ابرقدرت امریکا جادوی خود را از دست داده و کشورهای منطقه در حال یافتن چگونگی واکنش هستند
برای منطقه خاورمیانه که ظرف ۲۰ سال اخیر شدیداً تحت تاثیر جنگ امریکا در افغانستان بوده، خروج اخیر نظامیان امریکایی از افغانستان، عملاً یک نقطه عطف جدی برای آن (خاورمیانه) خواهد بود
دیوید ایگناتیوس
واشنگتنپست
همزمان با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، برخی تغییرات دیگر نیز در منطقه خاورمیانه در حال وقوع است. منطقهای که کشورهای مختلف در آن در حالِ بررسی فرصتهای جدید جهت مشارکت و همکاری هستند. این رویکردِ جدید در شرایطی در دستورکار کشورهای منطقه خاورمیانه قرار گرفته که این باور در میان بازیگران مختلف در این منطقه تقویت شده که ایالات متحده امریکا به عنوان ابرقدرتِ برتر جهان، دیگر آن سطح از قدرتی را که پیشتر داشت، ندارد و چندان نمیتوان به آن در معادلات منطقهای و بینالمللی تکیه کرد.
این آرایشهای جدید منطقهای کمک زیادی میکند تا سطح فشارها و تنشها در منطقه خاورمیانه کاهش یابد. منطقهای که در سالهای اخیر شدیداً درگیر تنش و رقابت و ناآرامی بوده است. در شرایط فعلی، کشورهای خاورمیانهای به نحو فزایندهای سعی میکنند تا مشکلاتشان را خودشان حل کنند. در این مسیر، آنها بیش از اینکه به قدرت نظامی امریکا تکیه کنند، سعی دارند تا از طریق پیوندهای اقتصادیِ منطقهای، چالشهای پیش رویِ خود را مخاطب قرار دهند. در این میان، برای امریکا این خطر وجود دارد که شاید برخی کشورهای خاورمیانه به سمت چین متمایل شوند و این کشور را جایگزینِ ایالات متحده امریکا به عنوان یک شریک امنیتیِ مطمئن کنند (همزمان با کاهش اعتبار و قابل تکیه بودنِ امریکا در عرصه معادلات بین المللی).
در این چهارچوب شاید بتوان یکی از مهمترین ابتکارهای دیپلماتیک جاری در منطقه خاورمیانه را گفتوگوهای ایران با عربستان سعودی و امارات، و همچنین تنش زدایی امارات با ترکیه و قطر دانست. در هر مورد و حالت، دستورکار مشترکِ رویههای دیپلماتیکِ جاری میان کشورهای خاورمیانهای، اشاره به مسائل اقتصادی و گسترش پیوندهای تجاری دارد. در این میان، رویههای ایالات متحده امریکا در قبال منطقه خاورمیانه، عملاً به نزدیک شدن بیش از پیش کشورهای منطقه به یکدیگر و کنار گذاشتن اختلافات و توجه به پیوندهای اقتصادی میان خود، کمک قابل توجهی کرده است.
در این راستا، اخیراً شاهد بودیم که در جریان تور منطقهای «سالیوان» مشاور امنیت ملی رییس جمهور امریکا، وی علناً رویکرد جدیدی از امریکا را در قبال کشورهای خاورمیانهای به نمایش گذاشت. در جریان تور منطقهای مذکور، سالیوان در ریاض، ابوظبی و قاهره توقف داشت و با مقامهای آنها گفتوگو و رایزنی کرد. در هر کدام از این پایتخت ها، مقامهای کشورهای مذکور نسبت به حمایت سیاسی و نظامی امریکا از خودشان، ابراز تمایل کردند با این حال، بر اساس آنچه منابع آگاه اعلام کرده اند، مراتب نارضایتی خود را نیز از سیاستهای منطقهای ناموفق و مشوش امریکا در خاورمیانه اعلام داشته اند.
در این راستا باید گفت که سختترین درگیری درمنطقه خاورمیانه در یمن در جریان است. امریکا در کنار نماینده ویژه سازمان ملل متحد «هانس گروندبرگ» در تلاش است تا توافق صلح جدیدی را که بر اساس آن، سعودیها به سازمان ملل اجازه خواهند داد بندر حدیده و میدان هوایی صنعا را تحت نظارت قرار دهد، برقرار سازد. در مقابل، سعودیها نیز میخواهند که حوثیهای یمنی هم توافق آتش بس را بپذیرند. امری که البته تاکنون با موافقت جنبش انصار الله یمن مواجه نشده است.
یمن در سالهای اخیر تا حد زیادی صحنه درگیری نیروهای نیابتی بوده است. در این راستا، گفتوگوهای دیپلماتیک جاری میان تهران و ریاض میتواند در به ثمر رسیدنِ تلاشها جهت استقرار صلح در یمن، راهگشا باشد.
در عراق نیز بسیاری از ناظران و تحلیلگران بر این باورند که تنش زدایی میان ایران و عربستان میتواند دستاوردهای مثبتی را برای صلح و ثبات منطقهای به همراه داشته باشد. با این همه، برخی امید دارند که در جریان نشست آتی «گروه ۲۰ » که قرار است با حضور عربستان سعودی نیز برگزار شود، امکان دارد که پیشنهاد برگزاری یک مجمع و جلسه جدید جهت خاتمه دادن به فاجعه جنگ در یمن ارائه شود و شاهد گشایشهایی عینی در این زمینه باشیم.
