از حمله تا ضد حمله؛ رسوب قومگرایی در ذهن دو رهبر
بنابراین بایسته بود که آقای مارشال دوستم، به جای سخن گفتن از گسیل جوانان جوزجانی برای حمایت از نظام، برای رهبری جوانان سراسر کشور از همه طیفها و تبارها اعلام آمادگی میکرد و دفاع از نظام را در بستر فراگیر ملی، مطرح میکرد و از دایره تنگ و تاریک یک قوم بیرون میکشید
دفاع از نظام سیاسی و دولت جمهوری اسلامی افغانستان، مسئولیت ملی آحاد شهروندان کشور است. نمیتوان شهروند افغانستان بود و در قبال نظام سیاسی خود حس و هیجانی نداشت. ساختاری که یکایک شهروندان افغانستان در ایجاد و ابداع آن سهم داشته و برای قوام و استقرار آن هزینه پرداخته است، مِلک طِلق یک یا چند نفر نیست تا دیگران خود را از آن بریده و تجرید شده بیابند و در برابر هستی و نیستی و بقا و فنایش مسئولیتی بر دوش خود احساس نکنند.
نظام سیاسی کنونی کشور، برآیند چهل سال خشونت و جنگ خانمانبرانداز داخلی در ابعاد وسیع ملی است و هیچ شهروندی از عوارض خسارتبار و جبرانناپذیر آن در امان نبوده است.
آنچه امروز در قالب یک دولت متشکل از نهادهای ملی متکثر قانونمند در کشور ما بر سر کار است، نتیجه چهل سال جنگ و آوارگی و بیوطنی و خاکسترنشینی و به همین جهت برای تمامی شهروندان افغانستان، بسیار ارجمند و غیر قابل معامله و غیر قابل معاوضه است.
برای برپایی این نظام، خون رشیدترین و رعناترین فرزندان غیرتمند و غیرستیز افغانستان بر خاک مقدس این وطن بر زمین ریخته و بسیار دلها داغدار و بیشمار سینهها سوگوار شده است. پس بهای نظام سیاسی کنونی ما بسیار سنگین و کمرشکن است و نمیتوان بر سر آن با کسی یا کسانی معامله کرد.
بنابراین دفاع از نظام جمهوری اسلامی موجود و مستقر، به همان اندازه بایسته و پذیرفته است که ریختن خون جوانان این سرزمین برای برپایی آن، ستوده و ارزشمند است؛ زیرا آنچه اکنون بر پای ایستاده است، ماحصل ایستادگی مردم مؤمن و جوانان صبور و وطندوست این آب و خاک در برابر هجوم سیلآسای اشغالگران و متجاوزان و بدخواهان این وطن است.
روی دیگر این سکه هم دیدنی و در محک داوری وطندوستانۀ مبتنی بر پیشینه مبارزاتی مردم افغانستان، شایسته ارزیابی و ارزشگذاری است و آن اینکه وقتی دفاع از نظام، ستایشبرانگیز و وظیفه ملی و وجیبه دینی ما است، حمله و هجمه بر آن و تخریب و تضعیف آن نیز مبین دلدادگی به بیگانه و آب ریختن در آسیاب دشمن و همدلی و همراهی با ددمنشان تروریست و نظامبرانداز برخاسته از دل بیمار و کژتاب سازمانهای استخباراتی ناهمسایگان بدذات و کژاندیشی است که به چیزی جز ویرانی این آب و خاک و آوارگی مردمان آن راضی نمیشود.
اگر میبینیم که گلبدین حکمتیار، به خاطر منافع سیاسی خود از حمله بر ارگ ریاست جمهوری سخن میراند، ماهیتاً تفاوتی با عملکرد دشمنان مزدور و قسمخوردهای مثل طالبان و داعش و القاعده ندارد و بر اساس قوانین جزایی افغانستان جرم تعریف شده و قابل پیگرد قضایی است. بنا بر مواد قوانین مدنی و جزایی کشور، هر عمل و اقدامی که علیه امنیت ملی کشور و در جهت تضعیف نظام و حاکمیت ملی صورت بگیرد، ماهیت مجرمانه داشته و قابلیت تحت پیگرد قرار گرفتن از سوی نهادهای عدلی و قضایی کشور را دارد. بر این اساس، اظهارات حکمتیار علیه نظام سیاسی کشور هم از بعد قانونی قابل پیگرد است و هم از نگاه سیاسی قابل نقد و بررسی که موضع گیریهای مخالف آن نیز در همین زمینه میتواند ابراز شود.
اما آیا آنچه از سوی برخی مدافعان نظام و از جمله مارشال دوستم، در برابر حکمتیار و در دفاع از نظام صورت گرفت هم درست و آمیخته با مقتضای روح اسلامی جمهوریت و خردورزی سیاسی و در تقابل با گسستها و گسلهای قومی گسترنده فاصلههای ذهنی و اجتماعی افغانستان بود؟ در این مورد، تأملاتی جدی وجود دارد.
حقیقت این است که موضع اخیر مارشال دوستم در برابر حکمتیار دارای پشتوانه قانونی و سیاسی بر بنیاد دفاع از نظام است، اما مراسمی که آقای مارشال برای دفاع از نظام و ضدیت با حکمتیار برگزار کرد، نه درخور شأن جمهوریت بود و نه مناسب جایگاه سیاسی و موقعیت اجتماعی خودش.
دفاع از جمهوریت، مستلزم حفظ متانت و وقار و پرهیز از سبکسری و خودداری از اجرای برنامههای مبتذل و تهوعآور بچهگانه است؛ چیزی که با دریغ و درد در مراسم آقای مارشال رعایت نشد. مرحوم دکتر علی شریعتی، بسیار دقیق و داهیانه گفته است که: «برای کوبیدن یک حقیقت، خوب به آن حمله نکن، بد از آن دفاع کن!» و با تأسف اینگونه دفاع کردنها از نظام، مصداق دفاع بد است که بیش و پیش از سود رساندن به نظام، به سود دشمنان آن تمام میشود؛ زیرا کمترین پیامد این نوع برنامهها آن است که چاقوی ایدئولوژیک طالبان و دیگر گروههای تروریستی را برای بریدن شاهرگ هویتی نظام اسلامی کشور تیز میکند.
افزون بر این، یکی از موارد و محورهای مهمی که دفاع از نظام را موجه و مشروع میسازد، مبانی معرفتی نهفته در قانون اساسی آن است. قانون اساسی نظام سیاسی ما اسلامی و مغایر هرگونه رویکرد نژادپرستانه یا هر حرکت تشدیدکننده شکافهای تباری در کشور است، اما آنچه از واکنش آقای مارشال در مقابل سخنان سخیف گلبدین، توسط برخی ناظران و تحلیلگران نتیجهگیری شد، دامن زدن به تنشهای قومی بود که هم با روح قانون اساسی افغانستان مغایرت دارد، هم موجب افزایش تنشهای موجود اجتماعی میشود و هم مخالفان و معاندان نظام را در موقعیت حق به جانب قرار میدهد.
بنابراین بایسته بود که آقای مارشال دوستم، به جای سخن گفتن از گسیل جوانان جوزجانی برای حمایت از نظام، برای رهبری جوانان سراسر کشور از همه طیفها و تبارها اعلام آمادگی میکرد و دفاع از نظام را در بستر فراگیر ملی، مطرح میکرد و از دایره تنگ و تاریک یک قوم بیرون میکشید.