازنه‌ای در برابر نفوذ قطر می‌بیند. با توجه به انتقاد اخیر قطر از طالبان، به‌ویژه در مورد موضوعاتی مانند حقوق زنان – انتقاداتی که ممکن باعث ایجاد اصطکاک در روابط آن‌ها شده باشد – نقش امارات از دیدگاه طالبان به‌شدت هویدا می‌شود.

بُعد ایران
رابطه امارات متحده عربی با طالبان و نفوذ فزاینده‌اش در افغانستان را می‌توان از دریچه توازن قدرت ایران و خلیج فارس تفسیر کرد. عربستان سعودی و امارات، دو بازیگری که در عین حال با یکدیگر رقابت دارند، راهبردهای متفاوتی را برای تضمین امنیت ملی‌شان توسعه داده‌اند. چنانچه می‌دانیم، امارات با پیمان معروف ابراهیم، یکی از کشورهایی است که در روند عادی‌سازی روابط با اسرائیل قرار دارد. در این زمینه، ابوظبی برای تامین امنیت از طریق عادی‌سازی روابطش با تل‌ابیب به‌شدت به ایالات متحده تکیه کرده است. در همین حال، فشار و تشویق ایالات متحده بر ریاض جهت عادی‌سازی روابط با اسرائیل، حتی پس از حوادث ۷ اکتوبر، همچنان ادامه دارد. در این مرحله، ریاض با عادی‌سازی روابط با تهران که توسط عراق و عمان تسهیل شده و چین به عنوان میانجی عمل می‌کند، رویکرد کاملا متفاوتی در پیش گرفته است.
بنابراین، در حالی که ریاض با عادی‌سازی روابطش با تهران، می‌خواهد از حوزه تنش اسرائیل و ایران دور بماند، به نظر می‌رسد سیاست منطقه‌ای امارات متحده عربی بر مبنای پیامد بالقوه عادی‌سازی با اسرائیل شکل می‌گیرد. در حال حاضر، امارات متحده عربی از طریق سرمایه‌گذاری‌های راهبردی در زیرساخت‌ها و تسهیلات حمل و نقل، نفوذش را در افغانستان افزایش می‌دهد. این تغییر جیوپولیتیکی، نزدیکی رویکرد امارات و طالبان را به امنیت ایران مشکل‌آفرین می‌سازد. به عبارت دیگر، در شرایط فعلی، تمرکز امارات متحده عربی بر افغانستان ممکن در خدمت منافع ایالات متحده و اسرائیل قرار گیرد و می‌تواند بخشی از راهبرد گسترده‌تر محاصره ایران تلقی شود.

راهبرد امارات در افغانستان
یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های نقش امارات متحده عربی در بازسازی افغانستان مدیریت پروژه‌های کلیدی زیربنایی است. در ۲۰۲۲، امارات متحده عربی قرارداد بزرگی را برای مدیریت میدان‌های بین‌المللی اصلی افغانستان، به‌شمول میدان‌هوایی‌های کابل، قندهار و هرات امضا کرد. این توافق‌نامه بر منافع راهبردی ابوظبی در کنترل زیرساخت‌های حیاتی افغانستان تاکید دارد. مدیریت این میدان‌ها نه تنها اهرم اقتصادی قابل توجهی را در اختیار امارات متحده عربی قرار داده است، بلکه آن را بازیگر اصلی امور لوجستیکی و امنیتی افغانستان قرار داده است.
علاوه بر این، امارات متحده عربی برای تقویت راهبردش از طریق تشویق تاجران و سرمایه‌گذاران افغانستان که بیشترشان در امارات اقامت دارند، برای سرمایه‌گذاری مجدد در افغانستان تلاش کرده است. حواله‌های ارسال‌شده توسط حدود ۱۵۰ هزار افغانستانی که در امارات زندگی و کار می‌کنند، نقش مهمی در اقتصاد افغانستان، به‌ویژه در ولایاتی مانند خوست دارد. دسترسی امارات متحده عربی به این جامعه مهاجر را می‌توان بخشی از راهبرد گسترده‌تر هدایت منابع مالی برای بازسازی افغانستان دانست.
با توجه به چالش‌های حکومت طالبان، به‌خاطر تحریم‌های بین‌المللی و دسترسی محدود به سیستم‌های مالی جهانی، این تلاش قابل توجه است.
علاوه بر سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی، امارات متحده عربی نقش فعالی در ارایه کمک‌های بشردوستانه و حمایت از پروژه‌های توسعه‌ای در افغانستان ایفا کرده است. هلال احمر امارات در ابتکارات مختلفی با هدف ارایه مراقبت‌های بهداشتی، آموزشی و امداد‌رسانی اضطراری به جمعیت‌های آسیب‌پذیر در این کشور مشارکت داشته است. این کمک نه تنها به تلاش‌های گسترده امارات متحده عربی برای به‌دست آوردن قدرت نرم و نفوذ در منطقه کمک می‌کند، بلکه به نیازهای فوری بشردوستانه مردم افغانستان نیز پاسخ می‌دهد.

