افغانستان و شکست امپراتوریها؛ رؤیای نئوکانها(۴۹)
نئوکانها همیشه، یک سیاست خارجی آمرانه با پشتوانه نظامی را، بهترین تضمین تجارت خارجی و بهبود وضعیت و موقعیت اقتصادی و مالی و تجاری امریکا میدانستند
سید عطاءالله مهاجرانی
نئوکانهای رادیکال محدود به فهرست ۲۵ نفرهای که بیانیه را امضاء کردهاند نیست. به عنوان مثال، امضای ویلیام کریستول (۱۹۵۲-) سردبیر ویکلی استندرد و ریچارد پرل (۱۹۴۱-) که در دولت ریگان از سال ۱۹۸۱ تا سال ۱۹۸۷ دستیار وزیر دفاع در امور جهانی بود، در بیانیه دیده نمیشود. ریچارد پرل در بهره گیری از رویکرد نظامی در سیاست خارجی امریکا از دهه ۱۹۷۰ به بعد، شهرت دارد. از جمله برنامهها و اهداف او، استفاده از حمله نظامی برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران بوده است. هر دو از رادیکالترین نئوکانها بوده و هستند. ریجارد پرل از دهه ۱۹۶۰ با پل ولفویتس آشنا و دوست و هم فکر بودهاند. او در واقع از همه نئوکانها که در دولت جرج بوش گرد آمدند و کانون آنها وزارت دفاع بود، رادیکالتر بود. به تعبیر آلن وایزمن که کتاب« شاهزاده سیاه» را در باره ریچارد پرل نوشته است، ریچارد پرل از همه بازهای نئوکان باز تر بود. (۲۶)
متن بیانیه، در واقع خطوط اصلی تبیین و تفسیر امریکای قرن بیست و یکم است. بعداً همین تعبیر« بیانیه راهبردی یا اصول امریکای قرن جدید» برای اشاره به بیانیه توسط خود نئوکانها به کار رفته است. برنامه جورج بوش دوم هم در انتخابات و در اجرا، با اشاره به همین عنوان اعلام شده است. در واقع تحقق رؤیای امریکایی در جهانی که ایلات متحده امریکا با فروپاشی شوروی یکه تاز میدان است و هنوز چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی- البته با فاصله با امریکا، به ویژه در تولید علم و تکنالوجی، ظهور نکرده است.
بیانیه نسبتا کوتاه تنظیم شده است. مسائل روشن و با صراحت مطرح شده است. نخستین جمله بیانیه، مثل یک ضربه فرود میآید:
American foreign and defence policy is adrift.
سیاست خارجی و دفاعی امریکا دچار سرگشتگی است.
توجه دارید که بیانیه در سال اول، دوره دوم ریاست جمهوری بیل کلینتون و دموکراتها، منتشر شده است. خط قرمزی که بیانیه بر اصول سیاست خارجی و سیاست دفاعی دولت کلینتون و دموکراتها کشیده است، نشان میدهد که نئوکان ها در صدد تبیین مبانی جدیدی بودهاند. در متن بیانیه، چند بار به اصول سیاست خارجی و استراتژی دفاعی و توان نظامی امریکا اشاره شده است. تبیین و تفسیر بیانیه، رویکردش به:
عظمت امریکا، منافع امریکا، رهبری جهانی امریکا، مسئولیت جهانی امریکا، اعمال اراده امریکا، نفوذ جهانی امریکا، نقش حیاتی و تعیین کننده امریکا در تأمین صلح و امنیت در اروپا و آسیا و خاورمیانه، البته توسعه دموکراسی و صلح و امنیت جهانی پوششی است که در بیانیه بر سر تمامی مختصات سلطه جهانی امریکا و یا جهانخوارگی امریکا کشیده شده است.
ریگانیزم برای امضاءکنندگان مانند یک نوستالژی مطرح شده است. از اصول اساسی سیاست خارجی و دفاعی دولت ریگان به عنوان موفقیتهای جهانی امریکا یاد کردهاند. در پایان بیانیه از ریگانیزم که امروزه- سال ۱۹۹۷- مورد پسند نیست، سخن گفتهاند، اما اشاره کردهاند که در آینده اگر امریکا میخواهد عظمت خود را باز یابد بایست به اصول سیاست خارجی و نظامی و دفاعی ریگانیزم باز گردد.
در بیانیه دو پرسش مطرح شده است:
یکم: آیا امریکا چنین رویکردی دارد تا دستاوردهای دهههای گذشته را بازسازی کند؟
دوم: آیا امریکا میخواهد، قرن جدید را بر اساس منافع امریکا و اصول باورها و ارزشهای امریکایی شکل دهد؟
برای پاسخ به این دو پرسش، در بیانیه چهار هدف معین شده است:
یکم: اگر ما میخواهیم، امروزه مسئولیتهای جهانی امریکا را برعهده بگیریم و نیروهای نظامی و اسلحه خود را نوسازی کنیم، نیاز به افزایش بسیار چشمگیر بودجه دفاعی داریم.
دوم: ما بایست روابط خودمان را با رژیمهایی که متحدان دموکرات ما هستند، تقویت کنیم و با رژیمهایی که علیه منافع ما و ارزشهای ما هستند، مبارزه کنیم.
سوم: ما بایست آزادی تجارت و آزادی سیاسی را در خارج پیگیری کنیم.
چهارم: ما بایست، نقش یگانه و مسئولیت رهبری امریکا در شکلدهی نظم جهانی و حفاظت از آن را در جهت منافع و عظمت امریکا، بپذیریم.
موضوع دیگری که در بیانیه به آن اشاره شده است، تهدیدهایی است که امریکا در تحقق رهبری و نظم جهانی بر مبنای اعمال اراده امریکا با آن ها رویاروست و تهدیدهای بزرگتری که در آینده با آن ها روبرو خواهد شد. (۲۷)
البته در بیانیه به امور اقتصادی و تجارت هم اشاره گذرایی شده است. منتها نئوکانها همیشه، یک سیاست خارجی آمرانه با پشتوانه نظامی را، بهترین تضمین تجارت خارجی و بهبود وضعیت و موقعیت اقتصادی و مالی و تجاری امریکا میدانستند. در حقیقت توسعه طلبی و سلطه خواهی امریکا، بهترین پشتوانه رونق اقتصادی و تجاری به شمار میرفت. (۲۸)