اوکراین؛ چگونه میتوان به جنگی پایان داد که هیچ کس برنده آن نیست؟
بعید است روسیه کریمه را به اوکراین برگرداند. کریمه نیز برای اوکراینیها نسبت به سایر بخشهای این کشور اهمیت کمتری دارد
ایستادگی شجاعانه اوکراینیها پیشروی روسیه را متوقف کرده است. اگر ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه تفکری راهبردی به کار ببندد، حالا باید به دنبال راهی برای پایان جنگ باشد تا خسارتها را کاهش دهد. اهداف سیاسی او دور از دسترس است. مسیر پرخرج جنگ همراه با تحریم های اعمالی، هزینههای گزافی بر رژیم او تحمیل میکند. با این حال، هرچه در اوکراین رخ دهد روسیه همچنان یک قدرت هستهای خواهد بود و بزرگترین ارتش متعارف اروپا را خواهد داشت.
اوکراین به رغم دفاع قدرتمندش نمیتواند برتری نظامی روسیه را وارونه سازد. اگرچه جنگ افزارهای امریکایی و اروپایی موضع اوکراین برای گفتوگو را تقویت میکند اما بدون دخالت مستقیم آن دو، نه اوکراین از یک پیروزی آشکار برخوردار خواهد شد و نه روسیه شکستی آشکار را تحمل خواهد کرد. به نظر میرسد که در میز گفتوگو اوکراین و روسیه هر دو باید به دستاوردهای جزئی و شکننده رضایت دهند.
تجاوز تمام عیار روسیه به اوکراین ناکافی بودن توافقات مینسک را به اثبات رساند. آن توافقات نشان دهنده نوعی بحران در مدیریت بود که هیچ کس را راضی نکرد و مشکلات اواکراین را نه تنها به تعویق انداخت بلکه تشدید هم کرد.
تحریمهای غرب علیه روسیه و کمکهای نظامی به اوکراین اهرمهای واقعی فراهم میکنند. واشنگتن و متحدان اروپایی باید این اهرمها را متناسب با نقض مستمر حاکمیت اوکراین توسط روسیه افزایش دهند. آنها تنها میتوانند اوکراین را در پیمودن راه خود به سمت صلحی که احتمالاً رضایت بخش نیست، یاری کنند. این واقعیت باید نقطه شروع دیپلماسی باشد.
توافق مینسک یک توافق شکست خورده است. پاریس، برلین و واشنگتن چندان به آن متعهد نشدند و تاثیر تحریمها هر سال ضعیف تر شد. به رغم وعدههای قبلی هرگز فرصت پیوستن به ناتو و یا هیچ تعهد و پیمانی از سوی ایالات متحده و یا هیچ قدرت بزرگ خارجی به اوکراین داده نشد.
تهاجم اخیر روسیه به اوکراین نیز ملهم از ناامیدی پوتین به توافق مینسک بود. از نظر او سرنگونی دولت کییف باعث چرخش اوکراین به سمت روسیه میشد. تهاجم، جنگ گستردهای را دامن نخواهد زد چرا که نه اروپا و نه ایالات متحده هیچ یک به اوکراین متعهد نیستند و توافق میسنک خود شاهدی بر این مدعاست.
موفقیت غافلگیر کننده اوکراین اما کرملین را وادار به ارزیابی دوباره کرد. پوتین نشان داده که ممکن است ولودیمیر زلنتسکی را به عنوان همتای قانونیاش در گفتوگوهای آینده دو کشور بپذیرد. با این حال، چه بسا آن هم دامی برای کییف باشد. پوتین به هر حال از سرزمینی که نیروهای روسی در چند وقت اخیر اشغال کردهاند میتواند به عنوان ابزار چانه زنی استفاده کند.
پوتین احتمالاً سه هدف اصلی در سر دارد: اول، رسمی کردن الحاق کریمه به روسیه، احتمالاً الحاق مناطق دونتسک و لوهانسک و ایجاد یک پل زمینی از مولداوی به ماریوپول. هدف دوم او بیطرفی و حذف ظرفیت نظامی اوکراین است تا مانع از پیوستنش به ناتو شود. در نهایت پوتین میخواهد ادغام اوکراین در نهادهای مرتبط با اتحادیه اروپا را محدود یا مسدود کند.
زلنتسکی اگرچه میخواهد حق تعین سرنوشت کشورش و بازگشت کریمه را تضمین کند اما در سایه تهدید سلاحهای شیمیایی و هستهای روسیه، او باید الزامات یک صلح ناعادلانه را در برابر صلح عادلانه اما ویرانگر بپذیرد.
بعید است روسیه کریمه را به اوکراین برگرداند. کریمه نیز برای اوکراینیها نسبت به سایر بخشهای این کشور اهمیت کمتری دارد. ناتو ممکن است تصمیم بگیرد سویدن یا فنلند را به عضویت بپذیرد اما اوکراین را نه. زلنسکی تمایل خود برای بررسی گزینههای جایگزین مانند تضمینهای امنیتی را هم نشان داده است.
برای کییف، ضمانتهای امنیتی الزام آور و قانونی از سوی ایالات متحده، روسیه، اروپا و حتی ترکیه بسیار مهم است. چنین تضمینهایی معادل ماده پنج ناتو یعنی متعهد شدن به جنگ در صورت نقض حاکمیت اوکراین است. ضمانتهای الزام آور برخلاف یادداشتهای اجرا نشده بوداپست در سال ۱۹۹۴ که روسیه در سال ۲۰۱۴ به راحتی آن را نقض کرد راه حلی برای مشکل اساسی امنیت اوکراین ارائه میدهد.
اگر روسیه همچنان متحمل تلفات بیشتری در جنگ شود، چه بسا طرفین معامله بزرگی را به نفع اوکراین انجام دهند. در شرایط فعلی نه اقتصاد و نه سیاست روسیه پاسخگوی جاه طلبیهای پوتین نیست. روسیه نمیتواند از این واقعیت فرار کند که اهدافش از امکاناتش پیشی میگیرد.