از منظر دیپلماتیک، می‌توان گفت که رابطه امارات متحده عربی با طالبان ارتباط محتاطانه توسعه‌یافته را نشان می‌دهد که خیلی زود برای همگان واضح خواهد شد. سفر اخیر بن زاید برای دیدار با ملا حسن آخوند، نخست‌وزیر طالبان، نمادی از تمایل امارات متحده عربی برای تعامل مستقیم با رهبری طالبان است. این تعامل نه تنها در مورد حفظ روابط دیپلماتیک است، بلکه پیش‌قدم بالقوه برای به‌رسمیت‌شناسی رسمی حکومت طالبان تلقی می‌شود. مانورهای دیپلماتیک امارات متحده عربی توسط سایر بازیگران منطقه‌ای، به‌ویژه قطر که میانجی اصلی بین طالبان و غرب بوده است، از نزدیک زیر نظر گرفته می‌شود.
امنیت، یکی دیگر از حوزه‌های حیاتی حضور امارات در افغانستان و روابطش با طالبان است. امارات متحده عربی از طریق مدیریت میدان‌های هوایی افغانستان و تعامل با حلقه‌های امنیتی طالبان، خود را شریک کلیدی تلاش‌های امنیتی منطقه‌ای قرار می‌دهد. این رابطه به‌ویژه با توجه به تهدیدات مستمر گروه‌هایی مانند داعش-خراسان که به بی‌ثباتی افغانستان ادامه می‌دهند، مهم است. سرمایه‌گذاری‌های امارات متحده عربی روی زیرساخت‌های امنیتی افغانستان نیز منعکس‌کننده نگرانی‌های امنیتی گسترده‌تر در منطقه خلیج است.

موضع ایالات متحده
همچنین به‌رغم ادعای سرد شدن روابط آمریکا با طالبان، قطر همچنان واسطه مهمی بین طالبان و غرب عمل می‌کند، به‌ویژه که واشنگتن با انجام ماموریت‌هایش از این کشور، اتکایش را به دوحه نشان داده است. در عین حال، ایالات متحده راهبرد عملی را در حفظ روابط با سایر بازیگران منطقه‌ای مانند امارات اتخاذ کرده است که به‌طور غیرمستقیم در تغییر شکل اتحادها نقش داشته است.
در این راستا، امارات متحده عربی ممکن روابط نزدیک قطر با حماس را فرصتی برای قرار دادن خود به‌عنوان بازیگر بی‌طرف‌تر یا عمل‌گراتر در افغانستان بداند. امارات متحده عربی با تعامل مستقیم با طالبان و ارایه مشوق‌های اقتصادی، خود را متحدی معرفی می‌کند که در تحولات پیچیده درگیری اسرائیل و فلسطین و سیاست خاورمیانه کم‌تر دخیل است. از آن‌جایی که قطر به‌شدت منابع و توجه دیپلماتیکش را بر درگیری حماس و اسرائیل متمرکز می‌کند، امارات متحده عربی می‌تواند از این فرصت برای تقویت روابطش با طالبان استفاده کرده و خود را شریک قابل اعتمادتر و متمرکز در منطقه قرار دهد.

نوت: این ترجمه صرف دیدگاه نگارنده ان را می رساند. نادیده نباید گرفت که اهمیت جمهوری اسلامی ایران با توجه به گستره مرزهای جغرافیایی بین دو کشور، پیوندهای تاریخی دو ملت، حضور گسترده مهاجرین افغانستان در ایران، دست یابی افغانستان به راه های تجارتی و توسعوی بیش از آنکه متکی به کشورهای عربی باشد نیازمند روابط نیک با جمهوری اسلامی ایران است. حکومت سرپرست طی این ۳ سال گذشته با تمامی فشار از سوی غرب تلاش ورزیده اند که در تدمین روابط نیک با ایران و گسترش روابط سیاسی و اقتصادی گام های موثری را برای همکاری همه جانبه بین دو کشور بردارند.


نویسنده: گوکان ارِلی
منبع: صباح – Sabah

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا