از جمهوریت تا زیر لوایسفید طالبان؛ بیرق سیاه داعش
حبرگزاری دید: درافغانستان طالبان ناچار است دربرابر چالشهای بزرگ که فرا روی حاکمیت خود دارد ابتدا در قلمرو تحت حاکمیت خود با داعش حساب خود را تسویه کند. زیرا با عدم رضایت اکثریت مردم از حاکمیت طالبان فرصتهای قوتگیری داعش بسیار جدی شمرده میشود. طالبان باید قبل از انکه داعش بتواند در برابر حاکمیت شان به یک نیروی بدیل تبدیل شود و ازتمام توان خود برای سرکوب داعش آنطور که مدعی آن است عمل کند. ورنه این گروه با نفوذ وشناختی که از طالبان دارد از هر جبهه دیگر، برای طالبان بیشتر درد سر ایجاد خواهد کرد.
داعش پس از شکست کامل در خاورمیانه ، کم کم در افغانستان و آسیای میانه نشانههایی از خود بروز داد و آرام در افغانستان سازو برگ نظامی به خود گرفت وتحرکات اش نمایان شد.
تقریبا در اواخر دوره آقای کرزی بود که گزارشها از انتقال افراد ناشناس به گواهی شاهدان محل، توسط بالگردهای بلک هاک آمریکایی در نقاط مختلف شمال کشور، منتشر شد و افکار عامه را به خود جلب کرد. اما سخنگویان دولت وقت، پیوسته این موضوع را بی اساس دانسته و رد میکردند.
با آن هم آگاهان ادعا میکردند که پروژه شوم انتقال داعش به افغانستان کلید خورده و از تهدیدها در منطقه هشدار میدادند.
تا اینکه در قسمتهایی از ننگرهار پرچمهای سیاه نصب شد و گروه داعش عملا با اعدام چند نفر از ساکنان ان منطقه بنام شاخه خراسان داعش اعلام حضور نمود.
شاخه خراسان داعش
در پاییز ۱۳۹۳ در مناطق مرزی و پشتون نشین شرق و جنوب شرق افغانستان و نزدیک مرز پاکستان شاخه خراسان گروه داعش اعلام ظهور و فعالیت کرد . ابوبکر البغدادی، رهبر وقت داعش، پس از بیعت جنگجویان پشتون این گروه را دولت اسلامی ولایت خراسان معرفی کرد. ابتدا فعالیت این گروه در ولایت های ننگرهار، زابل، خوست و کنر متمرکز بود و سپس عملیات شان به کابل، مزار شریف و حتی مرزهای شمالی این کشور بخصوص جوزجان کشیده شد.
گفته شده اعضای اولیه شاخه خراسان، نیروهای فراری طا-لبان پاکستان بودند که به مناطق مرزی افغانستان پناه برده بودند و دولت سابق این کشور برای فشار بر پاکستان، از آنان حمایت میکرد.
این افراد ابتدا با اعضای القاعده و سپس داعش و اعضای تندروی طالبان آشنا شدند. برخی از گروههای مسلح آسیای میانه مانند جنبش اسلامی ازبکستان و حزب اسلامی ترکستان شرقی نیز با این شاخه داعش همکاری دارند.
در اولین درگیری این گروه با طالبان، در عقرب ۱۳۹۴ در ولایت ننگرهار داعش به تدریج ۴ ولسوالی مرزی این ولایت را تصرف کردند.
هرچند درآنزمان قوتهای آمریکا وحکومت افغانستان مشترکا از مبارزه جدی و نابود کننده علیه داعش سخن گفتند، اما داعش خیلی زود خود را به اهدافی در کابل وشهرهای دیگر افغانستان رساند و حملات مرگبار علیه بعضی مراکز و نهادها بخصوص مراکز مذهبی و تعلیمی شیعیان چون( مسجد امام زمان، مرکز اموزشی کاج، ممتاز، کوثر دانش، مدرسه دخترانه سیدالشهدا، مرکز ورزشی میوند، شفاخانه صد بستر ) در غرب کابل انجام داد که فجایع جبران ناپذیری را رقم زد. نمونه بارز این حملهها، حمله خونبار بر تظاهراتچیان جنبش روشنایی است که دقیقا امروز در هفتمین سال آن قرار داریم. این حمله در دو کیلومتری ارگ واقع شد و صدها نفر کشته و زخمی بر جا گذاشت. داعش مسئولیت آن حمله را به عهده گرفت.
