آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

افغانستان به حکومت نیاز دارد نه حاکمان خودکامه

حکومت‌ها در افغانستان قبل از آنکه نهادینه شده، ریشه بگیرد به بحران مواجه شده و برچیده می‌شوند. کشورهای جهان سومی مانند افغانستان از آزادی کرده بیشتر به سازمان سیاسی با ثبات و کارآمد نیازمند است.

سهم مردم افغانستان از این جهان آوارگی، جنگ، خشونت، فقر، بیکاری و فساد است. پرسش کلان این است که چرا آشفتگی، نا امنی، نابسامانی‌ها، بی‌ثباتی سیاسی و مشکلات در افغانستان همیشگی و ابدی شده است؟ به ادبیات ساده چرا افغانستان جور نمی‌شود؟
در کنار سایر عوامل، یکی از مهم ترین دلایل وضعیت آشفته در افغانستان این است که ما صاحب یک دولت ملی و قانونمند نیستم که امنیت را تامین کند، به جنگ‌ها، خشونت‌ها و آشفتگی‌ها پایان دهد. دولت‌ها قبل از آنکه نهادینه شود برچیده می‌شود. ثبات سیاسی دوامدار شکل نمی‌گیرد، برعکس بی‌ثباتی سیاسی و نابسامانی سیاسی وضعیت همیشگی ماست. حاکمان با لجاجت، خودکامگی، تعصب و فساد اداری نمی‌گذارد که دولت‌ها ریشه یافته و در جامعه نهادینه شده و مشروعیت اجتماعی و مردمی پیدا کند. شهروندان نیز همکاران خوبی نیستند.ساموئل هانتینگتون بدین باور است که مهم ترین مشکل کشورهای جهان سوم مثل افغانستان؛ عدم شکل گیری نهاد دولت است. نظریه سامان سیاسی درباره کشورهای جهان سوم ازنظریه‌های مهمی در حوزه مطالعات توسعه سیاسی به شمر می‌رود. ساموئل هانتینگتون کتاب سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی (political order in changing societies)را درباره علت نابسامانی یا بی‌ثباتی سیاسی کشورهای رو به توسعه نگاشته است. ازآنجایی که افغانستان نیز یکی از کشورهای جهان سومی است، بازخوانی کتاب سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ما را قادر به شناخت و تحلیل مناسبات قدرت در افغانستان می‌سازد. به نظرهانتینگتون، درکشورهای جهان سومی مانند افغانستان که نهادهای سیاسی سست و ضعیف وجود دارد با افزایش نیروهای جدید و طبقات جدید، خواست‌های مردم و شهروندان بیشتر میشود حکومت توان پاسخ گویی به خواست‌ها و نیازهای جدید را ندارد نافرمانی از حکومت آغاز شده و منجر به برچیدن حکومت می‌شود و بدین سان حکومت با ثبات شکل نمی‌گیرند. او می‌پرسد: «چه چیز عامل اینهمه خشونت و بی‌ثباتی بوده است؟ نظر اصلی ما در این کتاب این است که نابسامانی‌های سیاسی یاده شده بیش از همه از دگرگونی سریع اجتماعی مایه می‌گیرد و دیگر آن که وارد شدن سریع گروه‌های اجتماعی تازه در عرصه سیاست با تحول کٌند نهادهای سیاسی همراه است…. نااستواری سیاسی در آسیا، افریقا و امریکای لاتین از ناکامی در برآوردن این شرط مایه می‌گیرد. برابری در اشتراک سیاسی، بسیار سریعتر از هنر به هم پیوستن رشد می‌کند. دگرگونی‌های اجتماعی و اقتصادی (شهری شدن، بالا رفتن سطح سواد و آموزش، صنعتی شدن، توسعه وسایل ارتباط جمعی ) دامنه آگاهی سیاسی را گسترش می‌دهد، درخواست‌های سیاسی را چند برابر می‌سازد و پهنه اشتراک سیاسی را وسعت می‌بخشد….نرخ رشد تحرک اجتماعی بیشتر …اما نرخ رشد سازماندهی سیاسی و نهادی شدن امور بس پایین است در نتیجه نااستواری و نابسامانی سیاسی پدید می آید. مهمترین مسئله سیاسی این کشورها واپس‌ماندن تحول نهادهای سیاسی از دگرگونی‌های اجتماعی و اقتصادی است». (سامان سیاسی در جوامع درستخوش دگرگونی،هانتینگتون،۱۱) ویا در جایی دیگر تاکید می‌کند که «در کشورهای رو به رشد سده بیستم، نیروهای اجتماعی نیرومند ولی نهدهای سیاسی سست است. در این کشورها قوای مقننه و اجرایی، مراجع عمومی و احزاب سیاسی همچنان شکننده و بی سازمان برجا مانده اند. رشد دولت از تکامل جامعه واپس مانده است» (همان ،۲۳) اگر به اصطلاح هانتینگتونی مد نظر بگیریم در افغانستان سامان سیاسی یعنی حکومت کارآمد ضرورت اولیه است. یعنی حکومت‌ها در افغانستان قبل از آنکه نهادینه شده، ریشه بگیرد به بحران مواجه شده و برچیده می‌شوند. کشورهای جهان سومی مانند افغانستان از آزادی کرده بیشتر به سازمان سیاسی با ثبات و کارآمد نیازمند است. «مسئله اصلی این کشورها نه آزادی بلکه ایجاد یک سامان عمومی مشروع است. انسان ها ممکن است بدون آزادی از سامان برخوردار باشند، ولی بدون سامان نمی‌توانند هیچگونه آزادی را نگهدارند. پیش از محدود ساختن دامنه اقتداری، اقتداری باید وجود داشته باشد و همین اقتدار است که در کشورهای رو به رشد کمتر پیدا می‌شود، زیرا در این کشورها روشنفکران از خود بیگانه، سرهنگان گردنکش و دانشجویان شورشی حکومت را پیوسته در معرض تهدید دارند.»(همان ،۱۶) در نقاط مختلف کتاب، هانتینگتون ضرورت استحکام یک سازمان با اقتدار و کارآمد را بیش از همه در کشورهای جهان سومی مهم می‌داند. به باورهانتینگتون، شهروندان کشورهای جهان سومی در ویران کردن سازمان سیاسی یعنی حکومت مهارت بیشتر دارند تا در ساختن حکومت و سازمان سیاسی مقتدر. به نظر می‌رسد در افغانستان نیز بیش از آن که مسئله ما استبداد و ظلم حاکم باشد تا آن را سرنگون کنیم، نیاز اساسی تشکیل یک سازمان سیاسی است.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا