اروپا در افغانستان؛ پس از ۲۰ سال، چه چیز به دست آمده است؟
با توجه به اینکه اتحادیه اروپا اعلام کرده همچنان به نقش خود به عنوان مصلح اصلی و همچنین برقرار کننده صلح در افغانستان ادامه میدهد، مهم است که بدانیم در صورت حذف اروپا از معادله، چه چیزی در معرض خطر است.
ورود کمیسیون جدید اتحادیه اروپا بیانگر تجدید بلندپروازی در سیاست خارجی اروپا بود. این بلندپروازی برای رویکرد اتحادیه اروپا نسبت به افغانستان پس از ماهها بیتحرکی ناشی از انتخابات اتحادیه اروپا و افغانستان و توقف دیپلماسی ایالات متحده و طالبان، بیش از هر زمان دیگری ضروری است.
اتحادیه اروپا همچنین به وضوح در تلاش است تا نقش متمایز، از آنچه ایالات متحده در رویکرد خود به راهحل دیپلماتیک برای جنگ افغانستان دارد، داشته باشد. در جایی که ایالات متحده امریکا طی چند سال اخیر روی صلح مستقیم بین خود و طالبان تمرکز داشته، اتحادیه اروپا بر روی آنچه که آن را راهحل بلند مدتتر میداند متمرکز شده است: صلح میان مخالفان در داخل افغانستان. یک استدلال مهم به نفع رویکرد اتحادیه اروپا مذاکرات میانافغانی است.
مشکل اتحادیه اروپا و ناروی در طول ۲۰ سال گذشته، این است که نگهداشتن کشورهای اروپایی بر روی یک هدف، دشوار بوده است. مأموریت در افغانستان موارد ضروری مختلفی برای پیگیری دارد: نشاندادن همبستگی با ایالات متحده پس از یازده سپتمبر، قطعنامه ۱۳۸۳ شورای امنیت سازمان ملل برای ثباتسازی و دموکراتیزه کردن افغانستان، ماموریت ضد تروریزم ناتو، توسعه نهادهای سیاست خارجی اتحادیه اروپا و اهداف خاص دیگر سیاست خارجی که هر کشور اروپایی در آن زمان داشته است.
برخی از کشورها مانند ناروی آشکارا برای مأموریت ناتو ارزش قائل بوده و بیش از هر چیز، متحد خوبی برای ایالات متحده ظاهر شده است. برخی دیگر، مانند آلمان بیشتر تمایل دوری از ایالات متحده داشته و کمتر میخواسته مانند یک مداخلهگر نظامی ظاهر شود و بیشتر به عنوان کشوری که به موضوعات اساسی که امریکا آن را نادیده گرفته، پرداخته است.
هدف حضور اتحادیه اروپا در افغانستان از سال ۲۰۰۱ بدینسو، به دلایل مختلف مانند عدم وضاحت، اولویتها و اهداف جنجالی و عدم نظارت و گزارشدهی از فعالیتهای توسعهای با موانعی رو به رو شده است. در حالی که بسیاری از موانع مانند رکود اوضاع امنیتی از کنترول کمککنندگان خارج بوده، بسیاری از موانع توسط خود کشورهای اروپایی تحمیل شدند.
از نظر توسعه حكومتداری، اتحادیه اروپا اصلاحات در جمعآوری درآمد محلی و شهرداری را بهبود بخشید و پروسههای بودجهریزی بخش خصوصی را تقویت کرد. این کمیته سویدن برای افغانستان بود که دریافت بین سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۶، درآمد داخلی از ۷۵۰ میلیون دالر به ۲.۱ میلیارد دالر افزایش یافته است. دستاورد ویژه دیگر به هدف حکومتداری خوب و دموکراتیزهسازی، نظارت این اتحادیه از انتخابات بوده است.
با این همه، چرا بررسی دستاوردهای صلحآمیز اروپا و مسائل دیگر مهم بود؟ با توجه به اینکه اتحادیه اروپا اعلام کرده همچنان به نقش خود به عنوان مصلح اصلی و همچنین برقرار کننده صلح در افغانستان ادامه میدهد، مهم است که بدانیم در صورت حذف اروپا از معادله، چه چیزی در معرض خطر است. اگر ما اهمیت اروپا را به عنوان یک بازیگر قضاوت کنیم، باید نخست از اروپا شفافیت و پاسخگویی بیشتری در مورد آنچه که تلاشهایش به دست میآورد، داشته باشیم. بازنگری آنچه اروپا برای افغانستان انجام داده، نیز به ما کمک میکند ارزیابی کنیم که آیا صحیح است این بازیگر یک میانجی در روند صلح باشد یا خیر. آیا اقداماتش نشان میدهد که منافع این کشور را در نظر دارد یا خیر؟
بهترین جواب ما از شواهدی که در دست داریم این است: اهداف اروپا که اغلب توسط سیاستمداران اروپایی ابراز میشود، تمرکز بر ضد تروریزم و به تازگی ضد مهاجرت است. از اوضاع افغانستان بدیهی است که تروریزم و مهاجرت هنوز مسائل مهم هستند، اما وضعیت بشردوستانه و نهادینهسازی به طرز چشمگیری بهبود یافته است.
عدم اولویت واضح همچنان مشکلی در مذاکرات صلح به میزبانی اتحادیه اروپا و ناروی است. پیشفرض چوکات گفتوگو به خودی خود خوب است – همه اقشار جامعه افغانستان، از جمله بخش قابل توجهی از زنان و اقلیتها، برای مذاکره در مورد آینده خود و حمایت از حقوق موجود، حضور دارند.
از سویی دیگر، مردم افغانستان نیز باید نشان دهند که دریافتکنندگان منفعل صلح نیستند، بلکه بازیگران ایجاد صلح هستند.
اتحادیه اروپا و سایر کشورهای اروپایی تلاش خواهند کرد تا مذاکرات صلح را تا پایان مشاهده کنند و سعی خواهند کرد تا پروژههای سازندگی صلح خود را تا زمانی که از نظر سیاسی امکانپذیر باشد، ادامه دهند. اما وقتی اروپا ناگزیر به نقش خود پایان دهد، این مردم افغانستان هستند که باید صلح را تأمین کنند.