افغانستان و شکست امپراتوریها؛ دولت داکتر نجیب(۴۰)
او در راستای سیاستهای جدید کرملین که خواهان کاهش اتکای افغانستان به مسکو بود، از همان آغاز ورود به ارگ، تلاشهایی برای آشتی با مخالفان مسلح دولت روی دست گرفت و از گلبدین حکمتیار دعوت کرد که به برنامه دولت ملی او بپیوندد
سید عطاءالله مهاجرانی
تا تشکیل دولت داکتر محمد نجیبالله رییس سابق خاد، دولتی سی و هفت روزه به رهبری حاجی محمد چمکنی تشکیل شد. این عدد سی و هفت در ایران هم دیده میشود. آخرین نخست وزیر محمد رضا شاه پهلوی که به روایت مشاور سیاسی و وزیرش جواد خادم گمان میکرد میتواند در برابر انقلاب بایستد، یا جهت انقلاب را تغییر دهد؛ دولتی بود که به ظاهر وجهه ملی داشت، اگر چه جبهه ملی به دلیل پذیرفتن نخستوزیری رژیم پهلوی از سوی شاپور بختیار او را طرد و با اکثریت آراء از جبهه ملی اخراج کرد. دولت بختیار به عنوان دولت صد و دهم ایران از روز ۱۶ دی ماه/جدی سال ۱۳۵۷ تا ۲۲ بهمن ماه/دلو سال به مدت سی و هفت روز طول کشید. در فاصله انتقال قدرت از کارمل به نجیبالله، دولت موقت به رهبری حاجی محمد چمکنی به عنوان رییس جمهور موقت (۲۴ نوامبر ۱۹۸۶ – ۳۰ سپتامبر ۱۹۸۷) پس از برکناری ببرک کارمل از سمت رییس دولت دموکراتیک افغانستان تعیین گردید. حاجی محمد چمکنی در طول عمر خود عضو هیچکدام از احزاب سیاسی نبود. او شخص پرنفوذ و رییس قوم چمکنی در مرز میان پاکستان و افغانستان بود. پس از اینکه محمد نجیبالله در کرسی ریاست جمهوری نشست حاجی محمد به عنوان معاون رییس شورای انقلابی انتخاب گردید. در سی سپتمبر ۱۹۸۷محمد نجیبالله رییس پیشین خدمات امنیت دولتی افغانستان (خاد)، رییس شورای مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و رهبر جدید کشور شد. او در راستای سیاستهای جدید کرملین که خواهان کاهش اتکای افغانستان به مسکو بود، از همان آغاز ورود به ارگ، تلاشهایی برای آشتی با مخالفان مسلح دولت روی دست گرفت و از گلبدین حکمتیار دعوت کرد که به برنامه دولت ملی او بپیوندد. نظام تکحزبی را کنار گذاشت و قدرت قانونگذاری را از شورای مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان به شورای ملی (متشکل از ولسی جرگه و مشرانو جرگه) منتقل کرد. داکتر محمد نجیبالله متخصص پزشکی امور زنان بود و تجربهاش، ریاست دستگاه اطلاعاتی ظاهراً در تخصصش مراقب سلامت بانوان باردار و تولد کودک در صحت و سلامت بود، در تجربهاش مخالفان را به زندان میانداختند و شکنجه میکردند و میکشتند. تخصصش زندگی و تجربهاش مرگ آفرینی بود. نسخهای هم که برای اداره امور افغانستان پیچیده بود- نسخه را کا گ ب/کی جی بی نوشته بود- دیر هنگام بود. مجاهدین در تمام قلمرو افغانستان، بر بسیاری از مناطق مسلط شده بودند. اراده جنگ و جهاد آنان نه تنها تضعیف نشده بود، بلکه تقویت شده بود. اعلام اشتباه بودن اشغال افغانستان از سوی گورباچف و تعبیر « زخم خونچکان» از فاجعه افغانستان توسط گورباچف و نیز شواردنادزه، آنهم به تکرار بدیهی بود که پشتوانه بقای دولت نجیبالله را با دشواری روبرو کرده بود. بلکه غیر ممکن مینمود. اتحاد شوروی علت محدثه دولت سوسیالیستی افغانستان بود، علت مبقیه هم بود. هنگامی که علت یا دلیل به کنار میرود، معلول نیز باقی نمیماند، دیوار شکستهای را تصور کنید که به اتکای چند شمع یا پایه موقت، هنوز فرو نریخته است. اگر شمع ها حذف شود، دیوار فرو میریزد. ضربه اساسی که بر بقای دولت نجیبالله تأثیر وارد شد، پیمان صلح ژنو بود. در ۱۴ اپریل ۱۹۸۸ نمایندگان دولت افغانستان و پاکستان در ژنو، تحت نظارت سازمان ملل متحد، سه تفاهم نامه دوجانبه امضا کردند.
بیانیه ضمانت بینالمللی توسط نمایندگان امریکا و شوروی، وزیر خارجه امریکا جورج شولتز(۱۹۲۰-۲۰۲۱) و وزیر خارجه اتحاد شوروی، ادوارد شوارد نادزه (۱۹۲۸- ۲۰۱۴) امضا شد. یکی از تفاهم نامههای دوجانبه، توسط شولتز و شوارد نادزه به عنوان شاهد امضا شد. بر اساس بند پنجم تفاهم نامه، عقب نشینی ارتش شوروی از ۱۵ ماه می سال ۱۹۸۸ آغاز میشد، در ۱۵ ماه فبروری به انجام میرسید. یعنی ظرف نُه ماه، تمامی نظامیان شوروی از افغانستان خارج میشدند. البته تفاهم نامه به نیروهای اطلاعاتی و امنیتی شوروی اشارهای ندارد که در یونیفرم نظامی نبودند. نجیب الله در ۲۸ اپریل ۱۹۸۸ گفت تمام نیروهای مستشاری شوروی، ازجمله مشاوران نظامی، مطابق تفاهم نامه در افغانستان باقی میمانند. (۱۲۵)
در ۱۵ ماه فبروری سال ۱۹۸۹، واپسین سرباز ارتش شوروی، از «پل دوستی» در مرز شمالی افغانستان عبور کرد و وارد قلمرو شوروی شد. آخرین نظامی روس که افغانستان را ترک کرد، بالاترین مقام ارتش سرخ در این کشور، جنرال بوریس گروموف بود که نشان افتخار به عنوان قهرمان اتحاد شوروی دریافت کرد. کدام افتخار؟ فرمانده وقت لشکر ۴۰ شوروی بود.