آیا نیرنگی در معامله صلح افغانستان وجود دارد؟
گمانه زنیهایی در مورد حکومت موقت برای گنجانیدن طالبان وجود دارد که آینده دمکراسی را در افغانستان به مخاطره میاندازد. به نظر میرسد واشنگتن دوباره به پاکستان اجازه داده تا از اقدامات مشخص جهت تغییر محاسبات شورای کویته جلوگیری کند.
در حالی که مشخصات توافقنامهای که زلمی خلیلزاد نماینده خاص وزارت خارجه امریکا در امور صلح افغانستان با طالبان مذاکره میکند هنوز مبهم است، ظهور طرح کلی آن نگرانیهای جدی را در مورد دورنمای عدم موفقیت این برنامه مطرح میکند. یک توافق ناقص موجب فروپاشی افغانستان و فرو رفتن در هرج و مرج، بازگشت امارت سرکوبگرانه طالبان و رشد تروریستان خواهد شد که تهدیدی برای ارزشها و امنیت غرب میباشد.
وقتی یک طرف در مورد مهلت زمانی مذاکره کند و جانب دیگر این طور نباشد، شدیداً زیان خواهد دید و سفیر خلیلزاد تحت شرایط خیلی پیچیده کار میکند. اما توافقنامهای که راه را برای صلح در افغانستان باز نکند، شکست رهبری امریکا و ارزشها خواهد بود و منافع ایالات متحده و افغانستان در آن منطقه نابسامان قربانی میشود.
همانطور که ناظران امیدوار پیشنهاد میکنند، باید دید آیا دورنمای صلح هرگز بهتر از این بوده است. بدون شک، گفتوگو با طالبان در باره ختم جنگ مورد استقبال است. اما «امید» استراتژی نیست و تعداد کمی بر این باورند که نسخه صلح طالبان برای اکثریت مردم افغانستان و یا جامعه جهانی قابل قبول باشد. نمایندگان طالبان به طور خصوصی به دیگر مردم افغانستان گفتهاند که ایالات متحده شکست خورده است و این که آنها امارت اسلامی را احیا خواهند کرد. اگرچه، آنها میگویند كه امارت كم تر سختگیرانه و وحشیانه خواهد بود، اما این امر برای افغانستان امروز چه معنایی خواهد داشت.
یک معامله خوب با طالبان باعث توافقنامه صلح پایدار بین حکومت به رسمیت شناخته شده افغانستان و بحث اصلی طالبان مبنی بر خروج نیروهای بینالمللی خواهد شد. این مذاکرات، به نوبه خود باید واقعیتها را نیز در نظر گیرد؛ چنانچه حمله هولناک داعش بر یک مراسم عروسی در کابل نشان داد که حکومتهای آینده افغانستان احتمالاً به کمکهای بینالمللی برای مبارزه با تروریزم نیاز خواهد داشت. بدون شک، آنها برای توافق صلح نیاز به حمایت بینالمللی دارند. یک امارت جدید طالبان سزاوار هیچ کدام نیست.
امروز، طنز تلخ مشارکت ایالات متحده در افغانستان این است که استراتژی دونالد ترامپ رییس جمهور امریکا برای آسیای جنوبی که دو سال پیش اعلام کرده بود، کاستیهایی را اصلاح کرد که تلاشهای باراک اوباما رییس جمهوری پیشین آن کشور را برای خروج نیروهای امریکایی و برقراری صلح با مشکل مواجه کرده بود. طالبان با دانستن اینکه اوباما یک جدول زمانی برای بردن نیروهای امریکایی به خانه دارد، هیچ انگیزهای برای مذاکره نداشت حتی اگر اوباما بارها این جدول زمانی را اصلاح کرد. در سال ۲۰۱۷، ترامپ توافق کرد تا تواناییهای نظامی امریکا را برای تقویت آموزش، کمک و مأموریتهای ضد تروریزم احیا کند و بر ایجاد شرایط برای مذاکره تمرکز کرد. استراتژی وی برای صلح سه عنصر اساسی را جهت وادار کردن طالبان به مذاکرات واقعی ترسیم کرد: تقویت نیروهای امنیتی افغانستان؛ مساعد نمودن زمینه برای کاهش و خروج نهایی نیروهای نظامی بر اساس شرایط و نه جدول زمانی غیرواقعی و تمرکز بر بستر منطقهای افغانستان، به خصوص بر ختم نقش خرابکارانه پاکستان در فراهم نمودن پناهگاههای امن به طالبان.
این استراتژی به هدف موفقیت بود، به شمول احترام به قانون اساسی افغانستان و حفاظت از حقوق بشر، زنان و رسانههای آزاد. به نظر میرسد که با تعیین دوباره جدول زمانی که باز هم غیرواقعی است، این استراتژی را از بین میبرد. به قول خلیلزاد، هدف توافقنامه صلحی است که زمینه خروج را مهیا میکند تا توافقنامه خروج.
تمام این سه عنصر استراتژی ممکن از بین رفته باشد. کاهش نیروهای امریکایی، آتشبس احتمالی فقط بین نیروهای امریکایی و طالبان تا آتشبس عمومی، نیروهای امنیتی افغانستان را تضعیف و کم روحیه خواهد کرد. مهلت زمانی و تهدید همیشگی خروج، ناسازگاری طالبان را تشویق میکند. گمانه زنیهایی در مورد حکومت موقت برای گنجانیدن طالبان وجود دارد که آینده دمکراسی را در افغانستان به مخاطره میاندازد. به نظر میرسد واشنگتن دوباره به پاکستان اجازه داده تا از اقدامات مشخص جهت تغییر محاسبات شورای کویته جلوگیری کند.
افغانستان نه یک دولت شکست خورده است و نه یک جنگ دایمی. این یک جدال عمومی بین جهان متمدن – بسیاری مردم به شمول مسلمانان خواهان آن است – و ایدئولوژی افراطی اسلامی و تروریزم است. هزینه مشارکت ایالات متحده در افغانستان نسبت به گذشته خیلی پایین تر اما پایدار است. همانند جنگ سرد، قدرت ماندن برای پیروزی بر این جدال ایدئولوژیک لازمی است. ما مطمئناً میتوانیم هوشیارتر و تأثیرگذارتر باشیم. اما مانند عراق، هزینه خروج زودهنگام از افغانستان، با دورنمای عدم اطمینان از صلح، خیلی بلندتر خواهد بود. از جمله مهمترین این هزینهها، فرسایش زودهنگام این تصور که ایالات متحده شریک قابل اطمینان و بادوام است؛ آن هم در هنگامی که برای رهبری و دفاع از ارزش های ایالات متحده، قیمتی باید پرداخت شود.