انتخابات و حکومت فراگیر؛ ثبات افغانستان از این راه میگذرد!
ثبات کشورهایی مثل افغانستان که هیچ اکثریت مطلق قومی و اتنیکی ندارند، وابسته به انتخاباتی است که نخست مستقل و سلامت باشد و در گام بعدی، برایند آن یک حکومت فراگیر و ممثل اکثریت متنوع جامعه
شکوهمند- خبرگزاری دید
اخیراً جرگه قومی پشتونهای پاکستان که در منطقه خیبرپشتونخوا برگزار شد، خواستار ایجاد حکومت منتخب مبتنی بر میکانیزم انتخابات در افغانستان شد. این جرگه از طا-لبان خواست که برای ایجاد یک حکومت مشروع و منتخب باید انتخابات برگزار کنند و دولتی ایجاد نمایند که مشروعیت مردمی داشته باشد. در خواست جرگه قومی پشتونهای پاکستان از سوی حامد کرزی رییس جمهور پیشین کشور نیز استقبال شده است.
اما برای ایجاد ثبات سیاسی و قطع کامل جنگ در کشور نیاز به دو فرایند کاملاً منطبق است که هر کدام بدون آن یکی ناقص بوده و طریق سلامت را نمیپیماید. این دو فرایند همگام انتخابات و حکومت فراگیر است که بازتاب دهنده اکثریت متنوع جامعه افغانستان باشد و بتواند متحولهای قومی و زبانی و فرهنگی کشور را در یک معادله حل کند. رسیدن به چنین مأمولی بدون شک با جا افتادن یکی از این دو فرایند ممکن نیست و افتادن دوباره در همان دور باطلی خواهد بود که بیش از چهل سال است گرفتار آن هستیم.
انتخابات بهترین و در نوع خود تاکنون کاملترین میکانیزم رسیدن به مشروعیت سیاسی و ایجاد ثبات در یک کشور است مشروط بر این که برایند آن مبتنی بر استقلال و سلامت انتخابات و مقتضیات جامعه موضوعه باشد، در غیر آن هر انتخاباتی نمیتواند از سد و سطح دیکتاتوری بگذرد و خواستههای کلیت جامعه را در مدار خود جارو کند.
نمونههای زیادی از میکانیزم انتخابات در کشورهای منطقه و جهان داریم که هرچند ممثل دموکراسی است، اما در حقیقت برایند آن دیکتاتوری تمامیت خواهد بوده و راه به جایی نمیبرد. انتخابات در هند و نیز در کشورهای آسیای میانه برگزار میشود، اما آیا ماهیت آن دو یکی است؟ پاسخ منفی است.
انتخابات در هند چون مبتنی بر دموکراسی واقعی است، برایند آن حکومتی مشروع برخاسته از متن جامعه بوده هرگز به دیکتاتوری ختم نمیشود، در حالی که انتخابات در کشورهای آسیای میانه بیشتر نمایش دموکراسی است و برایند آن نیز امتداد حکومتهای موروثی سرکوب گر تمامیت خواه دگم.
بنا بر این، ثبات کشورهایی مثل افغانستان که هیچ اکثریت مطلق قومی و اتنیکی ندارند، وابسته به انتخاباتی است که نخست مستقل و سلامت باشد و در گام بعدی، برایند آن یک حکومت فراگیر و ممثل اکثریت متنوع جامعه. اگر انتخابات و حکومت فراگیر به دو گزینه تجریدی و مجزا از هم تعریف شده و به محض برگزاری انتخابات بدون در نظر گرفتن چارچوبی مشخص مطابق واقعیت میدانی اجتماع و اتنوگرافی کشور بسنده شود، شکی نیست که از مسیر سلامت منحرف شده و در حد یک نمایش مضحک تقلیل خواهد یافت.
از جانب دیگر، برخی چهرههای سیاسی مثل حامد کرزی همواره بر فراخواندن لویه جرگه به عنوان راه حلی دم دست برای بحران کشور تاکید میکنند. اما لویه جرگه نه میکانیزم درست اعمال اراده ملت است و نه دقیقاً فرایندی دموکراتیک که بتواند مشروعیت و عدم مشروعیت یک نظام را تبیین کند، کما این که در گذشته نیز فرمول لویه جرگه بیشتر بازتاب دهنده اراده و خواست جناحی بر سر اقتدار و برگزار کننده بوده است.
لویه جرگه میکانیزم قبیلوی است که میتواند برای حل منازعات کوچک محلی وسیله قرار بگیرد نه تعیین چارچوب و مشروعیت نظام یک کشور. بر همین اساس، لویه جرگه خواهی و تاکید بیش از حد برای برگزاری آن به جای انتخابات، در واقع فرافکنی واقعیت سیاسی و عینی کشور بوده و راهی است که به ترکستان میرسد.
از این رو، لویه جرگه نه در گذشته، نه در زمان حال و نه در آینده نمیتواند آلترناتیف قاطعی برای انتخابات باشد و برگزاری آن چیزی فراتر از کتمان مشکلات و موکول کردن آن به آیندگان نخواهد بود.