ایران در همسایگی افغانستان با مردم این سوی مرز مشترکات زیادی دارد. زبانی، فرهنگی، هویتی، تاریخی، جغرافیایی و حتا راهبردی، ولی کشورهای عربی به ویژه عربستان و پیروان سیاست آن، تنها میتوانند از دو گزینه در کشورهایی همانند افغانستان وارد عمل شوند؛ بنیادگرایی مذهبی و دست و دل بازی اقتصادی.
روز گذشته عیسی سالم محمد الظاهری به عنوان سفیر جدید امارات متحده عربی در کابل، استوار نامه خود را به رییس جمهور غنی تقدیم و سپس با صلاحالدین ربانی وزیر امور خارجه کشور دیدار کرد.
سفیر جدید امارات متحده عربی پس از یک سلسله اتفاقات و حوادث مهم معرفی میشود و از منظر مسایل سیاسی و هژمونی عربی در منطقه و جهان مهم است.
رابطه امارات متحده عربی با افغانستان معجون غریبی است. این کشور از یک سو متهم به حمایت از تروریزم به ویژه داعش در خاور میانه است، با ایران شدیداً مخالفت میکند. پیرو سیاستهای ریاض در منطقه است و از جانب دیگر در افغانستان به دنبال احداث طرحهای عمرانی بزرگ است. حکومت را کمک میکند و معکوس آنچه در خاورمیانه به آن متهم است، ضد تروریزم و داعش موضع اختیار میکند.
رابطه سیاسی امارات متحده عربی و افغانستان بر میگردد به دهه هفتاد میلادی؛ زمانی که امارات تازه مستقل شده بود و در افغانستان محمد داوود جمهوری داشت. این مصادف با زمانی بود که داوود خان از سوی شوروی احساس خطر کرده و به کشورهای عربی و غرب متمایل شده بود.
داخل افغانستان؛
۲۱ جدی سال ۱۳۹۵ بود که جمعه محمد عبدالله الکعبی سفیر پیشین امارات متحده عربی همراه با پنج دیپلمات دیگر این کشور در ضیافتی در قندهار زخم برداشت و سپس کشته شد. پس از آن در جوزای سال ۱۳۹۶ خورشیدی در انفجار خونینی که در مقابل سفارت جرمنی در شهر نو کابل رخ داد، سفارت امارات نیز به شدت آسیب دید و این کشور اعلان کرد که سفارتش را در کابل به حالت تعلیق در آورده است. سپس سفارت افغانستان در ابوظبی اعلام کرد که سفارت امارات در کابل دوباره به کار آغاز میکند.
حضور دیپلماتیک امارات در افغانستان، منفعل نبوده و این کشور همواره کوشیده نقش پر رنگی در مناسبات سیاسی کشور ما بازی کند. از اجرا و پشتیبانی طرحهای عمرانی بزرگ مانند شهرک القصبه و امارات گرفته تا روند صلح و پروسه دولت ملی در افغانستان.
زمانی که سفیر امارات در قندهار مورد حمله انتحاری قرار گرفت، طالبان مسئولیت آن را به دوش نگرفته و آن را به اختلافات درون قومی و درون گروهی کشور نسبت دادند. مسئولان حکومتی نیز ریشه حمله را کما فیالسابق در بیرون از مرزهای کشور جستوجو کردند. هرچند تا امروز مشخص نشد ( حد اقل در سطح رسانهها) که کدام کشور و کدام گروه در پس سناریوی ترور سفیر در قندهار قرار داشت.
در بیرون از افغانستان؛
امارات متحده عربی متحد استراتژیک ریاض و دنباله رو آن در سطح منطقه و جهان است. زمانی که ریاض تصمیم به قطع رابطه با قطر اقدام کرد، امارات اولین کشوری بود که پیرو آن روابطش را به دوحه قطع کرد.
این کشور متهم به حمایت از داعش است. با جمهوری اسلامی ایران به تبع سیاستهای عربستان مخالفت میکند و به نظر میرسد که رویکرد ضد ایرانی ابوظبی در افغانستان نیز ادامه دارد.
سهم بزرگ در پروژههای عمرانی افغانستان از سوی امارات متحده عربی، در واقع میتواند نوعی مبارزه اقتصادی با هژمونی فرهنگی- زبانی – تاریخی تهران در افغانستان تفسیر شود. ایران در همسایگی افغانستان با مردم این سوی مرز مشترکات زیادی دارد. زبانی، فرهنگی، هویتی، تاریخی، جغرافیایی و حتا راهبردی، ولی کشورهای عربی به ویژه عربستان و پیروان سیاست آن، تنها میتوانند از دو گزینه در کشورهایی همانند افغانستان وارد عمل شوند؛ بنیادگرایی مذهبی و دست و دل بازی اقتصادی.
اکنون با توجه به مسایل یاد شده در متن، میتوان چنین نتیجه گرفت که بازی امارات متحده عربی در افغانستان در واقع همان مقوله معروف « هم لعل به دست آید و هم دل یار نرنجد » است. از یک سو متهم به حمایت از داعش هست و از سوی دیگر به اشاره ریاض به جنگ سرد ولی استراتژیک علیه تهران با کارت اقتصادی میپردازد. پارادوکسی که انتهایش ناپیدا کرانه است.
شکوهمند- خبرگزاری دید