اگر شاعری نیمایوشیج نبود، بیقدر نیست
در حقیقت سه قرن ادبیات فارسی و ترکی در افغانستان، ناپدید شده، سیاسی ساختن این درد و یافتن ملامت و مقصر و دشنام دادن، سودی ندارد، اما با تلاش جمعی اهل فرهنگ، میتوان درین راه، کارهای در خور کرد
استاد وجودی فقید، آخرین شاعر عارف نبود. در خانقاهی که استاد سر ارادت داشتند، هزاران سالک دیگر نیز کمر بسته بودند. ازین هزاران، حتمن دهها تن اهل شعر هم باید باشند، جدا از دیگر خانقاهها و حلقهها، اما استاد را میتوان آخرین شاعر بازمانده از مکتب ادبی کابل گفت. مکتبی که با انجمن ادبی کابل در ۱۳۰۷ شکل گرفت و با آمدن شعراء و فضلای بخارا به کابل، رنگین شد. نوعی شیوه ادبی بخارایی به طرز شوکت بخاری و اسیری خجندی و طرز وقوع رایج، مکتب تلفیقی کابل را میسازد- نه هندیست نه عراقی.
داکتر سید عسکر موسوی که محققی فاضل است، سالهاست درباره این مکتب پژوهش میکند. البته تخصص استاد -جامعه شناسیست- دکتر محیالدین مهدی هم در این مهم از نخستین دیدارمان، اهتمام داشته است. اما استادان ادبیات، دانشجویان، علاقمندان و اهل تحقیق کاش بتوانند جدیتر درین باره کار کنند. به این فهرست ابتدایی که با عنایت استاد تهیه شده توجه کنیم، بسیاری از آنها هنوز ناشناخته است:
۱. سید کاظم بلبل
۲. شمهای
۳.طالب
۴. محسن
۵. ابوالقاسم
۶. خواجوزادهی کابلی
۷. سرشکی کابلی
۸. سروری کابلی
۹. ضیاءالدین کابلی
۱۰. عاشق کابلی
۱۱. علیپرست کابلی
۱۲. سالک کابلی
۱۳. قائلزاده کابلی
۱۴. قاری عبدالله
۱۵. بیتاب
۱۶. عشقری
۱۷. مایل کابلی
۱۸. میرزا سلطان کابلی
۱۹. دهقان کابلی
۲۰. راقم کابلی
۲۱. ولیطواف کابلی
۲۲. ذکاء کابلی
۲۳. واصل کابلی
۲۴. ندیم کابلی
۲۵٫ مخلص کابلی
۲۶٫ شامل کابلی
۲۷٫ نوروزعلی
۲۸٫ وصفی کابلی
۲۹٫ نقاش چنداولی کابلی
۳۰٫ نحیف کابلی
۳۱٫ شر کابلی
۳۲٫ غیوری کابلی
۳۳٫ غضنفر کابلی
۳۴٫ حیرت کابلی
۳۵٫ تائب کابلی
۳۶٫ ثاقب کابلی
۳۷٫ حاجی محمدعزیزخان چنداولی
۳۸٫آهنگ
۳۹٫ عبدالاحد ادا
۴۰٫غبار
۴۱٫کاهی کابلی
و خیلیهای دیگر، به طور مثال محمود طرزی در خاطراتش از پدر شاعرش که دیوانی دارد و چند شاعر دیگر نام میبرد، خود من چندی قبل در یکی از دهات پغمان میهمان خانهای شدم که پیرمرد صاحب خانه دیوان خطی پدرش را برای مجلس ورق زد و خواند، ازین قبیل فراوان شاعران گمناماند که یافتنشان احتیاج به کوشش اهل تحقیق دارد.
مثل کابل، در دیگر ولایات هم شاعران گمشده بسیاری است. در حقیقت سه قرن ادبیات فارسی و ترکی در افغانستان، ناپدید شده، سیاسی ساختن این درد و یافتن ملامت و مقصر و دشنام دادن، سودی ندارد، اما با تلاش جمعی اهل فرهنگ، میتوان درین راه، کارهای در خور کرد.
نکته بعدی، شعر هزار کارکرد دارد. یکیاش برای ذوق صنعت بین شاعران است. این گونه نیست که اگر شاعری نیما یوشیج نبوده، شاعر بیقدری است. اینان، جان خویش را قطره قطره ذوب کرده، شعر نوشتهاند و بعضی، خونشان را کلام ساختهاند.
بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به خردی برد