زمان زیادی از سالهایی که صد هزار نظامی امریکا در افغانستان حضور داشتند، نمیگذرد. در آن سالها تازه گلیم طالبان برچیده شده بود و چیزی به نام گروه داعش وجود نداشت. جدیترین نگرانی دنیا در همان سازمان القاعده و شخص بن لادن متجلی بود و هدف غایی حمله امریکا و همپیمانان آن همه مبارزه با تروریزم و نابودی شبکه القاعده خوانده میشد.
با گذشت چند سالی اما نیروهای طالبان دوباره انسجام یافته و به سربازگیری از مناطق روستایی کشور آغاز کردند، امریکا درگیر جبهه دیگری در عراق شد و گروه جدید تروریستی هم به نام داعش “دولت اسلامی عراق و شام” در منطقه پرتنش خاورمیانه ابراز هستی کرد.
در آغاز ورود نیروهای خارجی به افغانستان خوشبینیها نسبت به امنیت و ثبات سیاسی پایدار در کشور به گونه چشمگیری افزایش یافت، طرحهای حکومتسازی و بازسازی کشور به اجرا گذاشته شد و بعد از سه دهه تنش سیاسی و نظامی افغانستان برای اولینبار انتخابات ریاستجمهوری و پارلمانی را تجربه کرد، قانون اساسی جدید تصویب شد و طرح ساخت نیروهای مسلح ملی کشور به اجرا درآمد.
در آن سالها افغانستان ثبات سیاسی و امنیتی نسبتاٌ خوبی را تجربه کرد و همچنان سرمایهگذاری داخلی و خارجی در این جغرافیا افزایش یافت. سطح اقتصاد مردم بلند رفت و مردم با مظاهر تمدنهای پیشرفته غربی بیشتر آشنا شدند .
رفته رفته اما گویی سرنوشت محتوم افغانستان چنین رقم خورده است که ثبات سیاسی نداشته باشد. در برابر هر حکومتی که در این کشور شکل میگیرد، شورشیانی از هر نوع، قد علم میکنند و سد راه دولتسازی و ثبات سیاسی در این کشور میشوند.
سال ۲۰۱۴ نقطه عطفی است در کاهش سطح امنیت و بحران سیاسی در کشور. در همین سال بود که زمزمههای خروج نیروهای خارجی از کشور به گوش میرسید و گفته میشد که مسئولیتهای امنیتی به دوش نیروهای مسلح افغان گذاشته میشود .
با خروج تدریجی نیروهای خارجی و افتادن یک باره تمام بار جنگ به دوش نیروهای داخلی امنیت نسبی شکننده در کشور رو به خرابی نهاد و حتا سقوط یکی از ولایتهای کشور به دست طالبان رقم خورد.
حالا پرسش این است که افزایش شمار سربازان امریکایی میتواند ثبات سیاسی را تضمین کرده، امنیت را برقرار کند و گروههای شورشی را به گونه کامل نابود سازد.
به تازهگی وزارت دفاع امریکا اعلام کرده است که چهار هزار سرباز تازهدم به افغانستان میفرستد که با ورود این سربازان شمار نظامیان امریکایی در کشور به بیش از ۱۲هزار تن خواهد رسید. جنرالان ارشد ارتش ایالات متحده در سنای آن کشور گفته اند که جنگ افغانستان به بنبست رسیده و امریکا پیروز این جنگ نیست .
چرا ایالات متحده پیروز این جنگ طولانی و فرسایشی نیست و چرا جنگ در افغانستان به بنبست رسیده است؟
اگر تقصیر به بنبست رسیدن جنگ را در افغانستان تقسیم کنیم، سهم ایالات متحده بدون شک بیشتر از دیگر طرفهای درگیر در افغانستان خواهد بود، چون این کشور با سیاستهای توسعهطلبانهاش در خاورمیانه و آسیای میانه موجبات نگرانیهای روسیه و ایران را بیشتر از پیش تشدید کرده و باعث دخالت علنی و پشتیبانی ایران و روسیه از شورشیان ضد حکومت افغانستان گردید.
تضعیف نیروهای ائتلاف شمال و مجاهدین از اشتباهاتی بود که امریکا، در تبانی با بروکراتهای از غرب برگشته اجرا کرد. مجاهدین نیروی سنتی نیرومند و فعالی در برابر شورشیان طالب بودند، ولی ایالات متحده بعد از ختم دوره انتقالی در پی تضعیف آنها برآمد و به تدریج آنها را از پستهای مهم امنیتی و اطلاعاتی کشور کنار زد.
حمایت از گروه داعش در برابر ایران و سوریه اشتباه دیگری است که امریکا همیناکنون نیز انجام میدهد، همانگونه که القاعده را حمایت کرد تا اینکه نوک اسلحه القاعده به سوی خودش نشانه رفت. سادهانگارانه است اگر بگوییم امریکا برای مقاصدش در خاورمیانه از گروه داعش حمایت نمیکند. هر نیرویی که بتواند هژمونی مذهبی ایران را در منطقه خاورمیانه به چالش بکشد، امریکا از آن حمایت می کند. انتقال داعش به افغانستان برای حکومت ایران این زنگ خطر را به صدا در آورد که امریکا با استفاده از داعش و از طریق خاک افغانستان ایران را مورد حمله قرار خواهد داد.
حضور داعش در افغانستان روسیه را نیز متوجه آنچه در افغانستان جریان دارد کرد. بدون شک روسیه هیچ دوست ندارد آسیای میانه به عنوان حیاط خلوتاش بیثبات گشته و منافع آن کشور به خطر بیفتد. این موضوع روسیه را ترغیب کرد که با طالبان در تماس شده و سدی بسازد در برابر گروههای تندرو تکفیری.
چین نیز ناظر بیطرف صحنه بحران افغانستان نیست. بدون شک حضور داعش و نزدیکی جغرافیاییاش با ایالت خودگردان سینکیانگ در غرب چین به نگرانی چین در منطقه دامن میزند و حضور طولانی نیروهای امریکایی را در افغانستان به فال نیک نمیگیرد.