آیینه کربلا
ویژه محرم- بخش نزدهم- رضا محمدی – شاعر
در یکی از شاهکارهای شعر فارسی، ترکیب بندی برای مهدی موعود سروده که هر بند را با نام جواهری مردف ساخته است. و در آن ها هم به حادثه کربلا چندین بار اشاره کرده است
شاعر فراه
مولانا محمد بن حسامالدین حسن بن شمسالدین محمد خوسفی شناخته شده به اِبنِ حِسام شاعر فراهی، زاده شده به سال ۷۸۲ یا ۷۸۳ هجری در روستای خوسف در منطقه قُهستان و در گذشته به سال ۸۷۵ هجری است. خاندان او تا نُه پشت اهل فضل و علم و ارشاد بودهاند؛ و نیای او شمسالدین زاهد به پارسایی و عبادت معروف بوده است. وی به گفته دولتشاه سمرقندی «از دهقنت نان حلال حاصل کردی و گاو بستی و صباح که به صحرا رفتی تا شام اشعار خود را بر دسته بیل نوشتی». آرامگاه وی در شهر خوسف، بر بلندای یک تپه و در کنار رودی و در میان دشت باصفایی واقع است. دیوان او شامل اشعاری در قالبهای قصیده، ترجیعبند، مسمط و ترکیببند است.
از آثار او میتوان به دیوان اشعار، خاوراننامه، رساله نثراللآلی، دلایلالنبوة و نسبنامه اشاره کرد.
او در قصیده از انوری، ظهیر فاریابی، خاقانی شروانی و سلمان ساوجی تأثیر گرفته است. از مهمترین آثار او خاوراننامه است که به تقلید از شاهنامه فردوسی سروده شده است. ابن حسام حلقهای از حلقات ادبیات ولایی و معرفتی خراسان است که اعضای دیگر آن سلیمی تونی (م ۸۵۴) و آذری اسفراینی و لطفالله نیشابوری (م ۸۱۲) هستند. دیوان ابن حسام خوسفی توسط احمد احمدی بیرجندی تصحیح و منتشر شده است
در یکی از شاهکارهای شعر فارسی، ترکیب بندی برای مهدی موعود سروده که هر بند را با نام جواهری مردف ساخته است. و در آن ها هم به حادثه کربلا چندین بار اشاره کرده است.
چو یاد واقعه کربلا دهند به میغ
بجای نم بچکاند سحاب مروارید
شفق ز گریه خونین چنان شد آبله چشم
که شد خضاب ز لعل مذاب مروارید
ز سوز سینه که در آفتاب می گیرد
ز آب دیده او دیده آب می گیرد
چو آفتاب که بیرون دهد ز کان مرجان
شود ز گوهر او بام آسمان مرجان
ز خون دیده و دل با وجود سنگدلی
به سوک جدّ تو رخ می کند خضاب عقیق
ز بس که گریه کند شام بر حسین
شهید شود بچشم شفق لؤلؤ مذاب عقیق
هنوز شام درین تعزیت سیه پوش است
هنوز عالم کرّوبیان پر از جوش است
اما درین چند رباعی که برای پیش درآمد، روضه خوانی سروده شده، سنتی که با خواندن کتاب ملا حسین واعظ کاشفی هروی، رواج پیدا کرده بود، نوعی منقبت مرثیه است.
رباعی ها
جانهای رسل براس و عین آمده اند
حوران همه با زینب و زین آمده اند
امشب ملکوت آسمانها به تمام
گریان به عزاپرس حسین آمده اند
ای صبح ندانم که چه در یافتهای
مشکین قصب از بهر که بشکافتهای
خورشید عفاکالله از آنروز که گرم
بر تشنه لبان کربلا تافتهای
ای روضه برون آی رسول ثقلین
ای ماه حجاز و آفتاب حرمین
پر زهر ببین خلعت زیبای حسن
پر خون بنگر کسوت زیبای حسین
ای ابر پر آب بر هوا میپویی
گریان گریان رخ ز حیا میشویی
فریاد کنان چو رعد و برداشته آب
از بهر حسین ، کربلا میجویی