قوتگیری و فعالیت سریع داعش درمرکز و ولایات، اول این موضوع را برجسته ساخت که پشت داعش حمایتهای قوی و بزرگ استخباراتی وجود دارد که تمامی دستگاههای امنیتی حکومت را به چالش کشیده است . دوم اینکه ادعاهای مقابله با داعش توسط حکومت وآمریکا دروغی بیش نبوده ونیست. زیرا حملهکنندگان داعش بدون هیچ مانعی خود را در هر نقطه شهر و هدفی که برای خود تعیین میکرد به راحتی می رسانید و مصیبت خلق میکرد.
بگو مگوها از رخنه داعش در داخل نظام و ارگانهای امنیتی به گوش رسید وخیلی زود افراد شامل در حکومت و پارلمان در حمایت از داعش متهم شدند. افشاگری توسط آگاهان استخباراتی از یک نماینده پارلمان که گویا داعش را با موترهای بی پلیت خود درشهر انتقال میدهد، سروصدای زیادی را بلند کرد. همچنین بدست آمدن جنگ افزارها و واسکتهای انتحاری از اتاق شخصی والی غزنی این گمانه را قطعی ساخت که داعش کسی نیست جز افراد مرکب از افراد شامل در نظام و بیرون از نظام درافغانستان.
گسترش این وضعیت نگران کننده هم زمان با افزایش جنگ علیه طالبان وحملات خونبار این گروه بر نظامیان دولت افغانستان ، سخنگویان تحت فشار حکومت را به فرافگنی وا داشت. آنها این ذهنیت را که «داعش همان طالب است » برافکار عامه تحمیل می کردند. همه سخنگویان به شمول مقامات حکومت هم صدا ادعا می کردند که حملههای انتحاری کار طالبان است ولی به داعش نسبت داده میشود در حالیکه داعش روی دیگر یک سکه است. باری آقای امر الله صالح در یک صحبت صریح خود اظهار کرد: “داعشی وجود ندارد. طالبان خود همان داعش است که با اهداف شوم خود در پی ایجاد تفرقه میان ملت واحد افغانستان تحرکاتی انجام میدهد.”
داعش پس از جمهوریت
با سقوط جمهوریت وحاکمیت طالبان ، طالبان رسما اعلان کردند که داعش یک دسیسه علیه افغانستان است و توان فعالیت نخواهد داشت. طالبان ادعا کردند که داعش توان ایجاد چالش برای حکومت انها را نخواهد داشت و با داعش تا سرحد نابودی مبارزه خواهد کرد. طالبان پس از حاکمیتشان ، به سرعت در چند جای کابل واطراف آن عملیاتی را راه انداختند وادعا کردند که افراد داعش در آن محل ها بودند و توسط نیروهای آنها نابود شدند.
اما پس از این اعلام طالبان ، در بازه زمانی ۲۴ اسد ۱۴۰۰ تا ۷ حمل ۱۴۰۳ (۳۱ ماه) داعش خراسان در مجموع مسئولیت ۲۹۱ حمله را به عهده گرفته است. داعش خراسان در ۴ ماهه اول حکومت طالبان آغاز طوفانی داشت و ماهانه با حدود ۳۰ حمله توانست حکومت طالبان را با چالش جدی مواجه سازد .
این گروه اهدافی را نیز در بیرون از افغانستان مورد حمله قرار دادهاند که از آن جمله، حمله به زیارتگاه شاه چراغ در شیراز و حمله به کرمان در ایران را می توان نام برد.
