آیینه کربلا
ویژه محرم- بخش ۱۸- رضا محمدی – شاعر
درین رباعیات که ذکر خاندان احمدی و به خصوص کربلا و امام حسین (ع) را دارد. بیشتر مناجات نامه هاییست که البته خالی از راز و طلسمات نیست.
ابوسعید ابوالخیر نیشابوری
ابوسعید فضلالله بن ابوالخیر احمد بن محمد بن ابراهیم (۳۵۷-۴۴۰ق) معروف به شیخ ابوسعید ابوالخیر عارف و شاعر نامدار قرن چهارم و پنجم است. ابوسعید در اول محرم ۳۵۷ قمری در روستای میهنه از توابع ابیورد واقع در ترکمنستان امروز، دیده به جهان گشود و در شب جمعه چهارم شعبان ۴۴۰ در زادگاهش دیده از جهان فرو بست. او سالها در مرو و سرخس فقه و حدیث آموخت تا در یک حادثهٔ مهم در زندگیاش درس را رها کرده و به جمع صوفیان پیوست و به وادی عرفان روی آورد. شیخ ابوسعید پس از طی طریقت تصوف در نزد شیخ ابوالفضل سرخسی و ابوالعباس آملی به دیار اصلی خود (میهنه) بازگشت و هفت سال به ریاضت پرداخت و در سن ۴۰ سالگی به نیشابور رفت. در این سفرها بزرگان علمی و شرعی نیشابور با او به مخالفت برخاستند، اما چندی نگذشت که مخالفت به موافقت بدل شد و مخالفان وی تسلیم شدند. دیدار او و ابوعلی سینا، به عنوان نقطه عطف تاریخ تقابل عقل و عشق شمرده میشود که میگویند بعد از ملاقات از بوعلی پرسیدند چگونه بود، گفت آنچه من دانستم او میدید و برعکس ابوسعید گفت آنچه را من میدیدم او میدانست.
گفت امام اول عقلت نگفتم بوعلی
گفت امام اول عشقت نگفتم بوسعید
او در مدت ۸۳ سال زندگی، خود چیزی ننوشته است، ولی دو اثر به نام حالات و سخنان شیخ ابوسعید و اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید و چند نوشته دیگر موجود است که در شرح احوال و سخنان اوست. اسرارالتوحید، یکی از شاهکارهای نثر فارسی و همین طور تئوری تصوف یا عرفان نظری است.
«شیخ أبوسعید أبوالخیر فرمود که عارف را چهل مقام بباید تا قدمِ او در کویِ عرفان درست آید.
مقام اول «نیّت» است. عارف را باید که نیت چنان بود که اگر دنیا و نعمتش و عقبی و جنّتش و بلا و محنتش بدو نشان دهند، دنیا و نعمتش به کافران ایثار کند و عقبی و جنتش به مؤمنان ایثار کند و خود بلا و محنت اختیار کند.
مقام دوم «إنابت» است. اگر در خلوت باشد، خدا را بیند، تغیّر عالم سَر ایشان را نجنباند و بلای حق، مرغ مهر ایشان را نپراند….» تا مقام چهلم که مقام عرفان و شناخت است. شناخت در فلسفه نظری ابوسعید، رشته اصلی است. او معروف است که عرفان را از انزوا به میان مردم کشاند، خلوت در انجمن را مروج ساخت و رباعیات او تبدیل به کلمات رمز و وردهای شفا بخش شدند. به طور مثال، این شعر او را همه سالکان به عنوان راز تکرار میکردند که:
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
…
اما درین رباعیات که ذکر خاندان احمدی و به خصوص کربلا و امام حسین (ع) را دارد. بیشتر مناجات نامه هاییست که البته خالی از راز و طلسمات نیست.
ای باد! به خاک مصطفایت سوگند
باران! به علی مرتضایت سوگند
افتاده به گریه خلق، بس کن! بس کن!
دریا! به شهید کربلایت سوگند
یا رب به رسالت رسول الثقلین
یا رب به غزا کنندهٔ بدر و حنین
عصیان مرا دو حصه کن در عرصات
نیمی به حسن ببخش و نیمی به حسین