آیینه کربلا
محمد علی عجمی از برازنده ترین چهرههای ادبی تاجیکستان معاصر است. یکی از پنج شاعر بزرگ تاجیکستان معاصر، بازار صابر، لایق شیرعلی، مومن قناعت، صفیه گلرخسار و محمد علی عجمی.
اما شعر عجمی از خیلی جهات بر دیگر همگنان و استادان، برتری دارد. زبان او پخته، روان و مدرن است. فضای شعرش به شعر روز فارسی بسیار نزدیک است و از َطزفی سنت ادبی تاجیک را هم با خود دارد، همان فضای متفاوت ماوراءالنهر که پر از نازک خیالی و شگردهای ادبی روسی است. شعر او برای عاشورا هم یک شعر درخشان از رویکردی متفاوت است.
از كربلا تا شام
نیزه را سرور من بستر راحت کردی
شام را غلغله صبح قیامت کردی
بر لب تشنهات آن روز حکایت میکرد
خاتمی را که در انگشت شهادت کردی
عقل میخواست بمانی به حرم، اما عشق
گفت بر نیزه بزن بوسه، اجابت کردی
بانگ لبیک که حجاج به لب میآرند
آیههاییست که بر نیزه تلاوت کردی
اکبر و قاسم و عباس کجایند، کجا
عشق چون این همه را بردی و غارت کردی؟
چیست در تو؟ همه امروز تو را میجویند
ای تن بیسر سرور چه قیامت کردی
باز من ماندم و صد کوفه غریبی، هیهات!
گرچه آزاد مرا تو ز اسارت کردی