آخرین اخباراسلایدشوافغانستانتحلیلخبر های مهمسیاست

آب را گِل نکنیم!

تبلیغات تا جایی کارساز است که کمی ریشه در واقعیت داشته باشد. خوشبختی این است که مردم افغانستان می‌دانند که در واقع چه کسانی مدافع کشور، دستاوردها و ارزش‌های این سرزمین اند و چه کسانی امروزه لباس مبدل پوشیده‌اند تا افکار عمومی را از واقعیت‌ها منحرف و پروسه‌ صلح را به خاطر حفظ قدرت فردی شان سبوتاژ کنند.

به ادامه‌ تلاش‌ها در راستای تامین صلح و ثبات در کشور، اکنون نشستی در شهر مسکو جمهوری فدراتیف روسیه به میزبانی افغان‌های مقیم آن کشور برگزار شده است که در آن نمایندگان طالبان با سران احزاب سیاسی، شخصیت‌های متنفذ و چهره‌های شناخته‌شده و مطرح کشور در باره‌ صلح گفت‌وگو خواهند کرد. من نیز به عنوان یکی از چهره‌های تأثیرگذار در مسایل افغانستان، همراه با متحدان و موتلفان خود یکی از اشتراک‌کننده‌گان این نشست استم. در این نشست حضور یافته‌ام تا ضمن دفاع از قانون اساسی، آزادی‌های شهروندی و تاسیسات امنیتی و دفاعی کشور، صدای اکثریت خاموش این سرزمین را نمایند‌گی کنم و برای ایجاد یک حکومت فراگیر، تامین صلح و ثبات و تحکیم مناسبات عادلانه و دمکراتیک در افغانستان تلاش نمایم.
از نخستین روزی که تاریخ برگزاری نشست مسکو رسانه‌ای شد، ارگ ریاست جمهوری با استفاده از امکانات دولتی تبلیغات گسترده و وسیعی را علیه این نشست سازمان‌دهی کرد. هدف این تبلیغات شاید کمپاین‌ انتخاباتی یا سبوتاژ پروسه‌ صلح به خاطر حفظ قدرت باشد، اما لحنی را که سران حکومت وحدت ملی در این تبلیغات استفاده می‌کنند مرا به یاد لطیفه‌ای می‌اندازد که سال‌ها قبل شنیده بودم. لطیفه در باره‌ ملاقات یکی از رهبران کشورهای مقتدر دنیا با بنیامین نتانیاهو است. می‌گویند وقتی این رهبر با نتانیاهو دیدار می‌کند، تیلفون آبی‌رنگی را سر میزش می‌بیند و از او می‌پرسد که این تیلفون چیست؟ نتانیاهو جواب می‌دهد که با این تلفن با ملکوت تماس می‌گیرد. وقتی مهمان دو باره به کشور خود بر می‌گردد از سران سازمان استخباراتی کشورش می‌خواهد که چنین دستگاه تیلفونی را برای او نیز فراهم کنند. این دستگاه را فراهم می‌کنند اما پول قبضش دو میلیون دلار می‌آید. به نتانیاهو تماس می‌گیرد که ما با این همه ثروت و اقتصاد نمی‌توانیم هزینه قبض این تیلفون را تامین کنیم، شما چطوری از عهده‌ خرجش ‌برمی‌آیید؟ نتانیاهو می‌گوید: تماس با ملکوت برای ما به نرخ مکالمه‌ داخلی حساب می‌شود.
لحن تبلیغات سران حکومتی در باره‌ تلاش‌های صلح ایالات متحده‌ امریکا و نشست مسکو نیز چنین است. طوری که انگار دفاع از قانون اساسی، آزادی بیان، آزادی‌های شهروندی، حقوق بانوان و تاسیسات دفاعی و امنیتی برای شان به نرخ مکالمه‌ داخلی باشد و برای دیگران با هزینه سرسام‌آور و غیر قابل تحمل.
این در حالی است که همه‌ ما امتحان مان را در آزمون وطن‌دوستی، دفاع از تمامیت ارضی و آزادی‌خواهی در پیشگاه خداوند (ج) و ملت غیور افغانستان سپری کرده‌ایم. همه شاهدند در روزهایی که ما و متحدان ما تحت رهبری پروفیسور استاد برهان‌الدین ربانی شهید و قهرمان ملی کشور در کوهپایه‌های هندوکش و البرز و از پنجشیر تا دره صوف و بلخاب در برابر طالبان مقاومت می‌کردیم و می‌ایستادیم، یکی از سران حکومت وحدت ملی در رسانه‌های بین المللی نقش سخنگوی طالبان را ایفا می‌کرد و در تلاش فراهم‌سازی وجاهت و مشروعیت بین‌المللی برای این گروه بود و دیگرش فقط مصروف شریک‌سازی مبارزات ما با مطبوعات بود. هم‌چنان در چهار سال اخیر در حالی که ما و متحدان ما لباس رزم بر تن می‌پوشیدیم و سنگر به سنگر در دشوارترین دره‌ها و اراضی به مصاف مخالفان مسلح می‌رفتیم، سران حکومت وحدت ملی مصروف جشن آیسکریم‌خوری با این گروه بودند و برای قهرمانان وطن و مدافعان تمامیت ارضی کشور در ارتش و پولیس به اتهام نسل‌کشی قومی پرونده جعلی می‌ساختند.
