اولین آزمون شانگهای؛ غروب امریکا و طلوع چین
امریکا البته اگر چه شاید کمی دیر، اما ضرورت کنترول چین را اکنون به وضوح درک میکند. انعقاد پیمان امنیتی «آکوس» و خروج نیروهایش از خاورمیانه در همین راستا است
مطالعات راهبردی امریکا
شرایطی که اکنون در رقابت جهانی میان چین و امریکا حاکم است از میانۀ دهۀ ۱۹۷۰ و زمانی که با درایت دیپلماتیک هنری کیسینجر و مذاکرات مشهور به «پینگ پنگ»، چین از اردوگاه جهانی کمونیزم منفک شده، بی سابقه میباشد.
در واقع چین هم در کیفیت منازعه و مصاف ابرقدرتها در جنگ سرد و هم در تبدیل نظم جهانی از یک جانبه گراییِ امریکا در نظام بینالملل به چند جانبه گرایی نقش مهمی ایفا کرده است. در دهه های آخر جنگ سرد شکاف چین با شوروی و عادی سازی روابطش با غرب، در فروپاشی شوروی تاثیر داشت. چین با دگردیسی نظری، اجتناب از سیاست خارحیِ تنش زا، ایجاد پیوند تنگاتنگ اقتصاد و سیاست در تعاملات خارجی و انقلاب در تئوری اقتصادی-تجاری خویش، نزدیک به ۴ دهه، از کشوری عقب مانده، بی ثبات و فقیر به ابرقدرتی غیرقابل کنترول یا به سختی قابل کنترول تبدیل شده است.
بیش از یک دهه است که نشانههایی از افول اقتدار بین المللی امریکا در پهنۀ جهانی هویدا شده است. قبل از آن نیز تئوریسینهای آینده پژوه، خیز قدرتمند چین را میدیدند. آنها به خوبی رابطۀ افت و خیزها را درک میکردند. خیز یکی بدون افت دیگر یا دیگرانی به وقوع نمی پیوندد. خیزش چین ارتباط مستقیمی با افت و هدررفت قدرت امریکا به ویژه در جنگهای فرسایشی، فرسنگها دورتر از سرزمین هایش داشته است.
امریکا البته اگر چه شاید کمی دیر، اما ضرورت کنترول چین را اکنون به وضوح درک میکند. انعقاد پیمان امنیتی «آکوس» و خروج نیروهایش از خاورمیانه در همین راستا است. امریکا برای داشتن تواناییهای لازم در جهت تقابل با چین، نیازمند تمرکز نیروها، کاستن از هزینههای اقتصادیِ برون مرزی برای کمک به اقتصاد داخلیاش میباشد. چرا که بنیۀ اقتصادی قدرتمند در داخل، ستون اصلی رقابت نفسگیر با چین خواهد بود. بازپروریِ بنیانهای اقتصادی که اکنون کمتر نیازمند نفت خاورمیانه است و انعقاد پیمانهای منطقهای، دو محور اصلی تقابل با چین خواهد بود.
شاید به نظر برسد اولویتِ کنترول چین، امریکا را از سایر دغدغهها منفک کند. مثلاً رها کردن متحدین منطقهای یا کنار گذاشتن مناقشههایی مانند برنامۀ هستهای ایران. اما علیرغم تمرکز بر کنترول چین به عنوان عاجل ترین سیاست جهانی امریکا حداقل برای یک دهۀ پیش رو، با تأسی به تجربههایی مانند ویتنام و انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران و همچنین شکاف ایجاد شده با متحدین اروپاییاش[بویژه فرانسه] از فایده مندیِ حل و فصل بحرانها با میکانیزم رایزنی و تعامل غافل نخواهد بود. به علاوه، امریکا به خوبی از اهرم نهادهای بین المللی برای فشار بر مخالفان خود بهره وری لازم را خواهد داشت.
جدیدترین اتکاء امریکا برای بهره بردن از اهرم تعامل و فشار به سایر کشورها برای حفظ ایزوله بودن کشورهای هدف، صحبت از رایزنی با چین برای کاهش واردات نفت از ایران است. …..
یادداشت: بخشهایی از این تحلیل به دلیل بیربط بودن با مسئله اصلی حذف شده است.