مذاکرات عربستان با ایران به ریاستِ «خالد الحمیدان» رییس دستگاه اطلاعاتی عربستان سعودی (وی رئیس تیم مذاکره کننده سعودی است) برگزار میشود که در این میان عراقیها نیز در نقش نیروی میانجی ظاهر شدهاند. منابع آگاه اعلام میکنند که مذاکرات ایران و عربستان در دوره ریاست جمهوری «ابراهیم رییسی» ماهیتی گستردهتر به خود گرفته و تهران توجه بیشتری را به آن معطوف کرده است. به نظر میرسد که هم برای ایران و هم عربستان، مذاکرات جاری میان دو طرف، مانوری کاملاً عملگرایانه است. سعودیها کاملاً به این باور رسیدهاند که دولت امریکا توانایی تغییر نظام سیاسی در ایران را ندارد و ثبات آینده در منطقه نیز از طریق سرمایه گذاریهای مشترک و همچنین از سرگیری مراودات و روابط دیپلماتیک تامین خواهد شد. در این چهارچوب در روزهای اخیر برخی منابع اعلام کردهاند که ایران آمادگی خود را اعلام کرده که خیلی زود و فوری، بار دیگر سفارت خود را در ریاض بازگشایی کند.
در این میان، «محمد بن سلمان» ولیعهد عربستان سعودی، همچنان یکی از موضوعات محوری و اساسی در روابط امریکا با عربستان محسوب میشود. در جریان دیدار اخیر جیک سالیوان از عربستان شاهد بودیم که وی بار دیگر همچون دیگر مقامهای امریکایی که از این کشور دیدار کرده اند، تاکید داشت که محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد عربستان، بایستی مسئولیت قتل «جمال خاشقچی» روزنامه نگار عربستانیِ روزنامه واشنگتنپست را بپذیرد.
سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) قویاً بر این باور است که قتل خاشقچی مستقیماً به دستور بن سلمان اتفاق افتاده است. البته که در جبهه مقابل، محمد بن سلمان نیز بار دیگر اتهامات علیه خود را انکار کرد و در عین حال تاکید کرد که تمام تلاش خود را خواهد نمود تا در آینده یکچنین اتفاقاتی حادث نشود.
محمد بن سلمان درجریان بازدید اخیر جیک سالیوان از عربستان، از امریکا شکایت کرده که هیچ اعتباری را برای وی به دلیل آنچه مدرنیزه کردن عربستان و توسعه حقوق زنان خوانده، قائل نبوده و نیست. مقامهای امریکایی در پاسخ گفته اند که در کانگرس امریکا، هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها تاکید دارند که عربستان سعودی بایستی کارهای بیشتری را با هدف ارتقای وضعیت حقوق بشر در این کشور انجام دهد. در این چهارچوب (که به نوعی میتوان آن را بنبست در روابط عربستان و امریکا دانست)، به احتمال فراوان ریاض اقدام به سبک و سنگین کردنِ گزینههای پیش روی خود میکند.
در این رابطه، توسعه روابطِ عربستان با چین و روسیه، بدونِ خدشه دار کردن روابط با امریکا، یکی از گزینههایی است که به احتمال فراوان عربستان دنبال خواهد کرد. البته که در این میان، امارات متحده عربی نیز دستورکارهای جدیدی را دنبال میکند که به نوعی میتوان آنها را در قالب شعارِ «هیچ دشمنی نیست، و هیچ مشکلی هم وجود ندارد»، تئوریزه و تحلیل کرد. جیک سالیوان در جریان سفر به ابوظبی، با «محمد بن زاید» ولیعهد امارات نیز گفتوگوهای مفصلی داشت. امارات از جمله کشورهایی بوده که شدیداً از خروج نظامی امریکا از افغانستان ضربه خورده است. دلیل این مسئله نیز تا حدی به این خاطر بود که شماری از پسران محمد بن زاید، در ایتلاف به رهبری امریکا در افغانستان، جنگیده بودند.
محمد بن زاید عمیقاً از فراز و نشیبهای زیاد در سیاست خارجی امریکا ناراحت است و در نوع خود راهکاری تحریک آمیز را نیز ارائه کرده است. در این راستا وی اخیراً گفته است: «روابط امارات با امریکا در صورتی که دو طرف یک توافق امنیتیِ رسمی را به امضا برسانند، میتواند با ثباتتر هم شود». بن زاید به طور خاص از آن نوع توافق امنیتی سخن گفته که با موافقتِ کانگرس امریکا نیز همراه باشد. مقامهای امریکایی نیز در شرایط فعلی اعلام کردهاند که این ایده را بررسی خواهند کرد.
نباید فراموش کرد که امارات، روابط رو به رشدی نیز با چین دارد. در این رابطه، مقامهای چینی حتی یکی از بنادر امارات را به عنوان یکی از اجزای اصلی ابتکار اقتصادی مشهور خود با عنوان «یک کمربند، یک راه» توصیف کرده اند. «انور قرقاش» یک دیپلمات سرشناس اماراتی اخیراً گفته است که کشورش عمیقاً نسبت به اوج گیری یک جنگ سرد جدید میان امریکا و چین نگران است. وی در ادامه گفته که در این چهارچوب، البته که انتخاب کردن میان دو قدرت، کار به شدت سختی میشود و میتواند چالشهای خاصی را نیز به همراه داشته باشد.
برای منطقه خاورمیانه که ظرف ۲۰ سال اخیر شدیداً تحت تاثیر جنگ امریکا در افغانستان بوده، خروج اخیر نظامیان امریکایی از افغانستان، عملاً یک نقطه عطف جدی برای آن (خاورمیانه) خواهد بود. در این چهارچوب، شرکا و دوستان و متحدان امریکا همچنان در کشتیِ خاورمیانه حضور دارند، اما در این میان یک تحول جدی به وقوع پیوسته است: سکاندار و عرشه این کشتی تغییر کرده است.