آخرین اخباراسلایدشوافغانستانتحلیلسیاست

دولت امنیت؛ ایجاد وحشت برای تداوم انحصارگری

اما چنین به نظر می‎رسد که حمله‎ای از سوی طالبان یا هیچ گروه دیگر تروریستی در کار نبوده و این مانور امنیتی برای جلوگیری از نشست سران سیاسی کشور در قندهار، از سوی مغزهای متفکر شورای امنیت و امنیت ملی طرح شده است.


نهادهای امنیتی حکومت در مکتوبی از تصمیم طالبان برای انفجار دادن هواپیمای حامل سران سیاسی کشور که باید در یک نشست سیاسی مهم در قندهار اشتراک کنند، خبر داده است.
اما چنین به نظر می‎رسد که حمله‎ای از سوی طالبان یا هیچ گروه دیگر تروریستی در کار نبوده و این مانور امنیتی برای جلوگیری از نشست سران سیاسی کشور در قندهار، از سوی مغزهای متفکر شورای امنیت و امنیت ملی طرح شده است.
اگر به کارنامه امنیتی و سیاسی حکومت وحدت ملی نگاه کنیم؛ در گذشته هم چنین هشدارهای امنیتی مطرح شده و هدف از آن بسته نگاه داشتن فضای سیاسی کشور با استفاده ابزاری از نام تروریزم بوده است.
بدون شک تروریزم در پی ایجاد رعب و وحشت است و از هر فرصتی استفاده می‎کند تا به مقاصد سیاسی خود از طرق تروریستی برسد، ولی این جا؛ زمانی که تروریزم و شورای امنیت ملی در یک اتحاد و ایتلاف نا مقدس قرار می‎گیرند، مسئله کمی متفاوت‎تر مطرح می‎شود.
چه تضمینی وجود دارد که این کار از سوی همان حلقات درون حکومت یا ستون پنجم انجام نشود و برای این که مسئولیت آن به دوش حملات خیالی تروریزم بیافتد چنین مکتوبی رد و بدل نشده باشد.؟
وقتی سخن از همکاری گروه‎های تروریستی و حلقاتی در ارگ مطرح است و گفته می‎شود که شورای امنیت در انتقال و گسترش تروریزم از جنوب به شمال کشور دست بالا دارد، پس می‎توان به این زاویه هم فکر کرد که طالبان در واقع همان حلقاتی است که در ارگ برای حملات این چنینی طرح می‎ریزند.
به نظر می‎رسد ارگ از گردهمایی‌هایی که در آن عطا محمد نور به عنوان جدی ترین منتقد حضور داشته باشد، بیشتر می‎ترسد و از همین جهت است که به هر وسیله متوسل می‎شود تا جلو آن گرفته شود،
من چند روزی پيش در يكی از مقالاتم در یک روزنامه نوشته بودم كه غنی به دنبال ايجاد “دولت امنيت” در افغانستان است و در همان مقاله نيز شرح داده بودم كه اگر در الگوی هابزی وظيفه دولت مبارزه با ترس تعريف می‌شود، در دولت امنيت، اما تلاش صورت می‌گيرد كه ترس نهادينه شود و از اين طريق از مشاركت شهروندان در فرايندهای سياسی جلوگيری صورت گيرد.
ما نمونه‌هایی از چنين ترساندن‌ها در دوره حكومت غنی بسيار داريم.
اعلاميه‌های گارنيزيون كابل ياد تان است؟ هر باری كه جنبش روشنايی يا جنبش رستاخيز اعلام می‌كرد كه قصد برگزاری راهپيمايی دارد، گارنيزيون كابل اعلاميه می‌داد كه اطلاعات موثق دارند كه فردا اين راهپيمايی مورد حمله تروريستی قرار خواهد گرفت. بر برخی راهپيمايی‌ها، حمله نيز كردند تا هشدارهای‎شان را جدی نشان دهند.
بنا براين، می‌توان گفت مكتوبی كه رياست عمومی امنيت ملی به رياست امنيت كندهار فرستاده است، نيز از همين دست هشدارها است.
من باورم اين است كه فعالان سياسی ما اگر در اين حكومت هيچ دليل ديگری برای سرنگونی‌اش نداشته باشند، همين يک مورد كافی است كه عليه عين و غين بايستند. ما در افغانستان به يك دگرگونی بنيادی در قلمرو سياست نياز داريم؛ دگرگونی كه محبت و احترام متقابل را جای‌گزين ترس كند و مردم نه به علت ترس، بل از سر عشق و محبت از حكومت حمايت نمايند. اين امر، ممكن نيست، با تقويت پايه‏های مردمی حكومت. اين حكومت، اما مَثَل اعلای بی‎پايه‎گی و بی‌ريشه‏گی است.

شهید ثاقب

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا