آماده آغاز اعتراضات هستیم/ از «حرف» و «عمل» چه میدانید!
عطامحمد نور در یادداشتی که در جواب یکی از منتقدانش در فیسبوک نوشته، هرچند تاکید کرده که انتقاد خالی از غرض و مرض را میپذیرد، ولی تاکید کرده که برخی از روی ناآگاهی و غرض و مرض نقد میکنند که باید در جواب آنان چیزی گفت.
عطامحمد نور در یادداشتی که در جواب یکی از منتقدانش در فیسبوک نوشته، هرچند تاکید کرده که انتقاد خالی از غرض و مرض را میپذیرد، ولی تاکید کرده که برخی از روی ناآگاهی و غرض و مرض نقد میکنند که باید در جواب آنان چیزی گفت.
آقای نور در این یادداشت از آوان زندگی سیاسی خویش تا اکنون یاد کرده و آن را در چند بخش تقسیم نموده است.
او دوره جهاد، مقاومت، دولت سازی نوین و نقش اپوزیسیون را در دورههای مختلف زندگی سیاسیای به عنوان نمونه برای عملگرایی شخص خودش مطرح کرده است.
همچنان در این یادداشت از آمادگی برای اعتراضات مدنی در برابر ارگ سخن گفته شده است.
متن کامل یادداشت:
امروز یادداشتی از یکی از شهروندان کشور خواندم که مرا به «زیاد حرف زدن و کمتر عمل کردن» متهم کرده و با استناد به کامنتهای فیسبوکی از افول محبوبیت مردمی من خبر داده است. اگرچه من همواره کوشش کردهام از هر گونه انتقاد با جبین باز استقبال کرده و از مشورههای نیک اهل قلم در مبارزات عدالت خواهانه و دمکراتیک سود ببرم، اما وقتی میبینم انتقادی آمیخته با غرض و مرض است و یا تحت تاثیر هیپنوتیزم دستگاه تبلیغاتی حکومت مطرح شده، ناگزیر میشوم به خاطر روشن سازی افکار عامه پاسخی بنویسم.
دوست ما عنوان کرده است که «من کمتر عمل میکنم اما بیشتر حرف میزنم». نمیدانم این دوست چگونه به چنین نتیجهگیری رسیده است؟ آیا او تاریخچه مبارزات مرا خوانده یا از کارنامه من آگاهی دارد؟ اگر سخن از عمل است، من میتوانم ادعا کنم که افتخار این را دارم که در بیشتر تحولات سیاسی چند دهه پسین تاریخ معاصر کشور نقش فعال و مثبتی را بازی کردهام و عملاً حضور داشتهام:
۱- در جهاد
۱۶ ساله بودم که به مبارزات سیاسی آغاز کردم،
۱۸ ساله بودم که به صف جهاد برحق مردم علیه اشغال اتحاد جماهیر شوروی پیوستم؛ شوروی که در قلمرو امپراتوریاش آفتاب غروب نمیکرد و مجهز با انواع اسلحه کشتار دسته جمعی بود.
۲۱ ساله بودم که آمر جبهات جمعیت اسلامی در بلخ و ولایات همجوار شدم. مبارزات ما و همسنگران ما و قربانیهایی که در راه آزادی کشور دادیم، اظهر منالشمس است. نان جو خوردیم اما رزمیدیم، صدها همسنگر ما شهید شدند اما تا شکست کامل اتحاد جماهیر شوروی عقب ننشستیم. پس از پیروزی جهاد هم نقش ما در خنثاسازی توطیهای که زیر نام شورای همآهنگی شکل گرفت بر کسی پوشیده نیست. آیا این همه مبارزه و جان نثاری و فداکاری را شما «عمل» نمیدانید؟ آیا آفتاب را میشود با دو انگشت پنهان کرد؟
۲- در مقاومت
روزی که چرخبالها آماده شده بودند تا مرا از پنچشیر – از نزد آمر صاحب شهید قهرمان ملی کشور – به دره صوف انتقال دهند، آن روزها ۹۵ درصد خاک کشور در اشغال طالبان بود و آن ها بر مناطق اشغالی چنان سلطه تحکم آمیز و قاهرانه برقرار کرده بودند که امکان کوچکترین حرکت مسلحانه نبود. آمر صاحب هنگام خداحافظی چند بار از من پرسید که آیا میدانی به کجا میروی؟ و من گفتم: درون آتش و باروت. از فرط محبت از گوشه چشمش قطره اشکی سرازیر شد و در حالی که از چهره نورانیاش نگرانی میبارید، با من خدا حافظی کرد. اما من با ۱۶ تن همراهانم آمدم پایگاههای مقاومت را در شمال تاسیس کردم و همراه با متحدین مان تا شکست طالبان و تروریزم بینالمللی رزمیدیم. آیا مقاومت مسلحانه در برابر طالب «عمل» نیست؟
۳- پس از کنفرانس بن
پس از سقوط رژیم طالبان، من یکی از ستونهای اصلی نظام بودم. سنگ تهداب نظام کنونی را گذاشتیم و دستاوردهایی که امروزه عنوان میشود در واقع دستاوردهای ما است. در این دوره موقعیتهای بسیاری در کابینه حتا تا معاونیت نخست ریاست جمهوری برایم پیشنهاد شد، اما من به خاطر حفظ اتحاد و یکپارچگی جبهه جهاد و مقاومت از همه امتیازها صرف نظر کردم و تلاش نمودم از همکاران ما حمایت نمایم.
در انتخابات سال ۲۰۰۴ از یونس قانونی حمایت کردم و در۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ از داکتر عبدالله رییس اجرایی حکومت وحدت ملی. تاسیس ریاست اجرایی و تقسیم پنجاه درصدی قدرت به شهادت همکاران بینالمللی ما محصول تلاشهای من است. آیا این همه تلاشها به خاطر حفظ اتوریته و وجاهت جبهه مقاومت را «عمل» نمیدانید؟
۴- اعمار بلخ
بلخ یکی از ولایات پرافتخار و باستانی کشور است که گذشته تاریخی با شکوه دارد. شهر مولانا و رابعه بلخی و صدها عارف و مشاهیر دیگر. پس از سقوط رژیم طالبان وقتی مسئولیت ولایت بلخ به من سپرده شد در شهر ملوکالطوایفی و بیقانونی بیداد میکرد و مزارشریف یک ویرانه بود. اگرچه مسئولیت ولایت بلخ برای من کوچکتر بود، اما من کوشش کردم با استفاده از فرصت عظمت و شکوه دیرینه بلخ را احیا کنم. بارها وقتی بلخ مورد تهدید امنیتی قرار گرفته، خودم در كنار نیروهای امنیتی به جبهه جنگ رفتهام و حتا بارها محل بودوباش من مورد اصابت هاوان قرار گرفته و نزدیك ترین محافظانم شهید شدهاند و جراحت برداشتهاند و بدینگونه طالبان را در قلع و قمع و امنیت را تامین كردهام.
امروزه اگر بلخ یک ولایت توسعه یافته، امن و قانونمند و الگوی حکومتداری خوب است، نتیجه مدیریت من است. من بارها به عنوان والی بلخ از سوی حکومت و نهادهای مدنی مورد تقدیر قرار گرفته ام و دستاوردهایم در این ولایت ستایش شده است. من وقتی از ولایت بلخ استعفا دادم، نمایندگان این ولایت به پاس خدماتم برایم لقب «معمار بلخ نوین» را دادند.
در سایر دنیا وقتی سیاستمداری حتا در پست شهرداری خوب میدرخشد، به ریاست جمهوری میرسد.
اما برخی نویسندگان ما در فیسبوک کارنامههای من در بلخ را نادیده گرفته و مرا متهم به بیعملی میکنند؟
آیا اعمار بلخ، «عمل» نیست؟
۵-در نقش اپوزیسیون
در طول سالهایی که من والی بلخ بودم، همچنان همواره نقش اپوزیسیون را نیز ایفا کردهام. در حالی که سایر ماموران دولتی تلاش میکنند بیشترین رابطه خوب را با حکومت مرکزی داشته باشند، اما من همواره در نقش منتقد سیاستهای اقتدارطلبانه فاشیسم – چه در دوره زعامت حامد کرزی و چه در دوره حکومت وحدت ملی – بودهام و علیه هرگونه تمامیت خواهی ایستادهام.
اگر مقاومت سه ماهه من در برابر حکومت وحدت ملی نمیبود آیا ممکن بود وزارتخانهها و سفارتخانههایی که سهمیه جمعیت اسلامی بود دو باره به این سازمان داده شود و والی و فرمانده پولیس بلخ حسب پیشنهاد خود ما تعیین میگردید؟ افزون بر این كه ما با این مقاومت اكثر خواستها و مطالبات جمعیت را نیز بر رییس جمهور قبولاندیم؛ توافقی كه اسنادش در مطبوعات نیز نشر شد.
همچنان اگر مقاومت ما در برابر نقض توافقنامه بلخ و ارگ نمیبود، آیا ممکن بود رییس جمهور با معرفی فرد سوم به حیث فرمانده پولیس بلخ موافقت کند؟
صریح میگویم در پنج سال حکومت وحدت ملی یک تمایل خطرناک برای تحکیم سلطه اقتدارگرایانه در ارگ ریاست جمهوری به وجود آمده بود. در این پنج سال ایستادگیهای من و جنبشهای اعتراضی جوانان نمیبود، دمکراسی نیم بند افغانستان هم دیگر وجود نداشت و یک دیکتاتوری تمام عیار بر سرنوشت کشور حاکم شده بود. آیا این ایستادگی ها عمل نیست؟
برای فعلاً هم برنامه تمام عیار برای اعتراضات در برابر ادامه غیرقانونی حکومت داریم. اگر چه همکاران بینالمللی ما از خطر سقوط حکومت و فروپاشی نظام در نتیجه اعتراضات هشدار میدهند و اصرار دارند که اعتراضات صورت نگیرد اما من به زودی کابل خواهم رفت و در رأیزنی با نامزدان، احزاب، نهادهای مدنی و متحدان سیاسی ما برنامههای ما را دنبال خواهیم کرد. ما برنامهای برای اعتراضات داریم اما به رایزنیهای بیش تر نیاز است.
۶-همین لحظه من نزدیک به شصت نفر از وكلای پارلمان را یا به عنوان هم حزب یا به عنوان همكار و متحد با خود دارم. كدام رهبر سیاسی افغانستان این تعداد وكلا را در پارلمان با خود دارد؟ اگر این عملگرایی نیست، پس چیست؟ واقعاً پاسخ بگویید چه كسی در عرصه سیاست افغانستان مقتدرانه درخشیده است؟ لطفاً پاسخ منصفانه بگویید!
نکات چند:
۱- آنهایی را که تبلیغات منفی در شبکههای اجتماعی علیه من راه میاندازند و مرا به گپ بسیار و عمل کم متهم میکنند، میشناسم. این حلقات کسانی هستند که از نفوذ مردمی و محبوبیت سیاسی من هراس دارند. متاسف هستم که برخی جوانان ما نیز تحت تاثیر این تبلیغات قرار گرفته و بدون سنجش انتقادی با ادبیات آنها سخن میگویند.
۲- محبوبیت مردمی من هنوز فوق العاده است. شما این محبوبیت را با فحاشی چند کاربر مستعار فیسبوک در پای نوشته های من نسنجید. مردم افغانستان در فیسبوک خلاصه نمیشوند. به قریهها و قصبات کشور و به شهرها در میان متن توده ها سر بزنید. فیسبوکهای مستعاری که از پشت یک کامپیوتر فحاشی و هتاکی میکنند، نماینگر نظر چند نفر است، نه از ۳۶ میلیون شهروند افغانستان. اگر من محبوبیت مردمی نمیداشتم، این قدر ایستادگی در برابر استبداد و خودکامگی نمیتوانستم.
۳- حلقات سیاسی که مرا متهم به بیعملی میکنند، اتفاقاً کسانی هستند که خود کمترین سهمی در ایستادگی علیه استبداد نداشته اند. آن ها از زیر آرکندیشنرهای سرد یا استراحتگاههای شان در خارج از کشور کسی را به «بسیار حرف زدن و کمتر عمل کردن» متهم میکنند که بارها در سنگرهای داغ جهاد و مقاومت زخم برداشته و هنوز پارچههای توپ و خمپاره در بدنش است. بهتر است جوانان از این منتقدان کنج عافیت نشین بپرسند وقتی شما کسی را متهم به بیعملی میکنید، کارنامه خود تان چیست؟ اگر کارنامهای دارید، منتشر کنید!
۴- اطرافیان من آدمهای صادق و خادم هستند. شماری از اطرافیانم از دوران جهاد و مقاومت و شماری هم پس از مقاومت در کنارم هستند و در خدمت مردم!
من مسیر روشن و مشخصی دارم و هیچگاه ازین مسیر عقب نشینی نمیکنم. سالهای زندگیام را وقف مردم و کشورم کردهام و تمام عمر ازین داعیه پاسداری میکنم. برای احقاق حقوق مردم خویش هرگز عقب نشینی و تسلیمی در ضمیر من نیست.
موفق باشید!