الف- استراتيژى حكمتيار معلوم و مشخص است. او ميدان مانور سياسى كشور را خالى مىداند و اهدافى را كه از سنگر ترور و انتحار و انفجار به دست نياورده است، سعى مىكند، در بازى سياسى و فورمول فاشيستى( افغانيت – اسلاميت) به دست بياورد.
حكمتيار خواستار تثبيت حاكميت مسلط( افغانى/ پشتونى) است و لهذا كمر در جهت تثبيت نظامِ بشدت متمركز و حذف آزادىهاى مدنى، محدوديت آزادى بيان، حذف ماده رعايت اعلاميه جهانى حقوق بشر از قانون اساسى برداشته است.
ديدارهاى اخير او با حامد كرزى، عبدالرب رسول سياف، انورالحق احدى، اسماعيل يون و پير زادهگان و حضرت زادهگان، همگى در راستاى انسجام و مديريت سياسى كشور جهت رسيدن به هدف مورد نظرش است.
ب- استاد سياف تقريباً در تمام موارد مهم از جمله سيستم رياستى متمركز، محدوديت رسانهها، حذف ماده رعايت اعلاميه جهانى حقوق بشر از قانون اساسى و مديريت آزادى بيان با آقاى حكمتيار همنظر است و لهذا در محورهاى عمده با ايشان مخالفتى ندارند.
تنها ملاحظه استاد ترمينالوجى گفتارى حكمتيار راجع به حكومت مجاهدين و شهيد احمدشاه مسعود است كه وی مىتواند خود را عيار کند.
ج- اما حرف من با سه تن از سرگشتهگان وادى برهوت و آوارهگان كوير برزخ ميان وادى جمعيت و دهكده شوراى حراست و ثبات است، كه اين حضرات مىبايد تكليف خود را روشن سازند، تا تكليف جوانان ما هم با اين مثلث روشن شود.
این مثلث واجب الاحترام( امير اسماعيل خان، محمد يونس قانونى، بسم الله محمدى) كه نهارشان را با ماءالشعیر شيخ الحديث صرف مىنمايند و براى نظام رياستى متمركز كف مىزنند و شام شان را با كوكا كولاي مدرن جمعيت نوش جان مىنمايند و رويايى صدارت مىبينند؛ نمىتوانند براى هميشه به اين رفتار مبهم خويش ادامه بدهند.
د- هر تغييرى در قانون اساسى بايد مطابق راهكار خود قانون اساسى و توافقنامه سياسى انجام شود و هر راه حل خارج از مكانيزم قانونى موجود روند دموكراتيك مشاركت سياسى را بشدت ضربه خواهد زد.
جمعيت اسلامى افغانستان از تمام آزادىهاى مدنى دفاع مىكند، خواستار توزيع افقى قدرت در تمام كشور است، از توسعه متوازن حمايت مىكند، رعايت مفاد اعلاميه جهانى حقوق بشر را بعنوان بزرگترين دستاورد مدنى بشر بعد از جنگهاى جهانى اول و دوم لازم مىداند و براساس حقوق مساوى “شهروند محور” تاكيد دارد. جمعیت، خود را وارث هويت تمدنى، فرهنگى، تاريخى و جهانبينى تمدن خراسان مىداند و در راستاى احياء و عظمت آن گام بر میدارد.
نویسنده: عبدالحي خراسانی