داعش خراسان همچنان در۲۲ مارچ سال روان حمله خونباری در مسکو انجام داد که صدها کشته وزخمی برجای گذشت.
اخیرا این گروه برعزاداران عاشورا در پایتخت عمان هم حمله کرد که شماری از شیعیان در آن کشته وزخمی شدند.
همچنین این گروه دیروز (۱ اسد) دراعلامیه خود حماس را تهدید به حمله وجنگ نمود.
اما داعش کیست وچه اهدافی را تعقیب می کند؟
تحلیل گران به این باوراند که داعش خراسان از حمایت گسترده استخبارات بزرگ جهانی برخوردار است که هدف از ایجاد وحمایت آن تطبیق استراتیژی کلان منطقه ای برای کشورهای بزرگ است.
پوتین در واکنش به حمله داعش به مسکو در اظهارات خود امریکا را متهم به حمایت از داعش نمود. اما امریکا داعش را گروه تروریستی بنیاد گرای اسلامی میداند.
اما سئوال نخست این است که طالبان که روزگاری از محو ونابودی گروه داعش سخن گفته بود واین گروه را برای حاکمیت خود چالش نمی شمرد چگونه حالا این گروه توانسته است نه تنها در زیر لوای سفید انها بیرق سیاه خود را برافراشته نگه دارد بلکه توانسته است برای کل منطقه تهدید ایجاد کند؟
سئوال دوم اینکه ، یکی از تعهدات طالبان درمعاهده پر ابهام دوحه با امریکا عدم تهدید از خاک افغانستان است. چگونه داعش خراسان که مرکز خود را در افغانستان اعلام نموده از آن خاک برای کشور های منطقه تهدید ایجاد میکند؟
درجواب به این سئوالات باید گفت که طالبان همانطوری که مبارزه جدی با داعش داشته است و با این رویکرد تا حدودی توانسته است داعش را به حالت گوریلایی نگه داشته و از تحرکات جبهه ای باز دارد. اما داعش خراسان یک پدیده ای منتشر شده و با نفوذ درمنطقه است که مرکزیت آن ممکن است در افغانستان باشد ولی همانطوریکه در بالا ذکر شد نیروهای آن از ملیتهای مختلف است که دسترسی طالبان را بر آنان برای طالبان دشوار میکند.
درافغانستان طالبان ناچار است دربرابر چالشهای بزرگ که فرا روی حاکمیت خود دارد ابتدا در قلمرو تحت حاکمیت خود با داعش حساب خود را تسویه کند. زیرا با عدم رضایت اکثریت مردم از حاکمیت طالبان فرصتهای قوتگیری داعش بسیار جدی شمرده میشود. طالبان باید قبل از انکه داعش بتواند در برابر حاکمیت شان به یک نیروی بدیل تبدیل شود و ازتمام توان خود برای سرکوب داعش آنطور که مدعی آن است عمل کند. ورنه این گروه با نفوذ وشناختی که از طالبان دارد از هر جبهه دیگر، برای طالبان بیشتر درد سر ایجاد خواهد کرد.
اخیرا استخبارات طالبان گفته است که داعش قرار است نیروهای خود را در سه ولایت مرزی با پاکستان جابجا کند. این نشان میدهد که تحرکات داعش خراسان از حالت چریکی کم کم به حالت جبهه ای تبدیل می شود که می تواند چالش جدی برای طالبان باشد.
تحلیل نگارنده درنابودی کامل داعش، برعزم جدی و صادقانه کشورهای منطقه تاکید دارد. بدون شک بدون همکاری منطقه ای این پدیده شوم برچیده نخواهد شد وتهدید رو به رشد و رو به گسترش آن روز افزون خواهد شد و دیری نخواهد پایید که این گروه نیز تبدیل به یک جریان ایدؤلوژیک منطقه ای و فرا منطقه خواهد شد که مهار آن از توان قدرت های بزرگ ومنطقه خارج خواهد بود.
اشرف آرین