آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

دو پیغام آشکار از حکومت به دشت برچی؛مسلح شوید، کاری از ما ساخته نیست

آن‌ها شاید به خوبی می‌دانند که دولت برنامه‌ای برای تامین درست و جدی مناطقی مثل دشت‌برچی روی دست ندارد. و شاید اگر هم نیتش را داشته باشد آن‌قدر در گیر مسائل و رقابت‌های میان حکومتی خود است که این موضوع برای‌شان در اولویت نیست.


آن‌چنان کشته‌اند که دل و دماغ زندگی را گرفته‌اند از ما. آن‌چنان می‌کشند که هر لحظه به پریشانی‌های ذهنت خطور می‌کند که نکند همین حالا اتفاقی رخ بدهد. ما با دشمنی می‌جنگیم که فرصتی را از دست نمی‌دهد و هیچ قاعده برای جنگ ندارد، جز خون.
ما محکوم شده‌ایم به مرگ. در خانه و درست هنگامی که کنار پنجره نشسته‌ای و در بی‌برقی شهر می‌خواهی کمی هوای تازه بگیری، ممکن است راکتی فرود بیاید و سقف و پنجره و دیوار را روی سرت خراب کند. در خیابان وقتی راه می‌روی بیم آن داری که ممکن است هر لحظه انفجاری رخ بدهد و تکه تکه‌ات کند. در مسجد می‌ترسی که سرت بعد از سجده مثل توپ فوتبال شوت و وارد گودی محراب شود. در صف کارت رای‌دهی بیم آن داری که نکند جای اثر انگشت، رد خونت روی ورق تذکره‌ آواره‌گی‌ات بریزد. در دانشگاه و در کورس هم هر لحظه ریاضی و فیزیک و هندسه و الجبر را با ترس ضرب و تقسیم اعضای بدنت بعد از یک صدای هولناک داری، تاریخ و جغرافیا را هم بدتر، می‌ترسی وارد کتاب شوی و در آمار و نام‌ها و دوران کشته‌گان، نیم خطی هم برای تو بگذارند. در صف نانوایی و در شلوغی بازار و خلاصه در همه‌جا. بیم مرگ در این شهر حرف اول تمام دغدغه‌ها را می‌زند.
ما پشت به مرگ کرده‌ایم و او هر لحظه‌ قفایی بر گردن‌مان می‌زند و ما به جای برگشتن و گرفتن دستش و بر دهانش کوبیدن، ناله می‌کنیم و می‌گوییم از کجا ما را می‌زنند!
یکی دو سالی می‌شود که دشت برچی سوژه‌ خوبی برای خبرنگاران -البته داخلی- شده است. سوژ‌ه‌ تر و تازه و خونین برای شاعران و قلم به دستان. سوژه‌ تبلیغاتی فوق‌العاده برای سیاستمداران تازه کار و از کار افتاده.
بحران دشت برچی از بمب‌های چسپکی شروع شد. مثل طبیعت اقتصادی خود همین منطقه است. ارزان و در دسترس. آن‌طور که می‌گویند با چند صد افغانی درست و یا حتا تهیه می‌شود و به راحتی دشمنان مردم افغانستان با انفجار‌های ساده توانستند سر خط خبرهای شهر شوند. درد برچی کاری‌تر و پر صداتر است. زیرا اهالی فیسبوک‌باز و با سوادی دارد که بسیار احساساتی هستند و صدایشان با بک‌گراند(پس‌زمینه) تاریخی مظلومیتشان گوش پرکن تر است.
سپس این بحران به مساجد و اماکن دیگر اجتماعی سرایت کرد و حالا پس از انفجار دردناک کورس آموزشی موعود تبدیل به همان ضحاک ماردوش افسانه‌ها شده. بله، حالا همه ترسیده‌اند که شاید صبحانه یا عصرانه و یا شام این هیولای پلید شوند. همه هر روز که از خانه بیرون می‌روند در آیینه به سرشان نگاه می‌کنند که شاید آخرین دیدارشان باشد و تا ساعت و دقیقه‌ای دیگر در بشقاب غذای ضحاک ماردوش باشد.
کشاکش هزاره‌های حکومت و مردم هزاره در طول این چند سال قصه‌ بسیار طولانی دارد. در کل و به طور مختصر رهبران و سران بلند رتبه‌ حکومتی هزاره بیشتر از جنجال‌های درون حکومت، جنجال‌های میان‌مردمی با نسل دانشجو و تحصیل کرده و مردم عام دارند که ماراتن بسیار سختی‌ست و هر کسی از آن به سلامت عبور نمی‌کند.
حالا هزاره‌ها از افراد درون حکومت‌شان انتظار واکنش جدی و عملی دارند و افراد حکومتی آن‌ها در رتبه‌های بالا یا به قول کابلی‌ها تیرشان را می‌آورند و یا مجبور به پاسخ دادن به آن‌ها می‌شوند.
حالا و پس از حادثه‌ کورس موعود و واکنش‌های بسیار شدید مردم در شبکه‌های اجتماعی، دو پیغام از طرف دو مقام بلند پایه‌ هزاره به مردم رسیده است. پیغام اول از حاجی محمد محقق معاون دوم ریاست اجرایی است که گفته او در دولت صلاحیتی برای دفاع از مناطق‌تان ندارد و دولت نیز برنامه‌ درستی برای حمایت شما ندارد، اما خودش شخصاً در‌ کنارتان خواهد بود.
شخص دوم نیز معاون سخنگوی پر جنجال و فیسبوک‌باز حکومت، آقای شاه‌حسین مرتضوی‌ست. او نیز نوشته که تهدید را جدی بگیرید و در ادامه نیز توضیح داده که در جلسه‌ امنیتی مدت‌ها قبل این موضوع را به مقامات امنیتی گفته و سپس از طرف آن‌ها با ریاست دانشگاه‌ها و مکاتب و غیره صحبت کرده و آن‌ها (یعنی ریاست مکاتب و دانشگاه‌ها و غیره)امنیت خود و این مسئله را جدی نگرفته‌اند! او در ادامه نیز اخطار داده که روزهای سختی را پشت سر می‌گذاریم.
سخن هر دو مقام حکومت نشان دهنده‌ ترسی در درون آنهاست. ترسی که بعدها سرشان خم نباشد که بگویند ما گفتیم و شما نفمهیدید.

