آندره برتون، پادشاهِ دیوانگان؛ بنیانگذار مکتب سورئالیسم
در سالهای بعد، «اکسپرسیونیسم انتزاعی» بر دنیای هنر سایه افکند و «اگزیستانسیالیسم» نیز نام خود را در سیاست مطرح کرد؛ هر دوی این جنبش ها، از «برتون» و آثارش تأثیر پذیرفته بودند
اولین حضور سورئالیسم در دنیای هنر، در هیبت نوشتار و ادبیات بود. در این شیوه نویسنده با چشم سر میبیند و با چشم سر، تفسیر و تاویل میکند و یک نوع برخورد روانی با ادبیات است، کما این که فرویدیها بودند که آن را بنیان گذاشتند. کسی که برای اولین بار باعث خلق این معنی شد، آندره برتون بود که بعد از جنگ جهانی اول تصمیم گرفت با از بین رفتن مکتب دادائیسم، مکتب دیگری را بنیان بگذارد، این اتفاق به دوران پس از جنگ جهانی اول مربوط میشود و از این رو، سورئالیسم به نسبت دیگر مکاتب هنری، مکتبی جدید و جوان است.
«آندره برتون»، نویسنده، شاعر و کلکسیونر آثار هنری بود که به عنوان بنیان گذار جنبش سوررئالیسم (فراواقع گرایی) در سطح جهان شناخته میشود. او بر تعداد زیادی از هنرمندان و گروههای سیاسی در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ تأثیرگذار بود و به واسطه در هم آمیختن نوآورانه مفاهیم مربوط به روانشناسی و هنر، نام خود را ماندگار کرد. در این مطلب، حقایقی جالب درباره زندگی این نویسنده فرانسوی را با هم میخوانیم.
«برتون» از تکنیکی به نام «خلق بداهه» استفاده میکرد که شامل تجارب و آزمایشهایی در نویسندگی، طراحی و نقاشی میشد. طبق این تکنیک، تصاویر، احساسات و کلمات باید تا جایی که امکان دارد، بدون سانسورها و دخالتهای بخش خودآگاه و انتقادگر ذهن روی کاغذ آورده شود. اهمیت بخش ناخودآگاه که در این شیوه خلق مورد استفاده قرار میگیرد، بعدها به عنصر مرکزی تفکر سوررئالیستی تبدیل شد. در ضمن باید به این نکته توجه کرد که در اوایل قرن بیستم، مفاهیمی همچون «ایگو» و «تأثیرپذیریهای ناخودآگاه»، ایدههایی عجیب و رادیکال به حساب میآمدند.
سه مانیفست برتون
«برتون» با گذر زمان، بیشتر و بیشتر به دنیای رویاها و تکنیک خلق ناخودآگاه علاقمند میشد، و در سال ۱۹۲۴ گروهی را به وجود آورد که به اندیشههای سوررئالیستی اختصاص داشت و علاوه بر این، اولین «مانفیست سوررئالیسم» را نوشت. او بعد از این در سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۳۸ دو مانیفست دیگر را نیز در مورد همین جنبش خلق کرد. «برتون» در اولین مانفیست خود، سوررئالیسم را به عنوان واکنشی به جنگ تعریف کرد و آن را «خلق بداههی ذهنیِ کامل» خواند. با این حال او در مانیفست دوم، تئوریهای خود را با ایدئولوژی مارکسیستی تلفیق کرد و جنبهای سوسیالیستی را به این جنبش افزود. مانیفست سوم نیز در خلال جنگ جهانی دوم به وجود آمد، در زمانی که «برتون» در امریکای شمالی بود. همچنین نام این بیانیه به «مانیفستی برای هنر انقلابی مستقل» تغییر یافت. چیزی که در قالب مفهومی برای هنر و ادبیات به وجود آمده بود، هویتی سیاسی هم به خود گرفت و «برتون» نیز در خط مقدم این اتفاقات قرار داشت. او در سال ۱۹۲۶ به حزب کمونیست پیوست، اما در سال ۱۹۳۵ پس از مشاهده ناسازگاریهای این حزب با ارزشهای سوررئالیستی در آن دوره، از کمونیستها جدا شد.