تبلیغات تا جایی کارساز است که کمی ریشه در واقعیت داشته باشد. خوشبختی این است که مردم افغانستان می‌دانند که در واقع چه کسانی مدافع کشور، دستاوردها و ارزش‌های این سرزمین اند و چه کسانی امروزه لباس مبدل پوشیده‌اند تا افکار عمومی را از واقعیت‌ها منحرف و پروسه‌ صلح را به خاطر حفظ قدرت فردی شان سبوتاژ کنند.
بهتر است سران حکومت وحدت ملی به جای بازی با عواطف و احساسات مردم، خردشان را مخاطب قرار دهند و اعتراف کنند که بی‌کفایتی، بی‌درایتی، یکه‌تازی، فساد و پیمان‌های برادرخواند‌گی‌شان با طالبان باعث گردیده است که امروزه ایالات متحده امریکا به حیث بزرگ‌ترین متحد استراتژیک ما از ادامه‌ حضور نظامی در افغانستان دلسرد گردد، مخالفان مسلح دو باره تقویت شوند و جغرافیا به دست بیاورند و اجماع سیاسی در کشور فرو بپاشد. اعتراف شجاعت می‌خواهد و فضیلت یک رهبر سیاسی نیز شجاعتش است. متأسف استم که رهبران حکومت وحدت ملی در حساس‌ترین مرحله‌ تاریخ کشور به جای این که تقریر درست از واقعیت‌ها ارایه کنند، به بازی با احساسات و عواطف مردم و به پوپولیسم و عوام‌فریبی متوسل می‌شوند و پارانویا پخش می‌کنند. خواجه عبدالله انصاری می‌گوید که «سخن‌گفتن جنایت است، تحقیق آن را مباح کند. » منظور او از تحقیق، سخن‌گفتن به انگیزه‌ حقیقت‌جویی است.
تقریر درست از تلاش‌های صلح ایالات متحده‌ امریکا و نشست مسکو این است که مردم افغانستان تشنه‌ صلح استند و جنگ همه روزه از مردم قربانی می‌گیرد. این جنگ لعنتی باید با گفت‌وگو پایان یابد. ما باید به اعجاز گفت‌وگو باور داشته باشیم. تجربه‌های تاریخی نشان داده است که گفت‌وگو می‌تواند باعث عقب‌نشینی گروه‌های تندرو از مطالبات افراطی و رادیکال‌شان گردیده و آن‌ها را به سازش و انعطاف‌پذیری وادارد و دو طرف بر سر یک راه میانه به توافق نظر دست یابند. صلح با سازش به دست‌آمدنی است، نه با اعلامیه‌های پرطمطراق، جیغ‌زدن یا شیک پوشی.
از تأسیسات دفاعی و امنیتی کشور نیز در پرتو گفت‌وگو می توان دفاع و پاسداری کرد، و الا دیدیم و شنیدیم که در اثر بی تدبیری و لجاجت تنها در ۴ سال حکومت وحدت ملی ۴۵ هزار سرباز قهرمان این سرزمین شهید شدند.
امروزه افغانستان در اثر بی‌تدبیری رهبران حکومت وحدت ملی یک بار دیگر در معرض خطر نسل‌کشی قومی قرار گرفته است. نتایج پنج ساله تحقیق یک مرکز یادبود هولوکاست در دانشگاه دارتموث امریکا نشان می دهد که افغانستان در میان ١۶٢ کشور جهان، جایگاه دوم را در احتمال نسل کشی پس از منگولیا دارد.
این مرکز سه سال پیش از نسل کشی برمه، کشتار مسلمانان آن سرزمین را نیز پیش بینی کرده بود. معنای دیگری این سخن این است که اگر تدبیری ناندیشیم، اتفاقی که در برمه افتاد در افغانستان نیز قابل تکرار است.
جلوگیری از این نسل‌کشی با جیغ زدن و عوام‌فریبی و شیک‌پوشی ممکن است؟
هرگز. تنها راه حل صلح است.
صلح یک دستور خداوندی است. من افتخار این را دارم در کنار آن‌که همواره از تمام امکانات مادی و معنوی ‌ام در راستای پاسداری از ارزش‌ها و دست‌آوردهای کشور مایه گذاشته‌ام، هم‌چنان رهرو راستین پیر خردمندی بوده‌ام که قربانی راه صلح شد. صلح یکی از آرمان‌های دیرینه ما و ملت ما است. آن‌هایی که فراروی این پروسه سنگ می‌اندازند و مانع می‌تراشند، مطمین استم که نام نیکی از خود به یادگار نخواهند گذاشت.
و در آخر:
«در فرودست انگار، کفتری می‌خورد آب
یا که در بیشه‌ی دور، سیره‌ای پر می‌شوید
یا در آبادی، کوزه‌ای پر می‌گردد
آب را گل نکنیم:
شاید این آب روان، می رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی،
دست درویشی شاید نان خشکیده فروبرده در آب…» (سهراب سپهری(

Related Articles

Back to top button