افغانستان و ابعاد سهگانه دیپلماسی صلح
مهمترین اقدامات حکومت در بعد ملی دیپلماسی صلح، در سه حوزه قابل بازشماری است: پیافکنی زیرساختهای تشکیلاتی نهادهای مرتبط با صلح، سفرهای ولایتی رییس جمهوری و امتناع از آزادی نزدیک به ۶۰۰ زندانی خطرناک طالبان.
حکومت، سعی بلیغی در شکلبخشی به دیپلماسی جدید خود در باب صلح دارد. بیرون آمدن از لاک انزوا و انفعال سیاسی، نخستین برایند برکتزای روند جاری صلح است.
در هفته گذشته سه نشست مهم منطقهای و بینالمللی برای صلح افغانستان به ابتکار دولت برگزار شد: روز دوشنبه نشستی با اشتراک نمایندگان و مقامهای کشورهای منطقه از طریق ویدئوکنفرانس و روز سه شنبه نشست دیگری در سطح معینان وزارتهای خارجه سه کشور افغانستان، پاکستان و چین در مورد صلح افغانستان برگزار گردید و روز پنجشنبه نیز مقامهای ۲۰ کشور جهان به شمول سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا و سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) در نشست بینالمللی «اجماع برای تقویت صلح» درباره روند صلح افغانستان بحث و گفتوگو کردند.
ماحصل این نشستها تأکید بر آتشبس بشردوستانه سرتاسری، پایان خشونتها و آغاز مذاکرات صلح بینالافغانی بود، اما آنچه فراتر از این به عنوان برکات و برایندهای مبارک روند صلح قابل تأمل مینماید، آغاز و اجرای دیپلماسی جدید دولت افغانستان در مقیاس ملی، منطقهای و بینالمللی در باب صلح است.
پس از آنکه توافقنامه صلح قطر میان امریکا و طالبان در غیاب دولت و مردم افغانستان امضا شد، دولت در پی بازیابی جایگاه حقیقی و حقوقی خود در روند صلح برآمد و به ویژه در هفته گذشته، با درپیشگیری دیپلماسی ملی، منطقهای و بینالمللی صلح، فعالیتهای خود را در این خصوص، شدت بخشید.
دیپلماسی صلح در بُعد ملی
مهمترین اقدامات حکومت در بعد ملی دیپلماسی صلح، در سه حوزه قابل بازشماری است: پیافکنی زیرساختهای تشکیلاتی نهادهای مرتبط با صلح، سفرهای ولایتی رییس جمهوری و امتناع از آزادی نزدیک به ۶۰۰ زندانی خطرناک طالبان.
ایجاد و آغاز به کار ریاست شورای عالی مصالحه، تعیین تیم مذاکرهکننده در کنار جابهجاییهای جدید در وزارت دولت در امور صلح از اقدامات انجامگرفته یا در حال انجام حکومت در بعد زیرساختسازی تشکیلاتی برای صلح است.
در کنار آن، سفرهای ولایتی رییس جمهور غنی که در آن صلح همواره جایگاه محوری در سخنرانیهای او را به خود اختصاص داده است، از برنامههای دیگری است که دیپلماسی حکومت در مورد صلح را وسعت میبخشد و آن را از طریق مشارکت مردم در گفتوگوهای مستقیم با رییس جمهور و آگاهی شان از ابعاد مختلف رویکرد دولت به این مقوله مهم ملی، به مثابت دیپلماسی عمومی حکومت نشان میدهد.
آقای غنی با سفر به ولایات و با اعطای حق تصمیمگیری به مردم درباره صلح، سعی میکند از طریق جلب حمایت مردم از مواضع حکومت در قبال صلح، به این روند، رویهای دموکراتیک ببخشد.
تصریح و تأکید آقای غنی در سفر به ولایت کاپیسا بر این مهم که: «باید بدانید که آخرین فیصله صلح را مردم میکنند، بر این مردم کسی با زور چیزی را تحمیل میتواند؟…از این جهت باید وضاحت داشته باشیم که ما با اجماع، با تدبیر کار میکنیم در قسمت صلح…» نشانهای آشکار از این حقیقت است که حکومت، تنها شیوه پربازده پاسداری از جمهوریت و جلوگیری از فروپاشی نظام سیاسی کشور را در مراجعه به مردم و محور قرار دادن مطالبات دموکراتیک آنان میداند. چنین چیزی بدان معنا است که هیچ قدرتی و حتی همه جهان، قادر به تحمیل صلح استبدادی و استعماری بر افغانستان نخواهد بود؛ زیرا اگرچه نادیده گرفتن حکومت تجریدشده و تبعیدشده از مردم، به آسانی آب خوردن ممکن و میسر است، اما هرگز نمیتوان حکومت برخوردار از پشتوانه عظیم حمایت مردمی را در موقعیتی قرار داد که به خواستهای استعماری قدرتها و ابرقدرتهای جهان، گردن بگذارد.
از تدابیر دیگر دولت در بعد داخلی دیپلماسی صلح، ایستادگی دستگاههای امنیتی و قضایی کشور در برابر فهرست زندانیانی بود که امریکا و طالبان در پی تحمیل آن بر حکومت افغانستان بودند. این مقاومت سرانجام نتیجه داد و طالبان را ناگزیر ساخت به جای آن ۶۰۰ زندانی خطرناک، فهرست تازهای از زندانیان خود برای آزادی پیشنهاد کند.
دیپلماسی صلح در بُعد منطقهای
ابتکار عمل کابل در میزبانی از نشستهای سیاسی برای صلح در سطح منطقهای که هفته گذشته صورت گرفت، وجهی دیگر از تلاشها برای تقویت و توسعه دیپلماسی صلح در بیرون از مرزهای افغانستان است.
این اقدام اگرچه دیر، اما درست بود؛ زیرا مهمترین پیام نشستهای هفته گذشته به جهان و به ویژه به قدرتهایی که به صورت یکجانبه و بدون توجه به منافع ملی افغانستان وارد مذاکره و امضای توافقنامه سیاسی با طالبان شدند، این بود که اولاً آنان با همه هیبت و هیمنه سیاسی، نظامی و اقتصادی خود قادر به دور زدن دولت و قانون اساسی افغانستان و دور کردن آن از منافع خود نیستند و ثانیاً تنها صلحی مشروعیت و مقبولیت دارد که با مدیریت و مالکیت دولت افغانستان تحقق پذیرد؛ صلحی که حافظ دستاوردهای بیست سال گذشته افغانستان باشد و به امنیت و منافع ملی کشور، آسیبی وارد نکند.
بنابراین، حمایت از طالبان و همدستی با این گروه در قالب برقراری روابط سیاسی یا استخباراتی و حتی نظامی با آن که برخی کشورهای همسایه و منطقه در صدد آن هستند، نمیتواند به طالبان مشروعیت ببخشد؛ چرا این دولت مشروع و مستقر افغانستان است که تعیین میکند صلح با طالبان چگونه و با چه سازوکاری محقق شود.
دیپلماسی صلح در بُعد بینالمللی
نشست روز پنجشنبه که با شرکت ۲۰ کشور و سازمان مهم بینالملی از جمله سازمان ملل متحد، اتحادیه اروپا، سازمان پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) و متحدان استراتژیک افغانستان برگزار شد، نشاندهنده رویکرد فعال و عملگرای دولت افغانستان در عرصه دیپلماسی صلح است.
در این میان، آنچه دیپلماسی صلح دولت در بعد بینالمللی را در موقعیت برتر قرار میدهد، شوکی است که از ناحیه قمار صلح امریکا با طالبان بر شرکای این ابرقدرت در ناتو و اتحادیه اروپا وارد شد. آنان به دنبال معامله صلح ترامپ با طالبان در وضعیت پرابهامی قرار گرفتند که قادر به پیشبینی شرایط افغانستان پس از خروج نیروهای خارجی نیستند و فراتر از افغانستان، نسبت به امنیت ملی خودشان از ناحیه تهدید تروریزم بینالمللی و جایگزینی رقبای اروپا و غرب در افغانستان هستند.
بنابراین، به همان میزان که صلح امریکا با طالبان، تهدیدی کلان را متوجه افغانستان و همپیمانان استراتژیک آن در نظام بینالملل کرد، این فرصت را هم از مجرای نگرانی قدرتهای غربی نسبت به پیامدهای معامله واشنگتن با طالبان فراهم کرد تا کابل از طریق برگزاری نشستهای مکرر با متحدان غربی ـ اروپایی خود درباره صلح، زنگ خطر را برای جهان به صدا درآورد و جهانیان را از عواقب و عوارض صلح یکجانبه و شتابزده با طالبان آگاه سازد. این هماندیشی با جهان، میتواند به شکلگیری جبهه واحد بینالمللی بینجامد که به عنوان عاملی بازدارنده از تسلط فاتحانه طالبان بر افغانستان، به نگرانیهای امنیتی قدرتهای غربی نیز از ناحیه تروریزم بینالمللی پایان میدهد.