استراتژی دفاعی دولت و جنگ خونین در راه
بهار آینده، خونین و خشونتبار پیشبینی شده است؛ طالبان از مذاکره استنکاف میکنند و با فراخواندن فرماندهان و نیروی جنگی خود، در حال آماده شدن برای جنگی تمامعیار هستند. این چیزی است که هم پیشتر از سوی مسعود اندرآبی، وزیر امور داخله در مجلس نمایندگان مطرح شد، هم حمدالله محب مشاور امنیت ملی در نشست خبری هفته گذشته خود به آن اشاره کرد و از آمادگی دولت برای دفاع مقدس از افغانستان خبر داد و هم روز گذشته، محمد محقق مشاور ارشد رییس جمهوری با اشاره به افزایش خشونت از سوی طالبان گفت که این گروه برای تشدید جنگ در فصل بهار آمادگی میگیرد.
آقای محقق، روز جمعه ۲۴ دلو گفت که فرماندهان طالبان از شمال کشور برای فراگیری آموزشهای نظامی به پاکستان رفتهاند.
توقف مذاکرات صلح و رویکرد دولت جدید امریکا برای بازنگری توافق صلح دوحه، از دلایل اصلی این وضعیت گفته شده، اما مهمترین و اصلیترین دلیل، بیباوری طالبان به صلح است؛ چیزی که این گروه از همان آغاز روند صلح بیناافغانی، آن را به تمام معنا به نمایش گذاشت و با تشدید بیسابقه خشونتها، نشان داد که صلح مورد نظر این گروه، با جنگ گره خورده و ورا و فرای خشونت و خوی خونریزی، قالب دیگری برای آن قابل تصور نیست.
افزون بر این موارد، اظهارات اخیر جو بایدن مبنی بر بیاهمیت بودن خروج نیروهای امریکایی تا ماه می از افغانستان، عامل دیگری است که طالبان را از رسیدن به مهمترین هدف خود، یعنی خروج نظامیان خارجی از کشور، مأیوس و مستأصل ساخته و وادار به روی آوردن شدیدتر از قبل به جنگ و جنایت کرده است.
نتیجه این وضعیت آن است که هیچ نماد و نشانهای از صلح در دیدرس نیست، اما دامنه جنگ هر روز گستردهتر از قبل میشود؛ چیزی که به وضوح، دولت را در شرایط بسیار دشوار و حساس و حیاتی برای بازاندیشی استراتژی دفاعی خود قرار میدهد. بازاندیشی استراتژی دفاعی، مستلزم روی گرداندن از دیپلماسی التماس برای صلح و آمادگی همهجانبه برای دفاع و سرکوب است.
بنابراین، آنچه به صورت فوری باید در دستور کار دولت قرار گیرد، همافزایی عالیترین سطح آمادگی نظامی، تجمیع ظرفیتهای دفاعی و قابلیتهای جنگی نیروهای مسلح کشور، خود را برای نبردی بیامان با دشمن آماده کند.
بخشی از این راهبرد، بیرون کشیدن نیروهای امنیتی از حالت «دفاع فعال» و قرار دادن آنان در موقعیت تهاجمی گسترده در سطح کشور است. ما در شرایط دشواری قرار داریم؛ در چنین شرایطی حتی از دست دادن یک سرباز، برابر است با از دست دادن کل جبهه جنگ، اما «دفاع فعال» تاکنون به قیمت قربانی شدن صدها سرباز رعنا و رشید وطن برای ما تمام شده و ادامه این روند، آثار مخرب و جبرانناپذیری برای روحیه رزمی و دفاعی نیروهای مسلح در پی دارد. لذا در نخستین اقدام، باید آنان از هر فرصت و فرجهای برای ضربه زدن به دشمن و درهم کوبیدن قرارگاههای آنان استفاده کنند.
دفاع فعال، به معنی چشمپوشی از واقعیت جنگ و نگرش منفعلانه و محافظهکارانه به آن است. این رویکرد باید تغییر کند و سرباز افغانستان را در موقعیت هوشیاری و کنشگری جنگی قرار دهد تا مدام مترصد بهرهبرداری از فرصتها برای زمینگیر کردن دشمن باشد.
آنچه معادله جنگ را تغییر میدهد کنشگری فعال است نه واکنش فعال که از گریبان انفعال سر درمیآورد؛ زیرا تا زمانی که نیروهای مسلح مدافع جمهوریت، به عنوان خط سرخ همگانی مردم افغانستان، منتظر دفاع در برابر حمله دشمن باشند، نتیجهای جز قربانی شدن دستهجمعی آنان ندارد. به علاوه اینکه چنین رویکردی، با خشونت ذاتی و نهادی طالبان نیز همخوانی و تناسب ندارد و پاسخ این گروه، بایستی درخور اقتضای رویکرد جنگی آن باشد.
فرماندهی منسجم، هماهنگ، با برنامه، پاسخگو و برخوردار از تاکتیکهای بهروز و منطبق با نوع عملیات دشمن، از دیگر ملزومات بازنگری استراتژی دفاعی است. فرماندهان نیروهای جنگی دولت، باید مطابق استراتژی دفاعی علمی و مدون نظامی و همانند حلقههای به همبافته زنجیر، رفتار کنند. خودداری از خودمحوری و بریدگی از کلیت ساختار نظامی ـ امنیتی کشور و سرپیچی از دستورهای اتاق فرمان مرکزی و نداشتن تعامل با سایر جبههها و فرماندهان و همینطور پاسخگو نبودن در قبال تلفات سربازان، مهمترین محورهای منتهی به موفقیت در میدان نبرد است که نیازمند مدیریت عالی و فرماندهی قدرتمند نیروهای رزمی کشور است و باید بخش کانونی راهبرد مدیریتی جنگ علیه طالبان باشد.
و در پایان آنچه اهمیت بنیادی در راهبردسازی دفاعی دارد، بازنگری ساختاری سازوکار امنیت در افغانستان است. معنای این سخن آن است که توجه یکجانبه به کارگزاران امنیتی، برای رسیدن به ثبات امنیتی کافی نیست، بلکه بازپروری کارگزاران امنیتی مانند فرماندهان پولیس یا جابهجایی آنان در سمتهای اجرایی، باید با آسیبشناسی ساختارهای امنیتی توأمان باشد. این کار، متضمن پرهیز از شیوههای کهنه و از کارافتاده مدیریتی و نیازمند واگذاری صلاحیتها و مسئولیتهای مهم و حساس امنیتی به عهده نیروهای جوان، خلاق، مدبر و کاردان است.
اگرچه در بیست سال گذشته، فرصتهای فراخی در این زمینه از دست رفته است، اما هنوز هم هستند چهرههای مستعد و متعهدی که به راحتی از پس هدایت کشتی شکسته امنیت به سوی ساحل نجات برمیآیند.