شناخته شدهترین و موفقترین اثر «برتون» که به ظاهر از مانیفستهای ایدئولوژیک و سیاسی او دور به نظر میرسد، یک داستان عاشقانه جذاب، اما بسیار عجیب به نام «نادیا» است. این داستان که در سال ۱۹۲۸ نوشته شد، بازتابی از مواجههای واقعی در زندگی خود «برتون» است. رمان با ملاقات غیرمنتظره «برتون» با زنی آغاز میشود که خود را «نادیا» مینامد. این مواجهه و علاقه شخصیت مرد به «نادیا» را میتوان برآمده از رابطه عاشقانه کوتاه «آندره برتون» با هنرمندی به نام «لئونا دلکورت» در سال ۱۹۲۷ در نظر گرفت.
تأثیرگذاری برتون بر دیگران
«برتون» در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ به هنرمندان بااستعداد جوان از جمله «پابلو پیکاسو»، «خوآن میرو» و «ماکس ارنست» کمک میکرد تا آثارشان را در ژورنال «انقلاب سوررئالیستی» منتشر کنند. بعدها «برتون» همچنین نمایشگاههای مختلفی از هنرهای سوررئالیستی را برپا کرد تا این دسته از آثار هنری مخاطبین بیشتری پیدا کنند. در سالهای بعد، «اکسپرسیونیسم انتزاعی» بر دنیای هنر سایه افکند و «اگزیستانسیالیسم» نیز نام خود را در سیاست مطرح کرد؛ هر دوی این جنبش ها، از «برتون» و آثارش تأثیر پذیرفته بودند.
با این وجود، همزمان با به حاشیه رانده شدن سوررئالیسم، «برتون» به شکلی بی وقفه تلاش کرد تا این جنبش را زنده نگه دارد. او در سالهای بعدی، به برپایی نمایشگاههای هنری، نوشتن متون و مقالات، و ترویج ایده هایش ادامه داد؛ تا این که مرگ از راه رسید. «آندره برتون» در سپتمبر سال ۱۹۶۶ در پاریس چشم از جهان فرو بست. بر سنگ مزار او واقع در گورستانی در شمال پاریس، نوشته شده است: «من در طلب طلای زمان هستم».
همانطور که مشخص است، سوررئالیسم، نقطه مرکزی زندگی و کار «برتون» به حساب میآمد و این نویسنده فرانسوی به شکلی انکارناشدنی بر عصر خود تأثیرگذار بود. در حقیقت، ما امروز سوررئالیسم را تا حد زیادی به واسطه آثار و تلاشهای «برتون» میشناسیم. این جنبش هنری به زندگی خود در دنیای مدرن ما ادامه میدهد و بدون تردید، هنرمندان بیشماری را همچنان در سراسر جهان تحت تأثیر قرار خواهد داد.
نادیا، شاهکارِ برتون
رمان «نادیا»، اثری میان «خودزندگی نامه» و «داستان تاریخی» با رگههایی از «رئالیسم جادویی» است. این اثر قبل از هر چیز، یک داستان عاشقانه است، اما سوال اصلی اینجا است که این عشق در حال ابراز شدن به چه کسی است؟ پاسخ ساده، شخصیت همنام با عنوان کتاب یعنی «نادیا» است: زنی زیبا و اسرارآمیز که «برتون» (راوی و شخصیت اصلی داستان) طی ۱۰ روز، علاقهای عجیب و وسواس گونه به او پیدا میکند.
با این حال، شخصیت «نادیا» ایدههای سورئالیستی زیادی را در سر دارد که باعث مطرح شدن این سوال میشود که آیا «نادیا» اصلا یک انسان است یا تجسمی از خود سورئالیسم؟ وقتی «برتون» اولین بار «نادیا» را ملاقات میکند، از او میپرسد: «تو کی هستی؟» و او در جواب میگوید: «من، روحِ در برزخام.» کاراکتر «نادیا» به شهودهای ذهنی خود اتکا دارد و دنیا را به شکلی متفاوت از دیگران – حتی از «برتون» که منطقی و متکی به واقعیت است- می بیند. این دو شیوه تفکر متضاد، باعث آشکار شدن حقیقتی جالب درباره خود «برتون» میشود؛ شخصیتی که کتاب در واقع درباره او است.
سورئالیسم «Surrealism» یا فرا واقع گرایی (ماورای واقعیت)
فراواقعگرایی یا سوررئالیسم یکی از جنبشهای هنری قرن بیستم است. سوررئالیسم به معنی گرایش به ماورای واقعیت یا واقعیت برتر است. زمانی که دادائیسم در حال از بین رفتن بود، پیروان آن به دور آندره برتون که خود نیز زمانی از دادائیستها بود، گرد آمدند و طرح مکتب جدیدی را پی ریزی کردند. این شیوه در سال ۱۹۲۲ به طور رسمی از فرانسه آغاز شد و فراواقعگرایی نامیده شد. این مکتب بازتاب نابسامانیها و آشفتگیهای قرن بیستم است. سوررئالیسم را میتوان یک جنبش هنری-اجتماعیِ بنیادستیز بهشمار آورد. میل به ایجادِ دگرگونی در زندگی روزمره از طریق آشکارسازی امرِ شگفتانگیز و تصادفی عینیِ نهفته در نظم ظاهریِ واقعیت دانست.
اصول سوررئالیسم چیست؟
- اصل اول رؤیاست که سورئالیستها اهمیت زیادی برای آن قائل هستند. باور میکنید یکی از بزرگان هنر و ادب (سن پل رو) وقتی میخواسته بخوابد تابلویی جلوی در منزلش نصب میکرده که روی آن نوشته بوده نویسنده مشغول کار است؟ آنها معتقد بودهاند خواب و رویا، همچون یک گنج است که هنرمند بعد از بیدار شدن آن را به باد میدهد و اگر موفق شود از آن استفاده کند، کامیاب شده است. – اصل دوم دیوانگی است که حتی فتح قاره امریکا را هم به آن مربوط میدانند.
- اصل سوم هر امر شگفت انگیز است که خرق عادت کرده باشد.
- اصل چهارم، اشیاء سورئالیستی است که فقط در خواب میتوان آنها را دید.
- اصل پنجم سوال پرسیدن و جواب گرفتن، بدون آگاهی قبلی است، در واقع پیدا کردن پاسخهای به ظاهر بیربط به سوالات مختلف.
- اصل ششم، اما تصادف است، هر آنچه اتفاقی و پیش بینی نشده باشد به ادبیات سورئالیستی ربط دارد.
- اصل هفتم طنازی اصل هشتم جریان سیال ذهن است.
- اصل نهم خلق تصاویری بدون اراده هنرمند است.
- اصل دهم را جدی گرفتن تضاد که بن مایهی درام است نامگذاری کرده اند.
- اصل یازدهم توجه به وجوه جنسی و شهوت انگیزی زندگی و به خصوص زنان است.
- اصل آخر نیز ناپیوستگی و عدم یکپارچگی است.
مرور این اصول نشان میدهد ادبیات سورئالیستی نوعی از ادبیات عوام پسند نیست و مخاطب خاص خود را داراست، هرچند که اگر بدانیم ژول ورن، یکی از محبوبترین نویسندگان جهان و نویسنده «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» به سبک سوررئالیسم مینوشت، ترغیب میشویم بیشتر درباره این سبک در ادبیات بدانیم.