آتشبس؛ خط سرخ طالبان!
طالبان تصور میکند اعلام آتشبس در برابر نیروهای دولتی، موجب تقویت آنان میشود و نباید چنین فرصتی به دولت داده شود، بلکه برعکس، کابل در هر شرایطی باید تحت فشار سنگین قرار گیرد تا نهایتاً در برابر پیششرطهای این گروه برای صلح، تمکین کند.
شیوع ویروس کرونا در افغانستان، نگرانیها نسبت به این اپیدمی را بیش از هر چیز دیگری تشدید کرده است. این نگرانی دو عامل عمده دارد: یکی محدودیت منابع دولتی برای مقابله با آن و دیگری جریان داشتن جنگ در بسیاری از مناطق کشور که موجب قطع دسترسی مردم آن مناطق به کمکهای پزشکی برای مقابله با کرونا شده است.
به همین جهت تاکنون مقامات داخلی و خارجی بارها از گروه طالبان خواستهاند برای مقابله مؤثر با کروناویروس، جنگ را متوقف و آتشبس اعلام کند.
اما حدوداً دو هفته پیش بود که یکی از سخنگویان طالبان در مصاحبه با یک رسانه غربی، با تصریح به اینکه اگر در منطقهای از مناطق تحت کنترول این گروه، کرونا شایع شود، طالبان در آن منطقه نخواهد جنگید، بلافاصله اضافه کرد که این امر به معنای آتشبس نیست.
به دنبال آن، طالبان بارها بر مواضع نیروهای دولتی حملهور شده یا با کارگذاشتن بمبهای کنار جاده، از غیر نظامیان قربانی گرفته است.
اخیراً نماینده ویژه اتحادیه اروپا در کابل نیز برای دومین بار، از طالبان خواست که دست از جنگ بکشند و آتشبس اعلام کنند. به گفته او تنها گروهی که تاکنون به فراخوان جهانی آتشبس برای مقابله با کرونا پاسخ مثبت نداده، طالبان است.
حال پرسش این است که چرا طالبان در برابر این خواسته کاملا انسانی، مقاومت میکنند و از آن سر باز میزنند؟
به نظر میرسد یکی از موانع مهم بازدارنده طالبان از قبول این درخواست، این تصور است که نفس آتشبس، به هر بهانهای و حتی برای یک امر انسانی غیر سیاسی مثل مبارزه با ویروس کرونا، به قدرت این گروه در مقابل دولت افغانستان، آسیب میزند و طالبان و پاکستان را از دست یافتن به صلح مورد خواست شان با دولت افغانستان بازمیدارد.
این بدان جهت است که طالبان تصور میکند اعلام آتشبس در برابر نیروهای دولتی، موجب تقویت آنان میشود و نباید چنین فرصتی به دولت داده شود، بلکه برعکس، کابل در هر شرایطی باید تحت فشار سنگین قرار گیرد تا نهایتاً در برابر پیششرطهای این گروه برای صلح، تمکین کند.
این رویکرد از آنجا ناشی میشود که استراتژیستها و راهبردسازان طالبان، صلح را به معنای پایان جنگ فهم و فرض نمیکنند، بلکه جنگ را یکی از راههای رسیدن به صلح میدانند. به زعم آنان، آنقدر باید جنگید تا جبهه مقابل به زانو دربیاید و به صلحی گردن بگذارد که با پیششرطهای تمامیتخواهانه طالبان همخوانی و همخونی داشته باشد.
چنین تصوری از صلح، موجب آن میشود که این گروه، آتشبس را چیزی کمتر از عقبنشینی به سود دولت افغانستان نداند و به صورت طبیعی، به هر درخواستی از هر آدرسی و به هر مناسبتی برای آتشبس، پاسخ منفی بگوید.
ضمن اینکه باید اذعان کرد که صلحی اینچنین، نهتنها صلح نیست، بلکه غلبه بر دشمن از راه زور و ورود فاتحانه به شهرها است.
حقیقت این است که مشکل اصلی در باب جنگ و صلح، به عملکرد قدرتهایی برمیگردد که حامیان دولت افغانستان هستند؛ قدرتهایی مانند امریکا، سازمان ناتو، سازمان ملل متحد و اتحادیه اروپا که جز درخواست بیهزینه آتشبس یا کاهش خشونتها، کار دیگری برای مهار طالبان نمیکنند.
آنان در حالی که میبینند طالبان مواد و مفاد توافقنامه صلح با امریکا را نقض کرده و روز به روز دامنه خشونتهای خود را افزایش میدهد، جز صدور بیانیهها و طرح درخواستهای دیپلماتیک، کار دیگری برای اعمال فشار بر این گروه، انجام نمیدهند.
در چنین شرایطی، مسئولیت ملی همه جریانهای سیاسی داخلی آن است که دولت را در برابر فشارهای هردم فزاینده طالبان، تنها نگذارند و با قرار گرفتن در کنار آن، به تقویت مواضع دولت افغانستان در برابر زیادهخواهیهای طالبان بپردازند؛ زیرا همه آنها به درستی میدانند که در شرایط کنونی، مهمترین بخش منافع ملی افغانستان، حمایت از دولت مرکزی است.