آن‌ها شاید به خوبی می‌دانند که دولت برنامه‌ای برای تامین درست و جدی مناطقی مثل دشت‌برچی روی دست ندارد. و شاید اگر هم نیتش را داشته باشد آن‌قدر در گیر مسائل و رقابت‌های میان حکومتی خود است که این موضوع برای‌شان در اولویت نیست. حکومت در مقابل اعتراض‌های مدنی جان‌سخت شده است. آن‌ها شرم و حیا و ترسی از این اعتراض‌ها ندارند. چرا که همه نوعش را تجربه کرده‌اند. از رسوایی خبری و فیسبوکی گرفته تا تظاهرات چند صد هزار نفری در پشت دروازه ارگ و سپس انتحار در تظاهرات بزرگ دیگر تا تیراندازی به مظاهره‌ کنند‌ه‌گان و حتا مظاهره بیرون از کشور در پشت دروازه مکان‌هایی که رهبران کشورهای جهان نشسته‌اند و مردم افغانستانی معترض در پشت دروازه و حتا لت‌وکوب معترض در یک سیمینار در خارج از کشور توسط محافظانش.
حکومت پرده‌های حیا و ترس‌های مدنی را از سر گذراند و پوست کلفت شده است. این پوست کلفتی در حوادث برچی هم به همین منوال است. هر نوع انفجاری در این منطقه اتفاق افتاده. از کورس تا مسجد و حتا مکان‌های خود حکومت مثل حوزه پولیس و مرکز توزیع تذکره. حالا هر فاجعه‌ای با مقیاس بیشتر هم اگر به وقوع پیوندد باز حکومت عکس‌العمل چندانی نشان نمی‌دهد. یعنی با زبان بی‌زبانی حکومت، دشت‌برچی را به مردم پر حرف و معترض و دردسرساز(برای حکومت و یکه‌تازی‌هایش) به حال خودش گذاشته است.
این وضعیت در دو پیغام هر دو مقام حکومتی به خوبی واضح است.
حالا این‌که این کار خوب و بد و درست و غلط است مردم تشخیص خواهند داد. منتها اگر خدای ناخواسته حادثه‌ پیش بیاید، مقام‌های حکومتی‌تان به شما خواهند گفت: ما که گفته بودیم مواظب باشید.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا